هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۳ دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳
#1
ای وای سلام کلاه جون. می بخشی ولی اون که معرفی نامه رو نوشته من نبودم لپ تابم روشن بود پسرخاله بزرگم رفته سراغش معرفی نامه فرستاده من الان میخواستم بنویسم که دیدم این جوری شده بد جنس عذر خواهی هم نکرد حالا من باید چی کار کنم؟ من هافل پاف رو دوست ندارم. پسرخالم واقعا یه جوری نوشته بود که من از خود راضی به نظر بیام که یا توی اسلیترین بیوفتم یا توی هافل پاف. کمکم کن!من گریفیندوریم!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۵۶ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
#2
سلام به کلاه خوب و راستگوی گروه بندی هاگوارتز. من پاملا ویزلی تموم گروه هارو به جز اسلایترین دوست دارم . در مدرسه ی نمونه دولتی هستم و هر سال خانوم معلم هام از هوشم تعریف میکنن من خلاقم و نقاشی و داستان نویسی ام عالیه! سر گرمی من در تابستان زبان انگلیسی و نقاشی و رمان خوانی بود. من درس خوان هستم وجز شاگردهای اول کلاسمون .«البته هر سال» از سوسک و موسک نم ترسم و مثل دختر های دیگه لوس نیستم!

خب راستش من رو تو هر گروهی جز اسلایترین بندازین میرم ولی گریفیندور رو بیش تر می پسندم!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۳
#3
جینی نشسته بود و تکالیف ملال آور گیاه شناسی پروفسور اسپراوت را انجام میدادو البته غر غر هم میکرد:
(( تو رو به خدا! ببین عجب تکلیف مسخره ای . خواص گل مشهور مشنگی "رز" را بنویسید.کی به کی رز داده که رز مشهور شده؟3 تا لوله هم باید بنویسم. عجب...عجب.))
و غر غر هایی از این دست!صدایی زمزمه مانند که جینی کاملا با آن آشنایی داشت از پشت سرش گفت:
((به به!دوشیزه ی قرمز داره درباره ی رزی قرمز و فقیر و بی پول می نویسه. عجب تکلیف خوبی. یادم بیار به پروفسور اسپراوت بگم که "درباره ی انواع و اقسام رز هااطلاعات جمع آوری کنید" تکلیف بعدیت باشه!چرا درباره ی رز سفید نمینویسی؟به جیب خالی سفیدت بیش تر میخوره!!))
دراکو بود! دراکو مالفوی که جدیدا به جینی بد توجهی نشان میداد!جینی پوزخند زنان گفت:
((اِه؟رز سفید؟ میدونی؟ من ترجیح میدم راجع به کله ی خالی و پوک سفید تو بنویسم!خرپول عوضی!))
مالفوی از خشم سرخ شد، این روز ها سوژه ی جدید بچه ها مسخره کردن رنگ موی مالفوی بود.مالفوی هم مثل هر کسی که کله اش را مسخره کنند ، از باز گویی این موضوع متنفر و بیزار بود.
صدایش را بالا آورد:
((جینی؟ ببخشید. اگر امتیازات گروهت رو دوست داری دیگه این حرف رو نزن ! چون کاری می کنم امثال چهارم شید! بابا ی من پولداره تو وزارت خونه و مدرسه نفوذ داره!))
_اوه!خب باشه.نمی گم.تو هم نباید به من بگی دوشیزه ی قرمز!مگه بابا ی احمق مرگ خوارت تو آزکابان هم رو من و مدرسه و امتیازاش نفوذ داره؟
مالفوی لحن مسخره اش را از سر گرفت:
((اوه...اوه!کی میگه نداره؟در ضمن یادم رفت بگم دوشیزه ی قرمز!از فردا به بعد من اینجوری صدات نمیکنم!مجبوری تا فردا صبر کنی!))
جینی که دیگه جوش آورده بود ، فریاد کشید:
((چی؟قرمز؟ بازم گفتی؟باشه،کله سفید خرپول عوضی.کله ات مثل سنگ آسیاب شونه زدست ! اونم از نوع گرونش واسه خرپولی مثل تو!))
چند نفر برگشتند و نگاهشان کردند.
همان طور که آن ها مشغول دعوا کردن و نیش و کنایه زدن به هم بودند، مادام پینس کتابدار سر رسید و فریاد کشید:
((ساااکت!!)) سپس ادامه داد:
((10 امتیاز از اسلایترین و 5امتیاز از گریفیندور کم میکنم!))
مالفوی که خشکش زده بود،مِن و مِن کنان گفت:
((چ..چی؟چرا از گریفیندور 10 امتیاز کم نکردین؟))
_بخاطر این که تمام مکالمات شما را شنیدم . نبینم دیگه تو کتابخونه پز پول باباتو بدی ها!در ضمن بهتره برای اخراج نشدن از هاگوارتز اون زبون نیش دارتو غلاف کنی!و اما... شما دوشیزه ویزلی. بار آخرت باشه که تو کتابخونه فریاد میزنی!حالا بهتره هر دوتون برید!))
مالفوی که جوش آورده بود داشت با آخرین سرعت از کتابخونه می زد بیرون که ناگهان مچ پایش قفل شد و سرو ته در هوا آویزان ماند.می خواست فریاد بکشد اما به خاطر وجود مادام پینس دهانش را بست.در حالی که دندان هایش را به هم میفشرد از لای آن ها گفت:
(( کدوم احمق بیشعوری این کارو کرد؟ بیاد بیرون سریع!))
ناگهان پانسی پارکینسون از پشت زره پوشی بیرون پرید و ضد طلسمی ادا کرد و مالفوی را به حالت عادی باز گرداندو در حالی که صورتش گل انداخته بود،تند تند حرف میزد:
((ببخشید دراکو ! من فکر کردم جینی ویزلی بی شعوره! امروز به خاطرش من یا بهتره بگم ما 20 امتیاز از دست دادیم!))
مالفوی فریاد زد:
((چی؟ همین الان هم 10 امتیاز دیگه از دست دادیم همش هم واسه ی اون مو قرمزیه))و ماجرای دعوا را باز گو کرد. پانسی چیزی برای گفتن نداشت. مالفوی پرسید:
((مشکل شما دو تا چی بود؟))
_ اِه! چیزه! راس... راستش من میخواستم تو تمرین کوییدیچ امروز از رو جارو با طلسم بندازمش پایین که مادام هوچ دید و 20 امتیاز کم کرد!
همان موقع جینی از کتابخانه بیرون آمد و از آن دو نفر پرسید:
((شما دوتا سالوس احمق دست از سرم بر نمیدارید؟ الان هم حتما داشتید دوباره نقشه میریختید که اذیتم کنید آره؟))
مالفوی به پانسی گفت:
((بیا بریم تا این احمق باعث دردسر بیش تری نشده)) و هر دو راهشان را کشیدند و رفتند. در تمام راه تا برج گریفیندور جینی داشت نخودی میخندید و با خود زمزمه میکرد:
((بعضی وقتا بی پولی هم خوبه! ))



