هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: نظرتون درباره ی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳
#1
خیلی ناز و با مزه هستند
رون و جرج رو خیلی دوست دارم

وفرد



پاسخ به: کدوم مهم تره؟ عشق ،امید ،ایمان
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳
#2
خوب همشون
ولی عشق وایما ن بیشتر ولی نه این که بگم امید نه ها
امید: اگه امید داشته باشیم می تونیم به خواسته ها برسیم
ایمان: بما کمک می کنه که هیچ وقت ناامید نشیم (من بسیجی نیستم فقط دارم نظرم رو می گم )
عشق: خوب!ام.....نمدونم ولی فکر میکنم عشق به ادم هدف میده

(شاید فکر کنید حرفام چرطه ولی حقیقت است )




پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
#3
لی:خوب دوستان رسیدیم

رون ویزلی:واقعا وای

لی:رون بسه جوری میگی انگار سه روز تو راه رو ها بودی

هری:اه پس این طوری هری با این فرمت گفت فکر کنم لی خلو چل شده

یه تابلو در همان لحظه به لی گفت: ارام باش

لی: گفت ساکت شو این جوری به هری رون نگاه کرد

هری و رون باهم گفتند (مثل پایتخت) : دعوا داری با این حالت

لی گفت : دانش امو زان برین تو خوابگاه

رون قبل این که درو ببنده گفت : خداحافظ دروغ گو

هری وقتی رفتن تو اتاق گفت : حالا دست بااین حالت

دو روز بعد لی بخاطر دعوا با هری ورون به زندان رفت




پاسخ به: به نظرتون اگه لی لی به جای جیمز با اسنیپ ازدواج میکرد،جیمز چیکار میکرد؟ذات اسنیپ بهتر بود یا جیمز؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
#4
به نظرم سنیپ بیشتر از جیمز لی لی رو دوست داشت
اما لی لی انقدر که جیمز رو دوست داشت سنیپ دوست نداشت
در مورد ذاتشون چیزی نمیدونم!!!!!!!!!



پاسخ به: اگر قرار بود با يكي از شخصيت هاي كتاب ازدواج ميكرديد ، آن شخصيت چه كسي بود ؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
#5
اگه دختر بودم با هری پاتر چون خیلی شجاع هست
ولی با دخترا هرگز


ویرایش شده توسط آرتور ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۲ ۱۷:۳۵:۰۷


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳
#6
یه رول بنویسید با این موضوع: شما از هاگوارتز فارغ التحصیل شدید. سال ها گذشته و حالا یه بازیکن حرفه ای کوییدیچ هستید، بازی فینال لیگ رو پیش روتون دارید و داور پیر بازی به سختگیری شهرت داره.. همه نگران سوت زدن های بی منطقشن و شما هم همینطور، به خوبی میشناسیدش، داور بازی فینالتون جیمزسیریوس پاتر پیره که زمانی در هاگوارتز استاد کوییدیچتون بود.
روبروش کوییدیچ بازی کنین، بهش نشون بدین چی کاره این و سوپرایزش کنین!


صدای جیغ و داد تماشاچیان کل استادیوم انگلستان را پر کرده بود . لیگ جهانی داشت به پایان خود میرسید و آخرین بازی امروز بود ! اینقدر بازی ها حساس و پرهیجان بود که چد نفری برای باخت تیمشان سکته کرده بودند و به نقاط مختلف یعنی بیمارستان ، تیمارستان و قبرستان رفته بودند ! تنها دو تیم به مرحله ی نهایی رسیده بودند ! این دو تیم ایران و انگلستان بودند . پشت تریبون لی جردن به همراه پروفسور مک گوناگل با این فرمت ایستاده بود . فرد و جرج هم مانند همیشه کارت های شرط بندیشان را میفروختند. بازیکنان دو تیم در رخت کن بودند (به همراه کالین کریوی : روزنامه نگار جنجالی پیام امروز ) .

در رختکن ...

کاپیتان تیم انگلستان یعنی تد ریموس لوپین رو به گل های باغ کوییدیچ گفت:

-بچه ها ! امروز باید خودمونو به داداش یویو بازم نشون بدیم!
-جان؟!مگه جیمز سیریش پاتر اینورا هست ؟
-داور بازیه!
-وای دّدّ!

آرتور ویزلی با ترس و وحشت این را گفته بود ! میترسید که جلوی جیمز سیریوس پاتر ضایع بشود. پس باید چه میکرد ؟ باید انصراف میداد یا بازی میکرد؟ معلوم نبود !

استادیوم...

لی جردن داشت گزارش میکرد:

-سلام دوستان عزیز چطورید؟ خوبید؟ خوشید ؟ سلامت... ببخشید پروفسور!

