هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اگه یه زمان برگردان داشتید باهاش چیکار می کردید?
پیام زده شده در: ۱۳:۳۰ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
#1
بر میگشتم به گذشته ، اشتباهاتمو جبران میکردم .
بر میگشتم و فقط سوال هایی که تو نهایی اومده بودو میخوندم ، فقط سوال هایی که تو هر امتحانی داده بودنو میخوندم . چون اگه از آینده اومده باشم میدونم چه سوالای تو امتحانا اومده .
به بقیه از خطرایی که سر راهشونه میگم ، از این که چه اتفاقی براشون می افته اگه این کارو بکنن و همه چی ...


Just one last dance
oh baby
just one last dance
We meet in the night in the Spanish caf
I look in your eyes just don't know what to say
It feels like I'm drowning in salty water
A few hours left 'til the sun's gonna rise tomorrow will come an it's time to realize our love has finished forever
how I wish to come with you wish to come with you
how I wish we make it through
Just one last dance before we say goodbye when we sway and turn round and round and round it's like the first time Just one more chance hold me tight and keep me warm cause the night is getting cold and I don't know where I belong
Just one last dance


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳
#2
مدیران عزیییززززز !!
یادتون رفت منو تو مرگخواار بزارین !!
فقط تو هافل گذاشتین !!
من تو مرگخوارم بودم قبلا عزیزان !


Just one last dance
oh baby
just one last dance
We meet in the night in the Spanish caf
I look in your eyes just don't know what to say
It feels like I'm drowning in salty water
A few hours left 'til the sun's gonna rise tomorrow will come an it's time to realize our love has finished forever
how I wish to come with you wish to come with you
how I wish we make it through
Just one last dance before we say goodbye when we sway and turn round and round and round it's like the first time Just one more chance hold me tight and keep me warm cause the night is getting cold and I don't know where I belong
Just one last dance


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
#3
آهای من برگشتم کسی نیست ؟؟؟
اینبار شخصیت کتابی برداشتم شناسه قبلیمو (استیو لیونارد)ببندین و یادتون نره من تو هافل و مرگخوار بودم


اگه نظر من لازمه معرفی شخصیتت تاییده ولی دسترسی ها رو باید مدیران بدن.


ویرایش شده توسط sanguini در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۱ ۱۵:۵۹:۵۶
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۲ ۰:۱۵:۴۳

Just one last dance
oh baby
just one last dance
We meet in the night in the Spanish caf
I look in your eyes just don't know what to say
It feels like I'm drowning in salty water
A few hours left 'til the sun's gonna rise tomorrow will come an it's time to realize our love has finished forever
how I wish to come with you wish to come with you
how I wish we make it through
Just one last dance before we say goodbye when we sway and turn round and round and round it's like the first time Just one more chance hold me tight and keep me warm cause the night is getting cold and I don't know where I belong
Just one last dance


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
#4
نام: سنگوئینی

گروه: هافلپاف

نژاد : خون آشام وحشی (vampaneze)

سن: 15

پاترونس : تک شاخ

نوع چوب جادو: موي تک شاخ ، ریسه قلب اژدها ، چوب بلوط و شاخ تک شاخ ، پر ققنوس ، مناسب براي دوئل و جنگ و افسون های مختلف ، 30 سانتی متر

نوع چوب جارو : تک شاخ آتشین 100000

حیوان خانگی : گرگ

قد : متوسط

مو : مشکی

رنگ چشم : بنفش

ویژگی ها : بی رحم ، عصبانی ، شجاع ، انتقام جو ، عاشق خون و عاشق مکیدن خون مردم تا آخرین قطره
و کشتنشون ،

قدرتمند ترین خون آشام (vampaneze)


داستان زندگی :

