هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
#1
نام: یاکسلی

نام خانوادگی : ندارد

خصوصیات ظاهری:قد بلند و خوش تیب با چشم های قهوه ای و مو های قهوه ای

چوب دستی:چوب درخت یاس کبود و پر ققنوس

شغل: مرگخوار

گروه:هافلپاف


توضیحات: او یک مرگخوار است که جانش را برای لرد سیاه می دهد.دیگه چیز ی در بارش نمیدونم

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۷ ۱۵:۴۲:۰۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
#2
نام:هوریس اسلاگهورن

نژاد:فکر کنم اصیل زاده

خصوصیات ظاهری:مو های جو گندمی و چشم های سیاه با قد متوسط یکمی هم گیج میزنه

چوب دستی:چوب درخت یاس کبود و پر ققنوس 25 سانت و انعطاف پذیر

گروه:هافلپاف

پاترونوس:فکر کنم خرگوش


توضیحات:هوریس استاد معجون سازی در هاگوارتز است و راز جان پیچ ها را او به لرد سیاه گفت.عاشق شاگردانش هست وهرکس افتخار افرینی کنه میره رو تاقچه.


عزیزم...شخصیتی که برداشتین مال گروه اسلیترینه در حالیکه شما به گروه هافلپاف رفتین.شخصیت دیگه ای معرفی کنید که یا گروهش مشخص نبوده یا عضو هافلپاف بوده.

فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۷ ۱۴:۴۷:۰۴


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۸:۳۷ سه شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۴
#3
سلام وصد سلام
خب...
از خصوصیاتم اینه که باهوشم,مهربونم و یه کوچولو هم شجاعم.عشق کتاب هم که هستم.
دوستای زیادی دارم و خیلی دوستشون دارم.تعریف از خود نباشه...من ترکم.
نمونه درس می خونم.موسیقی هم خیلی زیاد نه... ولی دوست دارم.
از معجون سازی و دفاع در برابر جادوی سیاه هم خوشم میاد.
با کوییدیچ خیلی حال میکنم....تلفات زیاد داره. ویادم رفت بگم 15 سالمه
گروه گریفندور رو خیلی خییییییلییی دوست دارم و از اسلیترین هم بدم نمیاد.
ولی لطفا... لطفا منو ریونکلا و هافلپاف ننداز
امیدوارم خواستم در مورد گریفندور مد نظر قرار بگیره ممنون.


ویرایش شده توسط M.A.H در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۶ ۸:۴۸:۱۳


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴
#4
صدای هق هق دراکو سکوت دستشویی میرتل را می شکست.
روز ها بود که میرتل شاهد مرواریدی شدن گونه های پسر مو طلایی در قلمروی خود بود.
شانه های دراکو به طور منظم بالا و پایین می رفتند.
اگر کسی صدای هق هق را نمی شنید حتما فکر می کرد که دراکو در حال خندیدن است.اخر چه کسی حتی فکرش را میکند که دراکو مالفوی اصیل زاده گریه کند؟
دراکو...؟گریه...؟محال است.
حس کنجکاوی میرتل را از درون می خورد.دیگر نمی توانست جلوی خودش را بگیرد.
سعی کرد حدس بزند.
حدس و گمان ها مثل ذرت های بو داده از مغزش بیرون می پریدند.
ناگهان فکری مثل ماهی در اقیانوس مغزش به سطح امد.
نکند...!
نه همچین چیزی غیر ممکن است.پس چیست؟
دل را به دریا زد و اماده شد یکی از ان جیغ های مرگبارش را نثار دراکو کند.
-هی...اصیل زاده! چی باعث شده فکر کنی این دستشویی واسه گریه های جفتمون جا داره؟
دراکو درجا روی پاشنه پا چرخید.
-کی اونجاست؟
_هی من این بالام روی تاقچه.
_نزدیک بود زهره ترک شم احمق.دفعه بعد با همین دستام خفت میکنم.
_هه...حرف خنده داری میزنی.به هر حال... هنوز به سوالم جواب ندادی.
-چیه ؟مگه دستشویی رو خریدی؟
میرتل بدون اینکه حرف اضافه ی دیگری بزند.مستقیم به سمت در دستشویی رفت.
-فکر کنم خبر گریه کردن دراکو مالفوی مثل بمب تو هاگووارتز صداکنه.
اگه بابات بفهمه چی میشه!
-نه...نه...خواهش میکنم.باشه.. باشه همه چی رو بهت میگم فقط از این ماجرا هیچکی
نباید خبر دار بشه.
میرتل درجا چرخید وگفت:مطمئن باش.من حتی از یه مرد لال هم راز دار ترم.
-من چند شبه مرگخوار شدم.
ناگهان اندازه چشم های میرتل دوبرابر شدند و او به فکر عمیقی فرو رفت.
تابه خودش امد فهمید که دراکو دیگر انجا نیست و اورا غرق در افکار اشفته اش تنها
گذاشته است.





