اسليترين1. یکی از تصاویر سمت چپ یا راست زیر را انتخاب کنید و در مورد آن یک رول بنویسید. مسیر آینده کلاس و تدریس های جلسات بعد را مشخص کنید. انتخاب کنید که دوست دارید جادوی سیاه را یاد بگیرید و شخصیتی شبیه کاراکتر سمت چپ داشته باشید یا راه های مقابله با جادوی سیاه را یاد بگیرید و شخصیتی شبیه کاراکتر سمت راست داشته باشید: (15 نمره)
سمت چپ،جادوي سياه
*********************************
سر كلاس غوغايي بود.بين طرفداراي تصوير سمت چپ و تصوير سمت راست دعوا شده بود.الادورا كه طرفدار سر سخت جادوي سياه بود چند نفر از طرفداران تصوير سمت راست را به قصد كشت ميزد و تدي هم طرفداران جادوي سياه را با تمام دندان هايش گاز مي گرفت.پرفسور دالاهوف وارد كلاس شد و فرياد زد:
ساكت!از همه گروه ها به جز اسليترين 10 امتياز كم ميشه.
پرفسور دالاهوف ادامه داد(چه قدر كتابي مينويسم
): الآن پيش هر كدومتون كه اومدم بهم ميگيد كه كدوم تصويرو انتخاب كرديد.ده امتياز ديگه از گريفندور و راونكلا كم ميشه.
بالاخره پرفسور دالاهوف به ويكتور نزديك شد.
-انتخابت رو كردي آقاي كرام؟
فلش بك ويكتور روي صندلي هاي تالار اسليترين نشسته بود.آشا به سمت ويكتور كرام آمد و روي صندلي نشست.
-نظرت درباره جادوي سياه چيه؟ميخواي جادوي سياهو ياد بگيري يا راه مقابله باهاش رو؟
ويكتور به فكر فرو رفت.
حريف ديرينه اش با طناب به صندلي بسته شده بود.
-بالاخره به هم رسيديم.
-اين نامرديه،منو باز كن.
تقلا ميكرد ولي نميتوانست خودش را آزاد سازد.
-كروشيو!
دردي تمام وجود حريفش را گرفت،انگار استخوان هايش آتش گرفته بودند.اگر به صندلي بسته نشده بود ميتوانست از خودش دفاع كند و يا حتي اگر آن طناب ها طناب هايي عادي بودند ميتوانست رها شود،ولي طناب ها از جنس جادوي سياه بودند.
-زياد تلاش نكن،فقط خودت رو خسته ميكني.
-جرئت داري بازم كن.
-ميخوام درد بكشي.قبل كشتنت تو دوئل ميخوام درد بكشي.كروشيو!
چند لحظه اي سكوت كرد و گفت:جادوي سياه رو.تو چي آشا؟
پايان فلش بك-پرفسور،ميخوام حريفامو شكست بدم،هر طوري كه شده.پس جادوي سياهو انتخاب ميكنم.
پرفسور دالاهوف به سمت نفر بعدي رفت،در حاليكه ويكتور هنوز داشت خيال پردازي ميكرد.
2. برای انسان های نامتقارن چندین خصوصیت ذکر شد. در مورد یکی از این خصوصیت ها یک رول بنویسید.(15 نمره)
كف دست سلستينا را به دقت نگاه ميكرد.
-اين خطه معنيش اين ميشه كه ...
-شما دو تا تو مكان عمومي داريد چي كار ميكنيد؟اصلا چه نسبتي با هم داريد؟
-كف دست كنت الاف را به دقت نگاه ميكرد.
- اين خط بلنده معنيش اينه كه تا يه هفته خوش شانس هستي.بالاخره ميتوني اون بودلرها رو ...
-اين خط از بچگي تو دستم بوده،ولي كلا شانس نداشتم.حرف الكي نزن ويكتور.
-اصلا كي گفته پيشگوها نامتقارنن؟
-اين فنجون قهوه رو بخور تا پيشگويي كنم.
ويكتور قهوه را تا آخر خورد و فنجون را به الاف داد.
-من كه هيچي اين تو نمي بينم.
ويكتور كرام سعي كرد كه به ذهن الاف نفوذ كند.هميشه برايش جالب بود كه در ذهن ديگران چه ميگذرد.خاطرات الاف را مرور كرد،بودلر ها از دستش در رفتند،دوباره بودلر ها از دستش در رفتند،ساني او را گاز گرفت.
-چي كار ميكني ويكتور؟بي اجازه به ذهن ملت نفوذ ميكني؟
-فقط ميخواستم ببينم نامتقارنم يا نه.
-راه ديگري وجود نداشت؟دروغ نگو ويكتور.
3. منظور از انسان های متقارن و نامتقارن در درس چه بود؟ ( نمره اضافی)
نامتقارن:خيلي هم متقارن هستند،هر كي جادوگر باشه يعني نامتقارنه؟
متقارن:مشنگا،خيلي هم نا متقارنن.به خاطر همين بهشون ميگن مشنگ.نه ميتونن ذهن خ.ني كنن،نه غيب ميشن،نه ...