- خب منظورتون از این عبارت چیه؟ ارباب تا حالا هیچوقت این چیزی که گفتین رو نبوده!
یعنی چی این کلمه؟
مرگخواران نگاهی به چهره ی اربابشون میکنن و بعد از مطمئن شدن از صحت حرف ارباب، هر کدام به نحوی شروع به توضیح و تفسیر این کلمه میکنند:
- تحریم یعنی اینکه ما بخ بخت شدیم و دیگه هیچکس...
- ارباب، وقتی یکی رو تحریم میکنن ینی اینکه باید اون فرد بره بمیره و...
- یعنی ما دیگه هیچی نمیتونیم از بیرون بیاریم و کلا از گشنگی و سرما می میریم و...
لرد تکانی به چوبدستی ش داد صدای همهمه به یکباره قطع شد. اندکی مکث کرد تا از مشاهده ی چهره ی وحشت زده ی مرگخواران بابت قطع صداهایشان لذت ببرد و سپس شروع به صحبت کرد:
- شما هیچکدومتون طرز حرف زدن رو یاد نگرفتین؟ چند بار باید به شما بفهمونم که یکی یکی باید حرف بزنین؟ الان هم تا وقتی که این کار رو یاد نگرفتین، همینطوری بدون صدا میمونین! خب، داشتم میگفتم...
- اربااااااب؛ بخ بخت شدیم رفت، بیشاره شدیم! تحریممون کردن! دیژه هیشی بهمون نمیدن!
- تو چرا میتونی حرف بزنی دایی؟
- چون من خاش هشتم!
-
- باشه، چون الان رشیدم؛ تو جلشه ی ویژنگاموت بودم و اون تحریم رو اونژا مطرح کردن؛ منم گفتم بیام به شما خبر بدم!
- و اون بیانیه رو کی امضا کرد؟
- خرزو خان!
لرد ولدمورت نگاهی به رز و لینی میندازه و در حالیکه به مورفین اشاره میکنه، میگه:
- این رو ببرین توی سیاهچال که بعدا به حسابش برسم!
رز و لینی سری به نشانه ی تایید تکون میدن و با نگاه های حسرت باری به مورفین که هنوز میتوانست حرف بزند، او را کشان کشان میبرند!
لرد ولدمورت نگاهی به بقیه ی مرگخواران انداخت و با قامتی استوار به سمت راه پله رفت و از چند پله ی ابتدایی آن گذشت و در میانه ی راه متوقف شد و و با لبخندی فاتحانه و صدایی پر از شور و شوق نبرد، گفت:
- ما هیچوقت در برابر این تحریم ها سر فرود نمیاریم! ما همگی به پلیدی و شر بودن اهدافمون آگاهیم! ما نباید تسلیم بشیم! از امروز من حالت فوق العاده اعلام میکنم! من این دوران رو دوران حماسه ی تولید نام گذاری میکنم! همه ی مرگخواران موظف هستند هر گونه تولیدی را انجام دهند تا بتوانیم به خودکفایی برسیم! از تولید برای آب و برق و گاز جادویی تا تولید برای اعضای جدید مرگخواران!
به پیش مرگخواران من!
بعد از تمام شدن حرف های لرد ولدمورت، صدای هیاهو و همهمه ای از جمعیت برخواست و لرد با قیافه ای متعجب از اراده ی تولیدی مرگخوارانش که حتی توانسته بودند با وجود طلسم او، باز هم صدا تولید کنند؛ به سیاهچال رفت!
مایل ها دورتر، ویزنگاموت:- نمیشه همینطوری منتظر بمونیم! باید گزینه ی عطوفت محفلیانه رو بذاریم رو میز و این گزینه ی نظامی رو هم یه گردگیری ای بکنیم!