((خوراک قارچ با لوبیا....چرا خوراک قارچ با لوبیا...من از خوراک قارچ و لوبیا متنفرم...))جیمز در حالی این جملات را در سرسرا داد می زد که نیمی از دانش آموزان به او زل زده بودند و سیروس ،ریموس و دم باریک قهقه سر می دادند. جمیز با اکراه چنگالش را برداشت و شروع کرد به ضربه زدن به قارچ، گویی جسمی نا آشنا را که تا حالا ندیده را بررسی می کند. ریموس در حالی که می خندید گالیونی از جیبش بیرون آورد و به سیروس داد که برق شرارت از چشمانش فوران می کرد.
سیروس گفت :((دیدی گفتم بدش میاد...دیگه با من شرط نمی کنی ها.))
جمیز سرش را از روی بشقاب بلند کرد و به تندی گفت:
-شما دوتا می دونستید نهار چی داریم و به من نگفتید؟(ریموس و سیروس دوباره زدند زیر خنده و جمیز گر گرفت)تازه سر واکنش من شرط بندی هم می کنید...!
سیروس با لحنی جدی گفت:ای بابا...خوب ما فقط شرط بستیم که تو از خوراک قارچ و لوبیا بدت میاد یا نه...چه می دونستیم قرار داد بزنی...؟
-خیلی جالب شما بعد از هفت سال دوستی نمی دونید که من از خوراک قارچ و لوبیا
...متنفررررررررم...((خوراک قارچ و لوبیا...وای من عاشق خوراک قارچ و لوبیا هستم...))این صدای لی لی بود که تازه به همراه دوستانش وارد سرسرا شده بود .
جمیز در حالی که با نگاهش او دنبال می کرد گفت :
-و حالا که فکر می کنم می بینم که من چقدر به خوراک قارچ و لوبیا
علاقه دارم.
هر چهار نفر کرکر خندیدند و لی لی در حالی که به آنها بی محلی می کرد رفت .دم باریک گفت:
-ببین از وقتی که اون اسنیپ مرگ خوار شده و اونا باهم قهر کردند شایعه شده که لی لی از معجون آرام بخش استفاده می کنه،فکر نمی کنی که ناراحتش کرده باشی؟؟
-...دروغ ...همش شایعه س ...تازه لی لی باید از من ممنون باشه که دست اون اسنیپ کله چرب رو براش رو کردم... درسته...؟
-اره ولی منظورم اینکه اونا سالها باهم دوست بودند مگه نه...تو باید یه راه بی جنگ و دعوا پیدا کنی.
سیروس جواب داد: راست میگه جیمی...ببین ما تا چند ماه دیگه فارغ التحصیل میشیم ها...
جمیز گفت: اره می دونم اما اون حتی با من حرف هم نمی زنه...من فقط به یه معجزه نیاز دارم.
نهار را با هم خوردند و درست زمانی که می خواستند به برج گیریفندور برگردند ،مک گونگال که ردای آبی زیبایی به تن داشت و موهایش را بافته بود وارد سالن شد و بلند گفت:
((لطفا همه توجه کنید...
ساکت...همین الان در دفتر اساتید تصمیمی گرفته شد که بر اساس اون دانش آموزانی که فکر می کنند برای کسب نمره قبولی در دروس تاریخ جادوگری و ریاضیات مشکل دارند می توانند در گروه های دو نفره یک کار عملی با موضوع درس انجام بدهند کسانی که مایل هستند ، دست بالا کنند تا من اسمشون را بنویسم.))
جمیز به آرامی که فقط دوستانش بشنوند گفت:
_ تاریخ و ریاضی از هر دو
متنفرم ...ترجیح میدم این ترم مردود بشم.!!
مک گونگال که با سرعت نور اسامی را نوشته بود بی مقدمه گفت((از شما انتظار بیشتری داشتم
دوشیزه اونز...))
جمیز سر برگرداند و دید که دست لی لی بالا است و بدون مکث دستش را بالا کرد.
((اوه...پاتر تو هم..!!!!))نگاه تند لی لی به سمت او برگشت و جمیز هم لبخند خبیثانه ای به او زد.
مک گونگال ادامه داد:
_بسیار خوب ...من اسامی را به سرپرست های هر گروه میدم تا گروه های دوتایی شما را مشخص کنند. و اما گریفندور که با من هستند همین الان تکلیفتان را مشخص می کنم...
انکتورتان با سیلس جونز...لارپی با مرتون و
اونز با پاتر..
لی لی بلافاصله واکنش نشان داد و گفت:
_ من اعتراض دارم ...
_الان نه اونز کار دارم باشه برای بعد...
_ اما..اما پرفسور....
_....بعدا اونز...
سیروس با شیطنت خاصی گفت:
_وای جیمی من واقعا متاثر شدم ...تو چرا این قدر به ریاضی و تاریخ علاقه داری...!!
صبح روزی که قرار بود برای اولین بار لی لی و جمیز باهم کار انجام بدهند از راه رسید. جمیز کنار پنجره ای در راهرو منتظر لی لی بود گرچه دوستانش با هیچ چیزی راضی نمی شدند که او را تنها بگذارند تا با لی لی به راحتی صحبت کند. گرم صحبت بودند که لی لی از ته راهرو ظاهر شد و
بدون اینکه به آن ها نگاه کند سلام سردی تحویل داد و رفت. جمیز هم که شادی در چشمانش نمایان بود به دنبال او راه افتاد و زمانی که به درب کلاس کار عملی رسید،با صدای بلند به دوستانش که هنوز کنار پنجره ایستاده بودند گفت:((واقعا ریاضی درس شیرینی...شما به معجزه اعتقاد دارید؟))
((بازم سلام...خوب چرا این قدر تند میرید...بابا خوب من از سیستم دانشگاه استفاده می کنم ...یارانم قطع بشه اگه دروغ بگم...هم عجله داشتم و هم سیستم ها خراب و کند
...اما حق کاملا با شماست من معذرت میخواهم...و من خوش حالم که عضو سایتی هستم که ناظرانش این قدر با دقت کار کاربران را دنبال می کنند ...ممنون خانم اونز
...))
آفرین پایان داستان نسبت به پست قبل خیلی بهتر شده بود. ایرادات نگارشی هم تا حد قابل قبولی کم شده. امیدوارم توی نوشته های بعدیت هم این سیر صعودی رو ادامه بدی. راستی توی پست به جای علامت گیومه از دوتا پرانتز استفاده کردی که این اشتباهه.
برای علامت گیومه («») از کلید شیفت + حروف L و K استفاده کن.
موفق باشی.
تأیید شد!