هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دخمه های قلعه
پیام زده شده در: ۱۴:۰۸ پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۲
#1
سوژه جدید

- مطمئنی فلور؟ ما هنوز اینجا جا نیفتادیم؛ ممکنه برامون بد بشه.

- آره گابریل، چیزی نمیشه، میدونم. ما که نمی خواییم کار بدی بکنیم.

- ولی فلور، در مورد دخمه ها خیلی چیز های وحشتناکی میگن، مثلا ...

- آه گابریل، میدونم؛ ولی من میخوام برم اونجا! بیا بریم دیگه.

هوا تاریک شده بود، تمامی شاگردان و ساکنان جدید هاگوارتز به تالار های خصوصی خودشان رفته بودند؛ کسی در سالن های عمومی نبود. آرامش تمام قلعه را در بر گرفته بود. هیچ یک از افراد داخل قلعه از دو دختر جوانی که به آرامی به سمت طبقه های پایینی قلعه می رفتند، خبر نداشت؛ بجز...

تالار گریفیندور:

شاگردان گریفیندور بر روی کاناپه های کنار شومینه نشسته بودند. در گوشه ای از تالار، اولیا و تماشاگران مسابقه ی سه جادوگر که از گریفیندور بودند، در حال استراحت دیده میشدند. موهای نارنجی رنگ چارلی و بیل ویزلی نیز در آن قسمت دیده میشد که در مورد مسابقات حرف می زدند.

- به نظرت کی قهرمان میشه بیل؟

- نمیدونم چارلی، ولی از قدیم گفتن خانم ها مقدم تر هستند!

- منظورت چیه بیل؟

- هیچی... هیچی... هیمنطوری یه چیزی به ذهنم اومد! بی خیالش.

- ولی...

- گفتم که بی خیال! من میرم بیرون یکمی قدم بزنم؛ به یاد قدیما! شایدم رفتم پیش اسنیپ. میای بریم؟

- فکر خوبیه بیل! خیلی خوب!

بیل و چارلی به سمت بقیه ی اعضای ویزلی ها که هری نیز در بین آن ها بود، دست تکان دادند و به سمت تابلوی بانوی چاق حرکت کردند.

هری در حالیکه به رفتن بیل و چارلی نگاه میکرد، از رون پرسید:

- راستی، هرمیون کجاست؟ از ظهر ندیدمش! جایی رفته؟

- نمیدونم؛ فقط تنها چیزی که ازش یادمه این بود که گفت داره میره پیش اعضای گروه بیوکزباتنز تا باهاشون در مورد ورد ها و سیستم آموزشیشون حرف بزنه! یه چیزی در مورد یه پریزاد میگفت؛ اسمش یادم نیست... بلور، کلر...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
#2
جای شخصیت خودم!
پروفسور مینروا مک گونگال! حیف نیست اون ابهت و جدیتی که داشت؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
#3
نقل قول:
یه مدت خواب می دیدم دارم الفیاس دوج مرحومو خفه می کنم یا با تانک از روجنازش رد میشم یا دار زدمش یا دارم غرقش می کنم یا لهش کردم...


در این راستا؛ من میخواستم خواب هام خصوصی بمونه، ولی خب مجبورم بگم!:D
منم خواب میدیدم که دارم برای بانو دلاکور گل تقدیم میکنم!

من دو بار خواب دیدم تا جایی که یادم میاد؛ اونم واسه شاهزاده دورگه بودش، تو همون اتاق ضروریات که یه تریلی چیز انبار بود؛ من داشتم یه چیزی پیدا میکردم! دقیق یادم نیست چی بود!

ولی خواب جادوگرانی تا دلتون بخواد دیدم!:D


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پستهای محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
#4
بررسی پست شماره 664 تاپیک خانه شماره 12 گریمولد از کینگزلی شکلبولت:

یه بارم برو لینک پستت رو ببین! پست سالاد رو دادی واسه نقد!