پروفسور مک گوناگل با این فرمت به او نگاه میکرد! در نگاه او حرفی نهفته بود ! حرفی که میگفت :((آرامش اینجارو حفظ کن (به زبان دانشجویی))) و لی جردن ادامه داد:

-خوب دوستان ! نگاه وحشتناک پروفسور رو شاهد بودید ! من برم سر مسابقه . خوب بازیکنان ایران : مهدی شماعی زاده ، اسد سرخی و احمد خفته ، صولت آب پرور و هومن خنجری، امیرعلی زهره خان و امیریل فهامه! بازیکنان انگلستان: تد ریموس لوپین ، ویکتوریا ویزلی ، روح مبارک سپتیموس ویزلی ، آرتور ویزلی ، هری پاتر ، جینی ویزلی و رونالد ویزلی ! ماشالله همه ویزلین! خوب سوت داور سختگیر زده میشه و بله بازی شروع میشه ! آرتور ویزلی ! توپ رو به تد ریموس لوپین پاس میده ! حالا یه پاسکاری زیبا بین ویزلی و لوپین و توی سبد ! آرتور ویزلی توپو گل میکنه و جلوی استادش ضایع نمیشه ! البته همین اول ! اوه نگاه کنید هومن خنجری یه ضربه زد ! اینقدر بازی سریع پیش میره که اصلا نمیشه گزارش کرد ! اوه اسنیچ؟ هری پاتر؟ میره؟ بله مانند همیشه اسنیچ مال اون میشه ! بازی به نفع انگلستان ! تماشاچیان عزیز الکی بلیط 100 گالیونی خردید ! کوفت مسئولین! اوه ببینید همه ی ایرانی ها به سمت داور ویدئو چک میرن! یقه رو ول کن برادر ! احمد جان! اسد کشتی بدبختو ! د ولش کن هوی!

لی جردن به سمت جایگاه داور ها رفت تا آن هارا از هم جداکند اما خودش جان به جان تسلیم کرد و به رحمت مرلین رفت!

این بود انشاء من


ویرایش شده توسط آرتور ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲ ۱۶:۱۵:۱۴
ویرایش شده توسط آرتور ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲ ۱۶:۱۷:۱۴


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳
#7
تکالیف:
1-پست تدریس نمونه یک پست سردستی درب و داغون سرشار از غلط می باشه. در حدی که جادوکاران ویزنگاموت نویسنده ش رو از سردر کلاس آویزون خواهند کرد. چرا اونوخ؟ (با توجه به هوش سرشار عده ای از شاگردان، ترجمه سوال اینه که لطف بفرمایید ایراد های پست رو تشریح نمایید!)

الا...خواهر؟
پستت خوب بود همون چیزی که میخواستم اما
واقعا که از تو انتظار نداشتم!
این چیه؟ اینو بدون که هیچ وقت شکلک جای نقطه رو نمیگیره
نقل قول:
-یوهان کریسُستُُموس ولفگانگوس تئوفیلوس موتسارت استاد

بعضی جاها هم باید دوتا اینتر میزدی اما نزدی واقعا که
خیلی رولت کوتاه بود،به نظر من باید اول کلاسو توصیف میکردی نظرت؟
مثلا اینجوری
نقل قول:
کلاس ساکت بود جیمز داشت یویو بازی میکرد ویولت هم داشت کتاب میخواند که ناگهان الا گفت:

حتی یک خط هم کافیه مثلا بگی کلاس ساکتو ازی این حرفا اما من اول فکر کردم ما رفتیم تو تاریخ که یه نگاهی به اختراعات این بابا ها بندازیم
یه خوبیی که پستت داشت این بود که رولت هم طنز بود هم اینکه با شکلک به طنزت کمک کردی خیلی جالب بود
2-شرح اختراع شدن یکی از فناوری های مشنگی، با دخالت یک جادوگر(که لزوما خودتون نیستید!) رو شرح بدید. بابت تک تک ایراد های پست تدریس، که توی پست شما مشاهده بشه، دوبرابر نمره کم می کنم!
گراهامبل داشت در اتاقش سیگار میکشید که سپتیموس ویزلی (پدر آرتور ویزلی) وارد اتاق گراهم شد و گفت:

-گری جون بابا! فهمیدم!
-جانم؟چیو فهمیدی؟
-این که چطوری میشه از راه دور با فردی که میخوایم تماس برقرار کنیم
-چطوری؟
-ریپارو!

سپس چند تا وسیله(سیم،سنگ،ساعت و ...) به هم متصل شدند و شکل عجیبی به خود گرفتند.

-دیدی؟ این اسمش تلفنه!
-کروشیو!

سپس سپتیموس روی زمین افتاد و غلطید از درد به خود مینالید.

-اااااااااا ... کمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک.
-این باید به نام من بشه فهمیدی؟
-آآآآآآآآآره ف... ف...ف...فهمیدم.
-آواداکداورا!

و سپتیموس اینگونه شد که مرد بیچاره آرتور هم بی پدر ماند.



پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
#8
واقعا برای تازه واردینه؟ چه خوب حالا کی آغاز میشه آخ ببخشید در نزدم اوه انگار فهمیدید فالگوش وایساده بودم تاق تق توق



پاسخ به: ارتباط با ناظر دیاگون
پیام زده شده در: ۷:۲۱ چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳
#9
اهم اهم با اجازه
خوب اگر اون مشنگیو برداریمو بگذاریم جادویی چی؟ خوب نیست آیا؟



پاسخ به: ارتباط با ناظر دیاگون
پیام زده شده در: ۱۹:۳۶ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳
#10
خانم پرنس آیا اجازه یا تاسیس
فروشگاه تجهیزات ماگلیو میدید یا خیر؟







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.