توضیح:من یه تازه کارم. امید وارم این پست تایید بشه تا بتونم سطح خودمو تو ایفا بالا ببرم.ممنون.

متن زیبایی بود.بعضی از توصیفای شما واقعا دلنشین بودن.فقط کمی با اینتر مهربانانه تر برخورد کنین.

تایید شد.


گروهبندی.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۵ ۲۲:۳۱:۵۸


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۲ جمعه ۱۴ فروردین ۱۳۹۴
#5
-سوروس
این صدای دامبلدور بود که در اتاق پیچید.

سوروس با کمی اکراه پاسخ داد:بله؟ وبا همان لحن خشک وجدی همیشگی ادامه داد:پروفوسور

دامبلدور گفت:می خواهم این اینه را از اتاق من به انبار ببری. و با سر به طرفی اشاره کرد که اینه قرار داشت.

سوروس نگاهی به اینه کرد ولی قبل از انکه بتواند نگاهش را به طرف دامبلدور برگرداند اندازه چشم هایش دو برابر شدند.
فکری از اعماق اقیانوس مغزش مثل ماهی به سطح امد.
-دامبلدور می خواهد اذیتت کند.
مطمئن نبود این فکر از وجود خودش سر چشمه گرفته یا نه.

با حالتی غم ناک به اینه چشم دوخته بود.اولین کلمه ای که روی لب هایش رویید"لی لی" بود.
با خودش کلنجار می رفت که گریه نکند ان هم در حضور دامبلدور;اما خیلی دیر شده بود.
قطره های اشک گونه هایش را خیس کرده بودند.

به همه چیز لعنت می فرستاد.

بعد از مدتی به خودش امد و لی لی را که در اینه سرش را روی شانه های سوروس گذاشته بود فراموش کرد.

اینه را بلند کرد و از کنار دامبلدور گذشت.

دامبلدور که متوجه نگاه معنی دار سوروس شده بود,مانعش نشدو فقط با حالتی دلسوزانه در تنهایی تماشایش کرد.

هوم...خب داستان شما هم یکم زیادی بی مقدمه شروع شد.در این حالت یعنی زمانی که داستان بی مقدمه شروع میشه بهتره توصیف صحنه ی بیشتری به کار برده شه تا خواننده از شوک ناگهانی ورود به اصلا ماجرا دربیاد.مثلا کمی بیشتر حالات شخصیت ها و اتاق رو توصیف می کردین و اینکه آینه نفاق انگیز چرا سر از دفتر دامبلدور درآورده و...
نکته دیگه اینکه شما برخلاف بیشتر ورودیا زیادی اینتر به کار بردین.فاصله های غیر قابل قبولی تو نوشته های شما دیده میشه که اصلا نیازی به اون ها نبود.از اینتر بیشتر برای جدا کردن بندها و دیالوگ ها و همینطور ایجاد وقفه برای خواننده استفاده میشه.همینطور جایی که نویسنده با نوشتن چند پاراگراف شامل توصیف صحنه تلاش داره از درهم فرو رفتن جملات وبندها و ایجاد خستگی برای خواننده جلوگیری کنه.
کار دامبلدور در پست شما غیرقابل توجیه و فقط میشه یک جور این کارش رو توجیه کرد که داره از آزار دادن اسنیپ لذت میبره ظاهرا!در حالیکه دامبلدور کتاب موجود مردم آزاری نبوده و این عملکرد با خصوصیات این شخصیت مطابقت نداره.
نکته بعدی اینکه در متن جدی مثل متن شما از شکلک نباید استفاده بشه.شکلک ها در پست های طنز به کار میرن و مکان استفاده از اونها در جملات دیالوگیه.حتی در متن های طنز استفاده از شکلک در قسمت های غیر دیالوگ باید با احتیاط صورت بگیره و از استفاده بی رویه از اونها باید پرهیز کرد چون یه استفاده نادرست از شکلک میتونه از ارزش پست و تاثیر اون کم کنه.
به نظر من شما هم بهتره کمی بیشتر روی سوژه و داستانتون کار کنین.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۱۵ ۱۲:۰۳:۳۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.