سوروس دنبال پروفسور دامبلدور میگشت به او گفته بودن که در درمانگاه هاگوارتز هستش.
وقتی که سوروس وارد درمانگاه شد پسری رو با حال پریشان دید. دامبلدور سوروس رو دید:
اوه سوروس اومدی؟؟؟خوب شد به کمکت نیاز داشتم !!!این پسری که رو تخت میبینی اسمش ویلیامه تو گروه هافلپاف.ترم اولیه بیچاره!!ارشدش میگفت که اونو در حال دویدن در پله ها با حال پریشان دیده و بعدش
غش کرده و افتاده!از اون موقع داره هزیون...
_مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــآاااااااااان!!!!
صدای پسربچه آن چنان بلند بود که تابلوی پرستار روی دیوار دلش برای او سوخت.
سوروس: قربان ارشد گروه هافلپاف کیه؟؟
دامبلدور: ارنی مک میلان.چطور مگه؟؟
_قربان بعدا بهتون میگم.
سوروس به دنبال ارنی از درمانگاه خارج شد.من باید بفهمم این پسر کجا بوده...نکنه رفته بوده قسمت ممنوعه ی کتابخونه؟؟؟ واقعا که پسربچه ی احمـــــــــق!!همینه دیگه قانون شکنی از اون پاتــــــــر سرایت کرده به این بچه....
در کلاس پ.مک گونگال رو زد:
ببخشید پروفسور میتونم برای چند لحظه با ارنی مک میلان حرف بزنم؟؟مچکرم.
ارنی:با من کاری داشتید پروفسور؟؟
_خب پسر به من بگو اون ویلیام لعنتی از کدوم طرف می اومد؟؟راستشو بگو!!!
ارنی(با حالتی ترس و تعجب!!): قربان فک فک کنم..
__ از کتابخونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ارنی:نه قربان فکر میکنم از پله ای که به برج گریفندور میرفت....
__لــــــــــــعـــــــــنــــــتــــــــــــــــی!!!باید حدس میزدم رفته اتاق ممنوعه باید برم اونجا پس اون تابلوی لعنتی چطوری نگهبانی میداده؟
اسنیپ به طرف اتاق ممنوعه راه افتاد.هیچوقت نفهمیده بود که در اون اتاق چی هست.کمی هیجان زده بود.
قلبش تاپ تاپ میکرد انتظار داشت یک قول چند سر و یا یک عنکبوت زندانی ببنید...در را باز کرد....
_چــــــــی؟؟ اینجا هیچی نیس!!!
در اتاق کمی راه رفت همه جا تارعنکبوت بسته بود. ناگهان یک پارچه دید انگار روی یک کمد بزرگ
پارچه انداخته بودند. پارچه رو برداشت:
__هـــه این که...
یک دفعه ای خشکش زد!! لیلی!!چطور ممکن بود؟؟ لیلی با کمال آرامش در آغوش بود!بدون دغدغه و ناراحتی .اسنیپ احساس کرد قلبش بیش از حد معمول میزند.احساس میکرد دنیا روی سرش خراب شده است...
__چی میشد که این تصویر واقعیت داشت؟؟هان؟؟
احساس میکرد دیگه نمیتونه وایسه ،روی زمین نشست و به حسرت های بیشمارش فکر کرد:)
(ببخشید طولانی شد من کلا نمیتونم داستان و متن های کوتاه بنویسم مگر اینکه حوصله نداشته باشم!!!)
تایید شد. میتونی برای گروهبندی بری.
اما من نفهمیدم حدس اولیهی سوروس در مورد کتابخونه چه ربطی به اتاق ممنوعه داشت!
و حتما بعد از اتمام نمایشنامه یه دور از روش بخون و اشکالات تایپیت رو رفع کن.
تکرار بیش از حد علائم نگارشی پشت سر هم چندان جالب نیست و ظاهر پست رو خراب میکنه. تا وقتی مجبور نشدی مدام از این حرکت استفاده نکن.