آخر هر بند به جای یکبار، 2 بار اینتر بزن تا نوشته ت چشم خواننده رو خسته نکنه.
به جای دو تا پرانتز هم از گیومه استفاده کن. (کلیدهای Shifl+L و Shift+K گیومه رو ایجاد می کنن. حداقل تو لپ تاپ من که اینجوریه.)
بعد از نوشتن پستت یکبار مرورش کن تا اشکالات تایپی و املاییش رو برطرف کنی.

تایید شد! سال اولیا از این طرف!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۲۹ ۲۳:۵۰:۲۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۹:۳۲ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۳
#4
دابی به کریچر میگه روت سیاه!
جادوگر با جادوگر مشنگ با مشنگ کند همجنس با همجنس پرواز


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگر قرار بود با يكي از شخصيت هاي كتاب ازدواج ميكرديد ، آن شخصيت چه كسي بود ؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۹ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
#5
من با رون ویزلی اذدواج میکردم چون هم شوخ طبعه هم (هه) مو قرمزه من از مو قرمزی ها خوشم میاد مثل شاهزاده مریدا! البته اگر پسر بودم راستش با لونا لاوگود ازدواج میکردم چون به نظرم خیلی باحاله و برای ماجراجویی پایه است همچنین خوب ، وقتی تنهایی و هیشکی به حرفات گوش نمیکنه اون درکت میکنه و دلداریت میده


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
#6
سلام من پاملا 13 ساله ام همین تابستونی با هری اشنا شدم عجب ادمیییییییههههه!!!! میدونید تو کتابخونه ی دانش اموز عضوم تو شییییراااازززز ! تا الان بیخیال هری بودم تو تابستون کمبود کتاب که پیدا کردم به خودم اومدن من کشته مردهی لونا لاوگودم و همچنین رون ویزلی بقیه رو هم دوست دارم ولی این ها ارشد های زندگیمن :zogh:
بای !!!!!!!!!!


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.