هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۱۰ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
#1
درود



نام:سیریوس.

نام خانوادگی:بلک.

گروه:گریفیندور.

خون:اصیل زاده.

چوبدستی:از موی هیپوگریف و چوب خاس 35سانتی متر مناسب برای افسون کردن و دوئل انعطاف پذیر.

جارو:اذرخش.

شکل جانورنما:سگ سیاه.

پاترونوس:دوباره سگ.

خصوصیات اخلاقی:
شوخ طبع وبامزه یک دوست عالی و یک جادوگر عالی تر اما حواستان باشد عصبانی اش نکنید چون اگر عصبانی شود منظره ی خوبی به وجود نمی آید.

خصوصیات ضاهری:
مردی جوان و تقریبا هیکلی با چشمانی نافذ به رنگ خاکستری و موهای بلند قهوه ای رنگ که بر روی شانه هایش میریزد بیشتر وقت ها یک کت و شلوار قهوه ای رنگ میپوشد با پوستی سفید.

خلاصه ای از زندگی:
سیریوس بلک، زادهٔ ژوئن ۱۹۵۸، فرزند ولبورگ و اریون بلک و برادر بزرگ ریگولس بلک است.


سیریوس آخرین فرزند خانواده بلک است، والدین وی ولبورگ و اریون بلک نام وی را سیریوس نهادند که نام ستاره‌ای در آسمان است. این نام گذاری بر طبق سنت خانواده بلک برای نام گذاری فرزندان از نام صورت‌های فلکی و ستارگان است. نام‌های ریگولاس، کیگانوس، اوریون و آرکتوروس نیز بر همین اساس انتخاب شده است.
سیریوس یک برادر کوچک به نام ریگولاس، و سه دختر خاله به نام‌های بلاتریکس بلک، نارسیسا بلک، آندرومدا بلک دارد. نارسیسا و بلاتریکس نزد خانواده بلک عزیز بودند چون با خانواده‌های خون اصیل بیعت کرده و با مردان جادوگر ازدواج کردند، در حالی که آندرومدا نزد آن‌ها بی اعتبار بود زیرا با مشنگی به نام تد تانکس ازدواج کرد. برادر کوچک سیریوس، ریگولاس نیز به خاطر پیوستنش به گروه لرد ولدمورت یعنی مرگ خواران مورد تحسین قرار گرفت.سیریوس و آندرومدا به خاندان بلک شباهتی نداشتند. سیریوس از خانواده خود شرمسار بود و خود را بد اقبال می‌دانست.

سیریوس با جیمز پاتر دوست صمیمی بود و با ریموس لوپین و پیتر پتی گرو نیز دوستی داشت.

در سن شانزده سالگی سیریوس از خانه گریخت تا با خانواده پاتر زندگی کند. این بی آبرویی برای خانواده بلک باعث شد که آن‌ها با چالاکی نام سیریوس را از شجره‌نامه خود خط بزنند. آلفارد بلک، برادر ولبورگ (مادر سیریوس)، با سیریوس همفکری کرد و او را با مقدار زیادی پول یاری داد. ولبورگ با فهمیدن این مسئله نام آلفارد را نیز از شجره‌نامه خانوادگی پاک کرد.
جیمز پاتر دوست صمیمی سیریوس با لیلی اوانز ازدواج کرد که در مراسم عروسی آن دو سیریوس بلک ساقدوششان بود. سیریوس بعدها به عنوان پدرخوانده هری پاتر، پسر جیمز انتخاب شد.∗
اسارت

پس از اینکه لرد ولدمورت به خانه لیلی و جیمز پاتر حمله کرد و آن دو را کشت، به هری، پسر آن دو حمله کرد اما طلسم او به ولدمورت بازگشت و ولدمورت از بین رفت. در این میان سیریوس از ماجرا با خبر شده و یک ساعت بعد خود را به خانه پاترها رساند. در آنجا به هاگرید برخورد و هاگرید به وی گفت که از طرف دامبلدور دستور دارد که هری را پیش او ببرد. سیریوس هری را به هاگرید داد و موتور پرنده خویش را نیز به وی قرض داد، سپس در حالی که به سمت خانه پاترها می‌رفت اندیشید که رازدار (کسی که راز مکان خانه را در دل خود حفظ می‌کند و هیچکس تا موقعی که او راز را به فرد نگوید نمی‌تواند مکان را ببیند) پاترها یعنی پیتر پتی گرو آن‌ها را به ولدمورت فروخته است. سیریوس به سراغ پیتر رفت و با گلاویز شد. پیتر با جادو مشنگ‌ها را کشته و خود را به شکل موشی در آورد سپس انگشت خود را قطع کرد و به خانه یک خانواده جادوگر پناه برد. سیریوس به جرمی که پیتر انجام داده بود یعنی کشتن مشنگ‌ها و از بین بردن خود پیتر به زندان آزکابان افتاد.

