درود
نام:سیریوس.
نام خانوادگی:بلک.
گروه:گریفیندور.
خون:اصیل زاده.
چوبدستی:از موی هیپوگریف و چوب خاس 35سانتی متر مناسب برای افسون کردن و دوئل انعطاف پذیر.
جارو:اذرخش.
شکل جانورنما:سگ سیاه.
پاترونوس:دوباره سگ.
خصوصیات اخلاقی:
شوخ طبع وبامزه یک دوست عالی و یک جادوگر عالی تر اما حواستان باشد عصبانی اش نکنید چون اگر عصبانی شود منظره ی خوبی به وجود نمی آید.
خصوصیات ضاهری:
مردی جوان و تقریبا هیکلی با چشمانی نافذ به رنگ خاکستری و موهای بلند قهوه ای رنگ که بر روی شانه هایش میریزد بیشتر وقت ها یک کت و شلوار قهوه ای رنگ میپوشد با پوستی سفید.
خلاصه ای از زندگی:
سیریوس بلک، زادهٔ ژوئن ۱۹۵۸، فرزند ولبورگ و اریون بلک و برادر بزرگ ریگولس بلک است.
سیریوس آخرین فرزند خانواده بلک است، والدین وی ولبورگ و اریون بلک نام وی را سیریوس نهادند که نام ستارهای در آسمان است. این نام گذاری بر طبق سنت خانواده بلک برای نام گذاری فرزندان از نام صورتهای فلکی و ستارگان است. نامهای ریگولاس، کیگانوس، اوریون و آرکتوروس نیز بر همین اساس انتخاب شده است.
سیریوس یک برادر کوچک به نام ریگولاس، و سه دختر خاله به نامهای بلاتریکس بلک، نارسیسا بلک، آندرومدا بلک دارد. نارسیسا و بلاتریکس نزد خانواده بلک عزیز بودند چون با خانوادههای خون اصیل بیعت کرده و با مردان جادوگر ازدواج کردند، در حالی که آندرومدا نزد آنها بی اعتبار بود زیرا با مشنگی به نام تد تانکس ازدواج کرد. برادر کوچک سیریوس، ریگولاس نیز به خاطر پیوستنش به گروه لرد ولدمورت یعنی مرگ خواران مورد تحسین قرار گرفت.سیریوس و آندرومدا به خاندان بلک شباهتی نداشتند. سیریوس از خانواده خود شرمسار بود و خود را بد اقبال میدانست.
سیریوس با جیمز پاتر دوست صمیمی بود و با ریموس لوپین و پیتر پتی گرو نیز دوستی داشت.
در سن شانزده سالگی سیریوس از خانه گریخت تا با خانواده پاتر زندگی کند. این بی آبرویی برای خانواده بلک باعث شد که آنها با چالاکی نام سیریوس را از شجرهنامه خود خط بزنند. آلفارد بلک، برادر ولبورگ (مادر سیریوس)، با سیریوس همفکری کرد و او را با مقدار زیادی پول یاری داد. ولبورگ با فهمیدن این مسئله نام آلفارد را نیز از شجرهنامه خانوادگی پاک کرد.
جیمز پاتر دوست صمیمی سیریوس با لیلی اوانز ازدواج کرد که در مراسم عروسی آن دو سیریوس بلک ساقدوششان بود. سیریوس بعدها به عنوان پدرخوانده هری پاتر، پسر جیمز انتخاب شد.∗
اسارت
پس از اینکه لرد ولدمورت به خانه لیلی و جیمز پاتر حمله کرد و آن دو را کشت، به هری، پسر آن دو حمله کرد اما طلسم او به ولدمورت بازگشت و ولدمورت از بین رفت. در این میان سیریوس از ماجرا با خبر شده و یک ساعت بعد خود را به خانه پاترها رساند. در آنجا به هاگرید برخورد و هاگرید به وی گفت که از طرف دامبلدور دستور دارد که هری را پیش او ببرد. سیریوس هری را به هاگرید داد و موتور پرنده خویش را نیز به وی قرض داد، سپس در حالی که به سمت خانه پاترها میرفت اندیشید که رازدار (کسی که راز مکان خانه را در دل خود حفظ میکند و هیچکس تا موقعی که او راز را به فرد نگوید نمیتواند مکان را ببیند) پاترها یعنی پیتر پتی گرو آنها را به ولدمورت فروخته است. سیریوس به سراغ پیتر رفت و با گلاویز شد. پیتر با جادو مشنگها را کشته و خود را به شکل موشی در آورد سپس انگشت خود را قطع کرد و به خانه یک خانواده جادوگر پناه برد. سیریوس به جرمی که پیتر انجام داده بود یعنی کشتن مشنگها و از بین بردن خود پیتر به زندان آزکابان افتاد.
سیریوس دوازده سال اسیر بود تا اینکه با دیدن یک روزنامه که عکس خانواده ویزلی را درحالی انداخته بود که پیتر هم با شمایل موش همراه آنها بود از زندان فرار کرد و به محوطه هاگوارتز رفت.
خب دیگه تاییدم کن کاردارم باید برم.
بدرود
درود
به مراحل ورود به ایفای نقش دقت کنید:
1- خواندن قوانین ایفای نقش
2- شرکت در تاپیک کارگاه نمایشنامه نویسی
3. حضور در تاپیک سال اولیها از اینطرف: کلاه گروهبندی
4- انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک شخصیت خودتون رو معرفی کنید.
تأیید نشد.