از زبان دامبلدور:
بعد از اینکه به خانه متروکه ریدل رفتم و جان پیچ رو پیدا کردم از خستگی نا نداشتم برای همین به سرعت به اتاقم تو هاگوارتز آپارات کردم وقتی رسیدم روی صندلی ام نشستم و به صدای اواز فوکس گوش سپردم چند دقیقه ای به همین منوال می گذشت تا اینکه دیدم جغدی سیاه رنگ نامه ای با خود آورده وقتی نامه را
گرفتمم جغد به فوکس نگاهی کرد و به سرعت از انجا رفت روی نامه هیچ
نوشته جز برای دامبلدور نبود سعی کردم نامه رو باز کنم ولی تا دستم به طرف در پاکت نامه رفت نوشته ای به رنگ سرخ ظاهر شد:حتی بزرگ ترین ها هم نمی تونن بدون استفاده از کمک دیگری موفق شوند غرور و خودبینی نابود کننده شخص است اون خدمتکار مرگ هست
اون نوشته ناپدید شد و یه نوشته دیگه ظاهر شد:یه گریفندوری هرگز دست رد به دوستاش نمیزنه کمک میکنه و کمک میگیره حتی اگه دوستان نباشن رئیس گریفندور و یادگارانش این کار را میکنن
بعد نوشته پاک شد تعجب کردم معنی این نوشته چی بود؟رئیس
گرفندور و یادگارانش
به اتاقم نگاهی کردم
گرینفندور دو یادگار داره یکی..هری...و اون یکی...درسته شمشیر گریفندور
شمشیر رو آوردم و نامه را باهاش پاره کردم..باز شد متن نامه رو خواندم نوشته ای که توش بود متعجبم کرد:دامبلدور چون تونستی منظور منو بفهمی پس باید اینم بدونی ولدمورت برمیگرده اما بعد نابودی من قدح اندیشس که کمک میکنه نه کس دیگه باید یکی قربانی بشه تا یارش پیروز بشه تنها شانسی که داری همینه
ر.ا.ب
ظاهرا توجهی به ویرایش پست قبلی نکردی دوست جوان من.
همونطور که گفتم باید بعد از نوشتن رولت یکبار با حوصله برای خودت بخونیش تا اشکالات تایپی مثل مواردی که در متن بالا قرمز کردم نداشته باشی.
مورد دوم پاراگراف بندی و علائم نگارشیه. در آخر هر بند به جای یکبار، 2 بار کلید اینتر رو بزن و آخر جملاتت حتما نقطه یا دونقطه بذار.
داستانت از نظر محتوا هم اشکالاتی داشت. مثلا منظورت رو از دو سه خط آخر رولت نفهمیدم.
اشکالات دیگه ای هم داری که البته اکثرشون برمی گرده به عجله ت در نوشتن.
لطفا به این نکات دقت کن و بعد از ورود به ایفا هم نقد پست هات رو از جادوکاران ویزنگاموت و ناظران تالار خصوصی درخواست کن تا بتونی بهتر بنویسی. تایید شد!
سال اولیا از این طرف!