سیریوس دوازده سال اسیر بود تا اینکه با دیدن یک روزنامه که عکس خانواده ویزلی را درحالی انداخته بود که پیتر هم با شمایل موش همراه آن‌ها بود از زندان فرار کرد و به محوطه هاگوارتز رفت.

پ.ن:اقا من قبلا این پستو زده بودم دیگه نمیدونم دوباره نیاز داره یا نه.


بدرود


بله نیاز بود. وقتی به ایفای‌نقش برمی‌گردین باید مجددا معرفی شخصیت کنین.
تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۶ ۱۳:۱۶:۵۴


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۷:۱۹ شنبه ۵ تیر ۱۳۹۵
#2
سلام پیر کلاه


من اومدم انتخابیده شم من خودم به شخصه به گریفندور علاقه دارم شجاعم,وفادار,کله شق,قانون شکن و دارای پشتکار و اراده ی قوی دیگه ببینم چیکار میکنی.


کلاه پیر؟
شانس آوردی قبل از اینکه کلاه سر برسه من اومدم، وگرنه شاید غرغرای کلاه نصیبت می‌شد.
ازونجایی که قبلا عضو ایفای‌نقش بودی نیازی به گروهبندی مجدد نداری. می‌تونی به تاپیک معرفی شخصیت بری و با شخصیت انتخابیت وارد گروه گریفیندور بشی.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۵ ۱۴:۴۴:۰۸


پاسخ به: جدی ترین رقیب هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۳
#3
درود




اقا یکی نمیاد بامن کل کل کنه؟ یکی هم نقد منو نقد کنه!



بدرود



پاسخ به: اگر قرار بود با يكي از شخصيت هاي كتاب ازدواج ميكرديد ، آن شخصيت چه كسي بود ؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳
#4
درود



به هرمایونی چون هم باهوشه هم خوشکل و هم شجاع


بدرود



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳
#5
درود



نام:سیریوس.


نام خانوادگی:بلک.


گروه:گریفیندور.


خون:اصیل زاده.



چوبدستی:از موی هیپوگریف و چوب خاس 35سانتی متر مناسب برای افسون کردن و دوئل انعطاف پذیر.


جارو:اذرخش.


شکل جانورنما:سگ سیاه.


پاترونوس:دوباره سگ.



خصوصیات اخلاقی:
شوخ طبع وبامزه یک دوست عالی و یک جادوگر عالی تر اما حواستان باشد عصبانی اش نکنید چون اگر عصبانی شود منظره ی خوبی به وجود نمی آید.


خصوصیات ضاهری:
مردی جوان و تقریبا هیکلی با چشمانی نافذ به رنگ خاکستری و موهای بلند قهوه ای رنگ که بر روی شانه هایش میریزد بیشتر وقت ها یک کت و شلوار قهوه ای رنگ میپوشد با پوستی سفید.


خلاصه ای از زندگی:
سیریوس بلک، زادهٔ ژوئن ۱۹۵۸، فرزند ولبورگ و اریون بلک و برادر بزرگ ریگولس بلک است.



