ده مبارز ژاپنى با چشمانى پر از خشم و نفرت که شعله هاى شرارت از آن ها مى باريد و نفرت تمام وجودشان را گرفته بود و تمام بدى هاى زمين در آن ها جمع شده بود و هيچ محبت و مهرى نداشتند، به هاگريد زل زده بودند.
هاگريد در ثانیه ى اول:

هاگريد در ثانیه ى دوم:

هاگريد در ثانیه ى سوم:

هاگريد در ثانیه ى چهارم: غلط كردم.

اما ده مبارز ژاپنى که شعله هاى شرارت از چشمانشان مى باريد و نفرت تمام وجودشان را گرفته بود و تمام بدى هاى زمين در آن ها جمع شده بود و هيچ مهر و محبتى نداشتند، غلط کردم را نمى فهمیدند. به همین دلیل مانند فيلم ها با صداى" عوووودااااا" پرواز کردند و راه فرار هاگريد را بستند. هاگريد که عجز و ناتوانى تمام وجودش را فرا گرفته بود و هيچ اميدى نداشت در برابر آن ده مبارز که شعله هاى شرارت از چشمانشان مى باريد و نفرت تمام وجودشان را گرفته بود و تمام بدى هاى زمين در آن ها جمع شده بود، آخرين سلاحش را رو کرد.. چتر!
چتر صورتى رنگ که رویش عکس خرس مستربين بود را از کمرش درآورد. يکى از ده مبارز که شعله هاى شرارت از چشمانش مى باريد و نفرت تمام وجودش را گرفته بود و تمام بدى هاى زمين در او جمع شد بود گفت:
- %$@@&:78%7%7$
گلرت در نقش مترجم: چتر دارى؟!
- --%66#6$+&+

گلرت: صورتى آخه؟

صداي هوووو كردن چندين گروه از دور دست ها شنیده شد. همگان دست به پيشانى گذاشتند و به سوى منبع صدا نگاه کردند. دریچه باز شد و گروهى از 2015 به ژاپن آمدند.
افراد گروه يک صف درست کرده و به نوبت يقه ى فرد ژاپنى که شعله هاى خشم از چشمانش مى باريد و نفرت تمام وجودش را گرفته بود و تمام بدى هاى زمين در او قرار داشت را گرفتند. نفر اول فندک سنگی اش را گرفت مقابل صورت مبارز که شعله هاى خشم از چشمانش مى باريد و..
خوانندگان:

نويسنده: باشه خلاصه مي كنم.

نفر اول فندك سنگی اش را گرفت مقابل چشمان مبارز که شعله ى خشم از چشمانش نمى باريد و گفت:
- چتر داره.. آره! فيلم پنجم.
نفر دوم کلاه لباسش را از سرش پايين کشيد و ضمن کنار زدن نفر اول گفت:
- فيلم اول وندلين جان.

- نعخير فيلم پنجم به وقوع حادثه نزديک تره.

نفر سوم که گویا مشکلى در عضلات صورتش داشت با حالت

جلو آمد.
- خرفهم شدي؟ فيلم اول و پنجم.

فيلم اول و پنجم.

فيلم اول و پنجم.

خر فهم شو!

- جناب ريگولوس بلک درست ميگن. تازه چوبدستيش شکسته بود.
صداى نفر چهارم که آمد همه ى گروه به او تعظيم کردند که يک کچل بى دماغ بود و معلوم نبود موقع سرماخوردگى محتویات بينى کجا جمع مى شوند.
- سرورمون درست ميگه.

زود خرفهم شو.

و به نقل از شاهدان عيني، سامورايي زبان به فارسى حرف زدن باز کرد و گفت:
- خرفهم شدم.

گروه کل کشان و سوت زنان.. به شکل:
- لى لى لى لى لى لى.. :hungry1:
از همان دریچه که آمده بودند بازگشتند.
سامورايى که خرفهم شده بود، شمشیرش را بيرون کشيد تا به جنگ هاگريد برود که ريگولوس سرش را از دریچه داخل کرد.
- خرفهم شو!

سامورايى: ميام پيشت حاجى!
- قربونت منتظرم.

ملت:

بله، سامورايى با شمشیر به سمت هاگريد و چترش دويد. هاگريد هم با چترش حمله ور شد. يکى زور بر اين کرد يکى زور بر آن. هاگريد که ديد سامورايى دارد گرز گران با چهره ى

گفت:
- کيک هام تو خونه منتظرن.. تو رو مرلین بذار من برم.
سامورايي كه به لطف گروه ضربت فارسى يادگرفته بود، درخواست هاگريد را قبول کرد و قرار شد فرد ديگرى براى مبارزه بيايد.