هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: داستان های گروهی(فصل 1)(هری پاتر کاراگاه وزارت خانه)
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳
#1
فرد و جرج با هری احوالپرسی کردند.... اما هری نتوانست کلمه ای با آنها حرف بزند چون ممکن بود آنها از قضیه بو ببرند.
آخر جرج تاقتش(طاقتش؟) به سر آمد
با نگرانی پرسید:هری چیشده؟


Keep
Calm
And
Love
potter


پاسخ به: کدومیک از وسایل جادویی هری پاتر رو میخوایین داشته باشین؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳
#2
شنل نامرئی هری وجای زخمش :)
عینکشم بده ممنون میشم!


Keep
Calm
And
Love
potter


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳
#3
سلام کلاه من توی هردوتا تاپیک شرکت کردم ومنتظرم تو کارامو اگه میشه تایید کنی :)
ولی چون امتحانام خیلی سنگینن پس برای همین مجبورم یکمی زودتر توی این تاپیک پست بذارم :)

خب من 14 سالمه و خیلی دختر شاد وشنگولی هستم....حوصله درس خوندنو ندارم ولی بااین حال مدرسه تیز هوشان میرم!
یه عالمه دوست دارم وبه قول یکیشون کلا من مدرسه رو روی انگشتام میچرخونم!
معمولا کم عصبانی میشم ولی وقتی که بشم دیگه بنده خدا اونی که عصبانیم کرده....از زندگیش پشیمون میشه!
کینه ایم در حد تیم ملی!
امیدوارم همینا کافی باشه کلاه جونی!! خودت بهتر میدونی من به درد چه گروهی میخورم :)
بهت اعتماد دارم پس ازت انتظار دارم بتونی کارتو خوب انجام بدی...
مرسییی!


Keep
Calm
And
Love
potter


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳
#4
نام: آمیلیا بونز!
شغل:رییس بخش نظارت بر اجرای قوانین جادویی در وزارت سحر و جادو

توضیحات :
خب آمیلیا بونز که بنده باشم! عمه سوزان بونز یکی از افراد گروه هافلپاف هستم.
یکی از اعضای وایزنگاموت هستم و در محاکمه ی هری در هری پاتر و محفل ققنوس ریاست دادگاه را بر عهده داشتم. و کسی بودم که هنوز هم هری رو برای ساختن یک طلسم پاترونوس تحسین میکنم.
کمی پیش از شروع ماجراهای هری پاتر و شاهزاده ی دورگه، من به دست شخص خود ولدمورت به طرزی وحشیانه به قتل رسیدم.
خدا بیامرزتم!!موندم چطوری دارم پشت لب تاب چیزی تایپ میکنم!

ببخشید اگه کم بود کل کتابای هری پاترو زیر ورو کردم خیلی چیز زیادی نوشته نشده بود خواهش میکنم تاییدش کنید خواهشششش


تایید شد.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۹/۲۴ ۰:۰۹:۰۷

Keep
Calm
And
Love
potter


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳
#5
درون راهروی مدرسه در حال قدم زد بود...فکر هایش اورا سخت مشغول کرده بودند...
خاطرات گذشته اش در ذهنش تکرار میشدند وصفحات زندگی اش به وضوحی غیر قابل وصف جلوی چشمانش به پدید می آمدند...
دوباره چشمانش به آن پسرک افتاد...پسری که اورا به یاد فردی عزیز می انداخت...
پسرک با دیدن او ساکت شد و از آنجا دور شد...
اسنیپ آهی از سر حصرت کشید و به راه رفتنش ادامه داد...
پاهایش اورا به مکانی میبردند واوهم مانند برده ای که به جز اطاعت جرئت دیگری ندارد همراهشان میرفت...
جلوی درب اتاقی متوقف شد...دستانش بدون اجازه او حرکت کردند ودر را باز کردند...
اسنیپ سرش را بالا آورد وبه روبه رویش خیره شد...
تصویر درون آینه نفاق انگیز خود را به رخ اسنیپ میکشید...
تصویری که تمام افکار مغشوش اورا درهم شکست وفقط ذهنش مشغول آن شد...
در آن تصویر معشوقه اش را در آغوش داشت....کسی که روزگاری تمام زندگی اسنیپ بود.
لیلی اونس....دختری که باوجود مرگش هم هنوز قلب اسنیپ را تحت اختیار دارد..
اشکان اسنیپ بی اختیار جاری شدند....
قلبش درهم شکست....البته بار اول نبود...چندین روز بود که به این مکان کشیده میشد وقلبش از دفعات قبل بدتر میشکست...
آهی از سر حصرت کشید.
با صدایی لرزان گفت: لیلی ای کاش اینجا بودی...ای کاش برای مدت کوتاهی میتوانستم دستان تورا بگیرم...و به چشمانت خیره شوم-سرش را پایین برد- ای کاش عشقی که نسبت به تو داشتم را پنهان نمیکردم.
به آرامی سرش را بالا آورد و دوباره به آینه خیره شد : ولی در هرصورت تو جیمز پاتر را بر همه ترجیح میدادی....حتی اگر به تو عشقم را ثابت میکردم.
اشک دیدگانش را کور کرده بود. با خشم چوبدستی اش را بیرون آورد و برای خواندن وردی آماده شد دوست داشت در آن لحظه خشمش را برسر آینه تخلیه کند اولین کلمه ورد را که گفت صدایی آمد: پرفسور اسنیپ...پروفسور اسنیپ.
اسنیپ با بیچارگی به آینه نگاه کرد ....آه که در آن لحظه چقدر دوست داشت صاحب صدا را خفه کند!
ولی اسنیپ مانند همیشه چاره ای جز کنترل احساسات خویش نداشت پس چوبدستی اش را سرجایش گذاشت وبرای آخرین لحظات به تصویر آینه که درحال محو شدن بود نگاه کرد...
طوری که انگار تمام دلخوشی اش به تصویر درون آن بود...دوباره آهی از سینه پرسوزش بیرون آمد...
از اتاق بیرون آمد و سپس به سمت صاحب صدا رفت......

(ببخشید که طولانی شد ولی هرکاری کردم نتونستم کوتاه ترش کنم :| )


خیلی هم عالی!
توصیفاتت، بیان احساسات اسنیپ و ... خیلی خوب نوشتی. فقط حتما بعد از نوشتن پستت یه دور از روش بخوان تا متوجه اشکالات نگارشی و تایپی بشی و درستشون کنی.
دیالوگا هم باید به زبان عامیانه نوشته بشن و نه کتابی.
میزان استفاده‌ت از انواع و اقسام علائم نگارشی (، ؛ . ! ؟) خیلی کم بود. اکثر نمایشنامه‌ت از سه نقطه پر شده. خیلی جاها می‌تونی با علائم دیگه جایگزینشون کنی. چون استفاده‌ی بیش از حد از هر علامت نگارشی‌ای حتی مثلا علامت تعجب یا همین سه نقطه، ظاهر پست رو کمی بد می‌کنه.
در نهایت اضافه کنم که ترجیح ما بر اینه که تا جایی که ممکنه(جز در مواقع خاص) وسط دیالوگ از توصیف استفاده نکنیم و اونو به خط بعدی انتقال بدیم و دوباره به نوشتن ادامه‌ی دیالوگ رو بیاریم.
راستی! حسرت درسته و نه حصرت.
تایید شد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۹/۲۳ ۲۳:۵۵:۴۵
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۹/۲۳ ۲۳:۵۷:۰۰

Keep
Calm
And
Love
potter






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.