سیریوس آخرین فرزند خانواده بلک است، والدین وی ولبورگ و اریون بلک نام وی را سیریوس نهادند که نام ستاره‌ای در آسمان است. این نام گذاری بر طبق سنت خانواده بلک برای نام گذاری فرزندان از نام صورت‌های فلکی و ستارگان است. نام‌های ریگولاس، کیگانوس، اوریون و آرکتوروس نیز بر همین اساس انتخاب شده است.
سیریوس یک برادر کوچک به نام ریگولاس، و سه دختر خاله به نام‌های بلاتریکس بلک، نارسیسا بلک، آندرومدا بلک دارد. نارسیسا و بلاتریکس نزد خانواده بلک عزیز بودند چون با خانواده‌های خون اصیل بیعت کرده و با مردان جادوگر ازدواج کردند، در حالی که آندرومدا نزد آن‌ها بی اعتبار بود زیرا با مشنگی به نام تد تانکس ازدواج کرد. برادر کوچک سیریوس، ریگولاس نیز به خاطر پیوستنش به گروه لرد ولدمورت یعنی مرگ خواران مورد تحسین قرار گرفت.سیریوس و آندرومدا به خاندان بلک شباهتی نداشتند. سیریوس از خانواده خود شرمسار بود و خود را بد اقبال می‌دانست.

سیریوس با جیمز پاتر دوست صمیمی بود و با ریموس لوپین و پیتر پتی گرو نیز دوستی داشت.

در سن شانزده سالگی سیریوس از خانه گریخت تا با خانواده پاتر زندگی کند. این بی آبرویی برای خانواده بلک باعث شد که آن‌ها با چالاکی نام سیریوس را از شجره‌نامه خود خط بزنند. آلفارد بلک، برادر ولبورگ (مادر سیریوس)، با سیریوس همفکری کرد و او را با مقدار زیادی پول یاری داد. ولبورگ با فهمیدن این مسئله نام آلفارد را نیز از شجره‌نامه خانوادگی پاک کرد.
جیمز پاتر دوست صمیمی سیریوس با لیلی اوانز ازدواج کرد که در مراسم عروسی آن دو سیریوس بلک ساقدوششان بود. سیریوس بعدها به عنوان پدرخوانده هری پاتر، پسر جیمز انتخاب شد.∗
اسارت

پس از اینکه لرد ولدمورت به خانه لیلی و جیمز پاتر حمله کرد و آن دو را کشت، به هری، پسر آن دو حمله کرد اما طلسم او به ولدمورت بازگشت و ولدمورت از بین رفت. در این میان سیریوس از ماجرا با خبر شده و یک ساعت بعد خود را به خانه پاترها رساند. در آنجا به هاگرید برخورد و هاگرید به وی گفت که از طرف دامبلدور دستور دارد که هری را پیش او ببرد. سیریوس هری را به هاگرید داد و موتور پرنده خویش را نیز به وی قرض داد، سپس در حالی که به سمت خانه پاترها می‌رفت اندیشید که رازدار (کسی که راز مکان خانه را در دل خود حفظ می‌کند و هیچکس تا موقعی که او راز را به فرد نگوید نمی‌تواند مکان را ببیند) پاترها یعنی پیتر پتی گرو آن‌ها را به ولدمورت فروخته است. سیریوس به سراغ پیتر رفت و با گلاویز شد. پیتر با جادو مشنگ‌ها را کشته و خود را به شکل موشی در آورد سپس انگشت خود را قطع کرد و به خانه یک خانواده جادوگر پناه برد. سیریوس به جرمی که پیتر انجام داده بود یعنی کشتن مشنگ‌ها و از بین بردن خود پیتر به زندان آزکابان افتاد.

سیریوس دوازده سال اسیر بود تا اینکه با دیدن یک روزنامه که عکس خانواده ویزلی را درحالی انداخته بود که پیتر هم با شمایل موش همراه آن‌ها بود از زندان فرار کرد و به محوطه هاگوارتز رفت.

خب دیگه الان بهانه ای برای رد کردنم نداری تاییدم کن کار دارم باید برم.


بدرود

تأیید شد.



پاسخ به: جدی ترین رقیب هری پاتر
پیام زده شده در: ۹:۵۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
#6
درود




به سلیقه ی بعضیا توهین نشه ولی اینکه ارباب حلقه هارو با هری پاتر مقایسه کنیم یکم بی انصافیه اولا یک مقدار سبکشون فرق میکنه ارباب حلقه ها فانتزی و حماسی یعنی یک چیزی توی مایه های شاهنامه ی خودمون اما هری پاتر سبکش فانتزی تخیلی این دوتا خیلی باهم فرق دارن.