الان تو توی پستت مکان سوژه رو تغییر دادی، زمان رو تغییر دادی، ولی اصلا مشخصش نکردی، توی پست قبلی قراره که برن وزارتخونه، ولی تو باید توی پستت مینوشتی که وزارت یا مثلا اتاق وزیر و بولدش میکردی! همینطور بعد از تموم شدن حرف کینگزلی و آلبوس، باید مینوشتی که مثلا بیست دقیقه بعد اینا. بدون اینا پستت از لحاظ زمان و مکان دچار مشکل میشه و کل پستت رو نا مفهوم میکنه.

قسمت جلوه ی پستت به نسبت خوبه، ولی هنوز به اون حالت ایده آل نرسیده، استفاده ات از اینتر زیاده:

نقل قول:
تا به حال دامبلدور اورا اين چنين خشمگين نديده بود.
كينگزلي با خود فكر كرد شايد اين عمل دامبلدور حكمتي در پيش دارد اما منطقش بر قلبش كه به او مي گفت به دامبلدور اعتماد كن، پيروز شد!
و صحبتش را در حالي كه خون خونش را مي خورد ادامه داد:


تا به حال دامبلدور اورا اين چنين خشمگين نديده بود. كينگزلي با خود فكر كرد شايد اين عمل دامبلدور حكمتي در پيش دارد اما منطقش بر قلبش كه به او مي گفت به دامبلدور اعتماد كن، پيروز شد! صحبتش را در حالي كه خون خونش را مي خورد ادامه داد:

و چند مورد دیگه هم داشتی؛ وقتی نقل قول میکنی، مثلا اون حرف کینگزلی به فاج، میتونی از امکتن نقل قول استفاده کنی ولی اینکه تو یه سطر جداگانه بنویسیش، تو ذوق میزنه.

خون خونش را میخورد؟ یه اصطلاح عامیانه وسط یه جمله جدی و کتابی؟ نچ نچ نچ!

پیشبرد سوژه ت خوب بود، قشنگ نوشته بودی و اصلا هم سردرگم نکرده بودی پستت رو! این یه امتیاز مثبته. مخصوصا اون رازی که آلبوس میدونه، برای ادامه دادن پست چشمک میزنه!

فضا سازی پستت هم بیشتر به صورت توصیف شخصیت بود و این هم خوبه و نوعی نو آوری هم میتونه محسوب بشه، و قشنگ هم بود. قشنگ تر هم میشد اگه اون اولش مینوشتی: لباس بنفش فاخری پوشیده بود. کاربرد صفت ها رو رعایت کن که چطوری باید کنار هم قرار بگیرن.

اون آخر پستت چیه؟ ینی چی؟ با تشکر کینگزلی شکلبولت؟ اون بغل اسمت نوشته نشده؟ چیزی در خواست کردی تو رولت که آخرش نوشتی با تشکر؟ میدونی من وقتی اونو دیدم میخواستم پستت رو منفجر کنم؟ دیگه از این کارا نکن! باشه؟


موفق باشی!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پستهای محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۲
#5
بررسی پست شماره 92 تاپیک دنیای وارونه از آقای باود:

اقای باود؛ بهتر بود که خودتون می گفتین کدوم پست شما رو بررسی کنم؛ اینطوری بهتر بود. این پستی که انتخاب کردم، مناسب تر از بقیه بود.

اولین موردی که به شدت جلب توجه می کنه، اینه که به نظرم حتی نقد پستت رو هم نخوندی، همون اشکالات جلوه و ظاهر و سوژه ی پست های قبلیت، در این پست ها و بقیه ی پست های اخیرت مونده!

وقتی این پستت رو خوندم، متوجه شدم اصلا سوژه رو نفهمیدی، در حقیقت از عنوان تاپیک، برداشت کردی که سوژه چی باشه و این برداشتت غلط بوده! باید وقتی می خوای پستی بزنی توی هر تاپیک ایفای نقش و حتی تاپیک های معمولی، باید پست اول تاپیک رو بخونی! اولین پست تاپیک نحوه ی روند سوژه ها رو تاپیک توضیح میده. باید وقتی پست میزنی، پست اول تاپیک رو بخونی و از پست آغاز سوژه یا آخرین خلاصه ی زده شده تا جدید ترین پست، یه نگاهی بندازی تا سوژه دستت بیاد و بعدا پستت رو بزنی!