درنیمه های شب زن بارداری که چیزی به دنیا آمدن بچه اش نمانده بود، در حال عبور از بین جنگل سرد و تاریکی مورد هجوم گرگ وحشی قرار میگیره که بر اثراین حمله یکی از پاهایش رو از دست میده. گرگ بعد از کندن پای زن از کشتن اوصرف نظر میکنه و به میان تاریکی جنگل میره ، در این میان شخصی با سرعت در تاریکی جنگل پدیدار میشه و با لیسیدن پای زن خون ریزی او را متوقف می کند و او را به سمت دهکده میبرد و رها میکند . اما زن هنوز زن به دلیل قطع شدن پایش درد زیادی دارد ، او خودش رو به اولین خونه میرسونه و بعد از به دنیا آمدن بچه هایش (سه قلو) از دنیا میره. این دو فرزند ، دو پسر و یک دختر ، کاملا سالم بودند بزرگ شده و به سن 15 سالگی میرسند ...


تا اینجای داستان مشکلی نیست اما این بچه هاقدرت های خارق العاده ای تا به اینجا در خود کشف کرده بودند ...

اما در شبی معروف به شب ماه (ماه در این شب در نزدیکترین وضع خود به زمین قرارمیگیره که این اتفاق هر 1000 سال یک بار رخ میده) این بچه ها قدرتهایی علاوه بر قدرتهای قبلی خود پیدا میکنند. کم کم خوی وحشیگری و خون خواری رودر خود حس میکنند . یکی از پسر شروع به رویش مو کرده و تبدیل به گرگ میشود و در آن شب تقریبا تمامی اهالی دهکده رو میدرد و میکشد.
پسر و دختر دیگر تبدیل به خون آشام شده و آنها هم نیز ناخواسته کار برادرشان را میکنند .

صبح که آرام میشوند و میفهمند تبدیل به چه چیزی شده اند و از ماجرا خبردار میشوند تصمیم میگیرند خودشون رو از بین ببرند ، به همین دلیل به بالاترین قله ی دهکده رفته و قصد به کشتن خود میکنند.اولین برادر خودش روپرت میکنه و در جا میمیره اما پسر و دختر بعد از دیدن مرگ برادرشان میترسند و ازاینکار صرف نظر میکنند و تصمیم میگیرند چیزی که هستند را بپذیرند و تا میتوانند به مردم آسیب نزند و وقتی هم تشنه میشوند فقط مقدار کمی از خون مردم را بنوشند .
آنها تا مدتی این گونه زندگی کردند اما یک روز برادر دیگر نتوانست تحمل کند ، او میخواست از قدرتش بر علیه همه استفاده کند و میگفت وقتی از همه انسان ها قوی تر است چرا باید رهبرشان نباشد ، چرا وقتی میتواند کل خونشان را بنوشد و لذت ببرد باید تنها مقدار کمی از خونشان
را بنوشد ؟
اما خواهرش حرف های او را قبول نکرد و بین آنها اختلاف افتاد و راه آنها از هم جدا شد .
خواهرش که سنگوییس نام داشت به درون جنگل تاریک رفت و هیچوقت به آن شهر باز نگشت
اما برادرش سنگوئینی به سمت شهر رفت و ... .
ولی او پس از مدتی از این که همه از او میترسند خسته میشود تا اینکه نامه ای دریافت میکند ،
نامه ای که او را به مدرسه جادوگری دعوت میکند ...
و او حالا مدتی است که در هاگوارتز زندگی میکند ، او به کسی آسیب نمیزند ( حداقل به افراد تالار خودش ) ، چون یا تو جنگل به شکار حیوانات میرود و خون آنها را مینوشد یا بچه های گروهش مقداری از خون خودشان را به او میدهند .




Just one last dance
oh baby
just one last dance
We meet in the night in the Spanish caf
I look in your eyes just don't know what to say
It feels like I'm drowning in salty water
A few hours left 'til the sun's gonna rise tomorrow will come an it's time to realize our love has finished forever
how I wish to come with you wish to come with you
how I wish we make it through
Just one last dance before we say goodbye when we sway and turn round and round and round it's like the first time Just one more chance hold me tight and keep me warm cause the night is getting cold and I don't know where I belong
Just one last dance


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.