ارباب حلقه ها فقط به یک سرزمین محدود نمیشه از کوه اره بور بگیر تا مرزهای سرزمین هاراد اما هری پاتر فقط به کشور انگلستان محدود شد درسته بعضی وقتها اسم هایی از کشور های دیگه می امد ولی هیچ وقت سیر داستان در اونجا ادامه پیدا نکرده.تاریخ هری پاتر فقط به زمان حال مربوط میشد و خیلی از گذشته ننوشته درسته که چندتا کتاب نوشته ولی کافی نیست مثلا توضیح کاملی از جنگ بین سالازار و گریفیندور داده نشده یا ما نمیدونیم قبل از مرلین چه کسایی بودن.اما ارباب حلقه ها تاریخ سرزمینش تاریخ بسیار پرافت و خیزیه از افرینش الف ها بگیر تا سقوط گاندولین.


و تقریبا فقط یک ادم بد توی داستان رولینگ پیدا میشه که بهش پرداخته شده باشه اونم فقط ولدمورت درسته کسایی مثل گرینوالد هم وجود داشتند اما ایا به اندازه ی ولدمورت درموردش توضیح داده شده؟خیر اما توی ارباب حلقه ها ادم های بد بسیاری وجود دارن مثل ملکور و سائرون و انگولیانت و....



در کل من میگم جدا از تعصب بخودی ارباب حلقه ها خیلی بهتر از کتابه هری پاتره.



بدورد



پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۸:۳۴ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
#7
درود




مال من شد از این یوزپلنگ سیاها یا همون جگوار.





بدرود



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۸:۰۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
#8
درود



سلام کلاه جون خوفی عزیزم

خب بریم سر خصوصیات من.من ادم کله شقه و یک دنده ای هستم زود از عصبانیت منفجر میشم ادم بسیار شجاع و فداکاری هستم.یعنی اگه بیستا غول غارنشین که صهله اگه خوده تامی بی دماغ و اون همیشه عزاداراش«منظورم مرگخوارشن»بخوان به دوستام صدمه بزن اون وقت من میدونم و اونا .درضمن برای دوستام ادمه خیلی بامزه و خوشتیپم

امیدوارم بندازیم تو گروه گریفی.

بدرود



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۹ پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۳
#9
درود بر شما.
اینم از داستانه ما.
.....................
افتاب مثل همیشه سخت میتابید ودانش آموزان هاگوارتز را اذیت میکرد همه دلشان برای حال و هوای کریسمس تنگ شده مخصوصا چهارتا آدم الاف و ولگرد که اسمه خودشون را غارتگر گذاشته بودند اسماشون هم که همتون میدونید اگه نمیدونید پس جادوگر نیستید.

خب اتفاقا این چهارتا ولگرد همین الان دارن از سرجلسه ی امتحان ا فسون ها میان بیرون خب بهتره که ببینید میخوان چه غلطی بکنند.

جیمز درحالی که داشت با کتابش خودش را باد میزد گفت:
-اوه پسر چه قدر گرمه ایکاش یک طلسمی بلد بودم که این گرمای لعنتی قابل تحمل بشه.
سیریوس خندید و گفت:
-گرمای تو رفیق به خواطر اینکه تقریبا فلیت ویک مچتو موقع تقلب گرفته بود.
جیمز هم خندید و گفت:
-اره واقعا نزدیک بود.راستی چی شد که یکدفعه کلاهش اتیش گرفت؟
ریموس اهی کشید و گفت:
-طبق معمول کار سیریوس بود.
سیریوس اعتراض کرد:
-هی تو چطوری منو دیدی؟
-راحته کی بجز شما دوتا معلم هارو طلسم میکنه؟
جیمز و سیریوس همزمان گفتند:
-هیچکس!
سپس هرسه شروع کردند به خندیدن تا اینکه ریموس گفت:
-راستی دم باریک کجاست؟
-خب میدونی اون به اندازه ی جیمز خوش شانس نبود فلیت ویک مجازاتش کرد.
-اوه چه بد!حالا چیکار کنیم؟
-من میگم یک نگاه به نقشه ی غارتگر بندازیم.البته اینجا نه کنار کلبه ی هاگرید چه طوره؟
-خب پس بریم.
سه دوست به سمت کلبه ی هاگرید به راه افتادند هاگرید در خانه نبود بنابراین خیلی راحت میتوانستند کارشان را بکنند.