در این تاپیک سوژه اینه که سفید ها سیاه میشن؛ با همون عناوین و منسب ها و سیاه ها سفید میشن، با همون شخصیت ها و عناوین و منسب. فقط نحوه ی گفتار شخصیت ها میتونه تغییر داده بشه.

مورد بعدی، استفاده ی وحشتناکت از اینتر هاست، پست تو در حقیقت وقتی 10 سطر باشه، اونقده از اینتر استفاده می کنی که میشه 50 سطر!!!
حتما باید پاراگراف بندی رو رعایت کنی، مثل مورد نوشتن دیالوگ که رعایت کردی، حتما باید این مورد رو هم رعایت کنی تا پستت بهتر بشه. مثلا اگه من بخوام به این پستت با پاراگراف نمره بدم، میشه 4 از ده، ولی بدون پاراگراف، همین که حذفش نکنم، کار خوبی میکنم

علائم نگارشی! :vay:
چرا وقتی جمله هات تموم میشن، نقطه نمیذاری؟ چرا از ویرگول و نقطه-ویرگول استفاده نمیکنی؟ اینا به جای اینتر می تونن منظورت رو بهتر برسونن!

استفاده از سه نقطه رو کم کردی و این خوبه! ولی باید به بقیه ی مواردی که گفتم هم حتما عمل کنی؛ مخصوصا قسمت سوژه!



موفق باشی و منتظر دیدار مجددت هستم!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پستهای محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۴۱ جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲
#6
بررسی پست شماره 662 تاپیک خانه شماره دوازده گریمولد از سالازار اسلیتیرین:

پستت خیلی بد بود! نه فضا سازی، نه رعایت کردن اینتر ها؛ جلوه ی پستت خرابه؛ کاملا هم معلومه که تازه واردی!

آخه پدر جان، سالاد عزیزم، اون سنت از تعداد هفت نسل ما بیشتره! بعد اومدی واسم درخواست نقد میدی؟

جلوه ی پستت قشنگه، رعایت فاصله ها و همینطور پاراگراف بندیت توی اون دیالوگ بلند، خیلی به جا و مناسبه. ارتباطت رو با ادامه ی سوژه ی قبلی خوب حفظ کردی و به موضوع جالبی پرداختی، فقط به نظرم توی دیالوگ خانم بلک یکمی اشکال هست، اون کتابی حرف میزد ولی تو شکسته نوشتیش، یکمی از جذابیتش کم کرده ولی بار معنایی طنزش خیلی خوبه.
توی نوشتن و استفاده از علائم نگارشی، اونطرو که مصطلحه و زیباتر و بهتر میکنه نوشته رو، اینه که باید علائم نگارشی به کلمه ی قبل از خودشون بچسبن و یه فاصله کامل از حرف بعدیشون داشته باشن؛ بعضی وقتا این مورد رو رعایت کردی، ولی اکثرا توی هر دو قسمتش فاصله گذاشتی.

نکته ی مهم پستت که باید بقیه ی اعضا هم اونو موقع پست زدن رعایت بکنند، استفاده ی به موقع از اینتر زدنه، مثل پست شما، که به موقع از دیالوگ ها و اینتر بین اونها استفاده کردی.

قسمت قشنگ پستت، استفاده ت از طنز بود، طنز به جا و مناسب در قالب شخصیت؛ به شخصه حال کردم با خوندنش:D

فقط یکمی هم فضاسازی داشتی، خیلی خوب میشد، تو قسمت عصبانی شدن آلبوس به آرتور! مثلا قیافه ی ویزلی ها و یا ناراحت شدنشون و ... .

در مجموع پستت در مقایسه با پست های اخیر محفل، خیلی خوب بود.

ممنون و موفق باشی!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگر جادوگر بودی چه قدر تغییر می کردی؟
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲
#7
حتی وقتی هم آدم جادوگر بشه؛ باید بتونه زندگی عادی خودش رو حفظ کنه؛ جادوگر شدن موهبت خوبیه ولی وقتی ازش درست استفاده بشه؛ خیلی خوبه!
تغییرات باید در جهت بهتر شدن خود فرد باشه؛ تغییرات ظاهری ملاکه ولی بهتر از اون و همینطور واجبتر از اون؛ اینه که فرد بتونه خودش رو کنترل کنه و ازش خوب استفاده کنه!

من که اینطوری میشدم:D


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۸ جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲
#8
وقتی که آلبوس گفت دهنت سرویس سورس (کپی رایت بای ققی پرنس) و افتاد پایین؛ وقتی فهمیدم چه اتفاقی افتاده؛ اصلا نتونستم گریه مو نگه دارم!
بیچاره آلبوس!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲
#9
سوژه جدید:

هوا رو به سردی گذاشته بود، باد در میان شاخ و برگ درختان تازه بیدار شده ی محوطه ی میدان گریمولد می پیچید. با اینکه بهار آغاز شده بود، ولی هنوز سرمای زمستان در هوای لندن به خوبی احساس میشد.
جنب و جوش خاصی در میدان گریمولد مشاهده نمیشد! هنوز خانه ی شماره دوازده برای همه غیرقابل رویت بود. کسی نمیتوانست فعالیت های محفلیان را در داخل خانه ی گریمولد ببیند؛ تا به حال هیچ کسی به جز محفلیان نتوانسته بود تزئینات داخلی، و یا حتی راهروی ورودی آن را ببیند.
اما اتفاقات جدیدی در حال روی دادن بود...

آشپزخانه گریمولد:

- آلبوس این حرفت کاملا غیرمنطقیه! این امکان وجود نداره...

- صبر کن مینروا، ما که همینطوری در رو باز نمی کنیم که...

- آلبوس، این حرفی که تو داری میزنی، اصلا امکان نداره! ما نمیتونیم در محفل رو برای عموم باز کنیم! پس رازداری محفل و اون همه طلسم های امنیتی چی میشن؟

آلبوس بعد از دیدن مخالفت همه ی محفلی ها با ایده ی جدیدش، نگاه غمگینانه ای به اعضا انداخت و به سمت اتاق خودش راه افتاد:

- صبر کنید، برمیگردم!

یک ساعت بعد:

محفلی ها هرکدام در قسمتی از آشپزخانه نشسته بودند و به همدیگر نگاه میکردند؛ سکوت سنگینی که در فضا حاکم شده بود، گاه گاهی با صدای جیرجیر چوب های کف آشپزخانه در زیر پای ریموس، شکسته میشد.
با باز شدن در، همه ی نگاه ها به سمت آلبوس دامبلدور برگشت. آلبوس در حالیکه ورقه های بیشماری را در دستانش داشت، به سمت میزآشپزخانه رفت و همه ی آنها را بر روی میز گذاشت:

- اینا لیست مخارج محفله! ما داریم ورشکسته میشیم، اگه نتونیم راهی برای درآمد پیدا کنیم، مطمئنا دیگه محفلی نخواهد بود تا با لرد و مرگخوارانش مبارزه کنه!

آلبوس در حالیکه برگه ای را از بین کپه ی اوراق بیرون می کشید، ادامه داد:

- و تنها راه عملی الان اینه که از خانه ی گریمولد به عنوان موزه استفاده کنیم ویا وسایلش رو به حراج بگذاریم!


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۶ ۱۹:۴۹:۰۰


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۰۹ جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲
#10
دورود!

بنده نیز از این اقدام حمایت می کنم! (پست پرنسی)


یه مورد دیگه؛ این انجمن نویسندگان نشریه، جدید ترین پاسخ هاش رو کجا میشه دید؟ فکر نکنم جایی تعریف شده باشه!

تو بخش نظرات اخبار؛ بعضی وقتا مشکل ارسال هست که مثلا باید چند بار ارسال کنی تا بره!


ویرایش شده توسط مینروا مک گوناگال در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۱۶ ۱۵:۲۳:۰۴

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.