وقتی به انجا رسیدند جیمز نقشه را از جیبش درآورد و مشغول تماشا کردن شدند.جیمز گفت:
-خب چیز تازه ای در کار نیست.دامبی داره تو دفترش با تابلو ها حرف میزنه مکونگال داره سر چندتا سال اولی داد میزنه.ارگوس پیر داره دنبال یک بدبخت میگرده تا خفتش کنه و هی اون ایوانز نیست؟کنار اتاق نیازمندی ها؟
-چرا خودشه.
-اسلیترینی ها دارن اذیتش میکنند.
سیریوس چوبش را دراورد و فریاد زد:
-بریم کمکش.
هرسه نفرشان به سرعت میدویدند و به اعتراض دانش آموزان و اساتیدی که هلشان میدادند توجه نمیکردند بلاخره به طبقه ی هفتم رسیدند چهار اسلیترینی لیلی را محاصره کرده بودند چوبدستی اورا گرفته بودند مالفوی سردسته ی انها بود و بر سر لیلی فریاد میزد:
-گندزاده ی عوضی تو حق داشتنه این چوبدستی را نداری تو اصلا حق نداری اینجا باشی.
جیمز از عصبانیت منفجر شد و فریاد زد:
-راحتش بزار عوضی.
مالفوی رویش را برگرداند و سه طلسم مستقیما به صورتش خورد و اورا نقش بر زمین کرد باقی اسلیترینی ها هم که تجربه ی طلسم شدن توسط آن سه نفر را قبلا داشتند پا به فرار گذاشتند.لیلی بر روی زمین نشست و شروع به گریه کردن کرد جیمز به آن دو نفر دیگر اشاره کرد که از انجا بروند وقتی انها رفتند جیمز رفت کنار لیلی نشست دستانش را دور او حلقه کرد و گفت:
-هی آروم باش دختر چیزی نشده.
لیلی هق هق کنان گفت:
-ممنون از اینکه...کمکم کردین...نمیدونم اگه....شما نمیومدین ...چه اتفاقی...می افتاد.
-بلند شو اشکاتو پاک کن و برو پیش مادام پامفری بهش بگو یک معجون خواب بدون رویا بده.
لیلی با کمک جیمز بلند شد و رفت جیمز ناگهان چیزی به یادش امد و با صدای بلند گفت:
-هی لیلی!
-چیه؟
-ام...با من میای هاگزمید؟
صورت لیلی از خوشحالی باز شد و با خنده گفت:
-اره حتما.
سپس پشتش را به جیمز کرد و رفت.لبخندی به لبان جیمز امد و قبل از اینکه بتواند کاری بکند سیریوس پیدایش شد و رویش پرید و با خوشحالی گفت:
-ای پدر سوخته بلاخره کاره خودتو کردی.
................
خب اینم از این.

بدرود

خوب بود.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط کاویان در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۵ ۱۲:۱۷:۵۰
ویرایش شده توسط کاویان در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۵ ۱۲:۳۰:۴۱
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۶ ۲۰:۴۹:۴۵
دلیل ویرایش: پاسخ


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۳
#10
درود



نام:سیریوس.


نام خانوادگی:بلک.


گروه:گریفیندور.


خون:اصیل زاده.



چوبدستی:از موی هیپوگریف و چوب خاس 35سانتی متر مناسب برای افسون کردن و دوئل انعطاف پذیر.


جارو:اذرخش.


شکل جانورنما:سگ سیاه.


پاترونوس:دوباره سگ.



خصوصیات اخلاقی:
شوخ طبع وبامزه یک دوست عالی و یک جادوگر عالی تر اما حواستان باشد عصبانی اش نکنید چون اگر عصبانی شود منظره ی خوبی به وجود نمی آید.


خصوصیات ضاهری:
مردی جوان و تقریبا هیکلی با چشمانی نافذ به رنگ خاکستری و موهای بلند قهوه ای رنگ که بر روی شانه هایش میریزد بیشتر وقت ها یک کت و شلوار قهوه ای رنگ میپوشد با پوستی سفید.


خلاصه ای از زندگی:
سیریوس بلک، زادهٔ ژوئن ۱۹۵۸، فرزند ولبورگ و اریون بلک و برادر بزرگ ریگولس بلک است.



سیریوس آخرین فرزند خانواده بلک است، والدین وی ولبورگ و اریون بلک نام وی را سیریوس نهادند که نام ستاره‌ای در آسمان است. این نام گذاری بر طبق سنت خانواده بلک برای نام گذاری فرزندان از نام صورت‌های فلکی و ستارگان است. نام‌های ریگولاس، کیگانوس، اوریون و آرکتوروس نیز بر همین اساس انتخاب شده است.
سیریوس یک برادر کوچک به نام ریگولاس، و سه دختر خاله به نام‌های بلاتریکس بلک، نارسیسا بلک، آندرومدا بلک دارد. نارسیسا و بلاتریکس نزد خانواده بلک عزیز بودند چون با خانواده‌های خون اصیل بیعت کرده و با مردان جادوگر ازدواج کردند، در حالی که آندرومدا نزد آن‌ها بی اعتبار بود زیرا با مشنگی به نام تد تانکس ازدواج کرد. برادر کوچک سیریوس، ریگولاس نیز به خاطر پیوستنش به گروه لرد ولدمورت یعنی مرگ خواران مورد تحسین قرار گرفت.سیریوس و آندرومدا به خاندان بلک شباهتی نداشتند. سیریوس از خانواده خود شرمسار بود و خود را بد اقبال می‌دانست.

سیریوس با جیمز پاتر دوست صمیمی بود و با ریموس لوپین و پیتر پتی گرو نیز دوستی داشت.

در سن شانزده سالگی سیریوس از خانه گریخت تا با خانواده پاتر زندگی کند. این بی آبرویی برای خانواده بلک باعث شد که آن‌ها با چالاکی نام سیریوس را از شجره‌نامه خود خط بزنند. آلفارد بلک، برادر ولبورگ (مادر سیریوس)، با سیریوس همفکری کرد و او را با مقدار زیادی پول یاری داد. ولبورگ با فهمیدن این مسئله نام آلفارد را نیز از شجره‌نامه خانوادگی پاک کرد.
جیمز پاتر دوست صمیمی سیریوس با لیلی اوانز ازدواج کرد که در مراسم عروسی آن دو سیریوس بلک ساقدوششان بود. سیریوس بعدها به عنوان پدرخوانده هری پاتر، پسر جیمز انتخاب شد.∗
اسارت

پس از اینکه لرد ولدمورت به خانه لیلی و جیمز پاتر حمله کرد و آن دو را کشت، به هری، پسر آن دو حمله کرد اما طلسم او به ولدمورت بازگشت و ولدمورت از بین رفت. در این میان سیریوس از ماجرا با خبر شده و یک ساعت بعد خود را به خانه پاترها رساند. در آنجا به هاگرید برخورد و هاگرید به وی گفت که از طرف دامبلدور دستور دارد که هری را پیش او ببرد. سیریوس هری را به هاگرید داد و موتور پرنده خویش را نیز به وی قرض داد، سپس در حالی که به سمت خانه پاترها می‌رفت اندیشید که رازدار (کسی که راز مکان خانه را در دل خود حفظ می‌کند و هیچکس تا موقعی که او راز را به فرد نگوید نمی‌تواند مکان را ببیند) پاترها یعنی پیتر پتی گرو آن‌ها را به ولدمورت فروخته است. سیریوس به سراغ پیتر رفت و با گلاویز شد. پیتر با جادو مشنگ‌ها را کشته و خود را به شکل موشی در آورد سپس انگشت خود را قطع کرد و به خانه یک خانواده جادوگر پناه برد. سیریوس به جرمی که پیتر انجام داده بود یعنی کشتن مشنگ‌ها و از بین بردن خود پیتر به زندان آزکابان افتاد.

سیریوس دوازده سال اسیر بود تا اینکه با دیدن یک روزنامه که عکس خانواده ویزلی را درحالی انداخته بود که پیتر هم با شمایل موش همراه آن‌ها بود از زندان فرار کرد و به محوطه هاگوارتز رفت.

خب دیگه تاییدم کن کاردارم باید برم.


بدرود

درود
به مراحل ورود به ایفای نقش دقت کنید:

1- خواندن قوانین ایفای نقش
2- شرکت در تاپیک کارگاه نمایشنامه نویسی
3. حضور در تاپیک سال اولی‌ها از این‌طرف: کلاه گروه‌بندی
4- انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک شخصیت خودتون رو معرفی کنید.

تأیید نشد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱ ۲۰:۰۸:۳۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.