هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۰۷ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴
#1


پاسخ به: **همانند يك سفيد اصيل بنويسيد**
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴
#2
روزی سرد زمستانی بود بابرادرش در دفترشان مشغول مطالعه بود که ناگهان تلفن زنگ زد. فابین تلفن را برداشت و گفت:

- سلام شما با دفتر برادران افسانه ای تماس گرفتید بفرمایید .
شخصی گفت :
-سلام اقا من می خواستم یک مورد ادم ربایی را گذارش بدهم!

-خوب نام کسی که ربوده شده مشخصات ظاهری را بگویید .

-نام: انا . مشخصات ظاهری : موهای بلند و سیاه. چشم های ابی ...

- ممنون و بگین که در کجا ربوده شده است؟

- در جنگل تاریک!

نگاهی به برادرش انداخت، زبانش بند آمده بود و نمیتوانست سخنی بر زبان بیاورد..

- ممنون خودمون رو به اون مکان میرسونیم...

با برادرش مکان جرم رفت که ناگهان متوجه چیزی شد!

-هی گیدیون اینجارو ببین ! رد بای سارق !

-بله فابین بهتره این رد پا رو دنبال کنیم .

هردو ردپا را کامل دنبال کردنند وبه غاری رسیدنند . و وارد غار شدند.

-فابین یه لوموس بزن فضارو روشن کن.

فابین با گفتن لوموس،غار را روشن کرد و دو برادر وارد غار شدنند.

- هی گیدیون اینا چیه؟
-بهش دست نزن !!!!!!

اما دیگر دیر شده بود. فابین کارش را کرد . و لشگری از خفاش های خون اشام به آن ها حمله کردند . و دوبرادر با سحر ها ی مختلف با انها می جنگیدند .

- استوپفای ! استوپفای !

- فابین این شنل رو بنداز .
- این شنل به چه دردی می خوره ؟
- این نا مرئیت میکنه و می تونیم از دست این خفاش ها ی سیاه سوخته فرار کنیم .و اونن دختر را نجات بدیم ...
- باشه پس بریم ...!

دوبرادر شنل را انداختند و راه شان را ادامه دادند.

- هی فابین این دیوار نمی ذاره راهو ادامه بدیم !

- نگران نباش داداش جون این دیوار از جنس سنگه و با یه طلسم از بین میره .
-عالیه پس زود باش.
-باشه...کانفریگو!
فابین این سحر را گفت و دیوار شکسته شد . دود غلیظی در هوا جاری شد و باعث سرفه ی هر دوی آن ها شد..

- اهو اهو اهو فابین چه دودی را انداختی!
- نکه می خواستی بوی عطر بیک بیاد ها ؟
-باشه بابا! بریم .
آن دو به راهشان ادامه دادند تا به مکانی که دختر زندانی شده بود رسیدند .
- هی اون دختر اونجاست ! بریم از زندان درش بیاریم

دو برادر تا به در نزدیک شدند صدایی شنیدند .

- استوپفای ! دو تا برادر احمق فکر کردین می تونین اون دختر رو به این آسونی نجات بدین ؟

این صدای دزدی بود که آن دختر را ربوده بود .

-چی؟ تو جک بده ای توکه ...
-من چی فابین؟مرده بودم؟ هه، تو و برادرت واقعا گیج اید، من وقتی از اونجا پرت شدم با یه سحر خودمو نجات دادم احمقا !

فابین و گیدون بعد از شنیدن این حرفها دوام نیا وردند و به او حمله کردند.

- می کشمت ... اکسپلیارموس !

سحر فابین به دست جک خورد و چوب از دست او افتاد... و دو برادر دختر را نجات دادند. وقتی خواستند که فرار کنند جک آن یکی چوبش را در آورد و به فابین و گیدیون حمله ور شد.. فابین به سرعت گفت:
-گیدیون تو با دختره فرار کن!

گیدیون به همراه دخترک از غار خارج شدند. فابین و جک دوئلی تن به تن را آغاز کرده و طلسم ها و سحر های عجیب و غریبی به هم دیگر پرت میکردند.. فابین با گفتن«اینسندیو» آتشی به وجود جک انداخت و به سرعت فرار کرد..

آن ها در دفتر خود نشسته بودند تا آن که پدر کودک وارد شد و از آن ها تشکر کرد و دخترک خود را به خانه برد و همه چی به خوبی و خوشی پایان یافت.



پاسخ به: جادو رو به خاطر خودش مي خواي يا به خاطر هري ؟
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳
#3
من جادو روخیلی دوست دارم. با جادو انجام دادن هر کار غیر ممکنی ممکن میشه.
البته هری و گریفندور ودیگر گروه ها وهمچنین گروه خودم یعنی هافلپاف رو دوست دارم.



پاسخ به: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳
#4
من خودم دوست دارم جای هری باشم. اما نه به خاطر این که خیلی مشهور است.
چون خیلی پر جنب و جوش هست. نیست؟ هست دیگه!



((اگه بد نوشتم معذرت اما نظرم رو گفتم))



پاسخ به: اگر دامبلدور نمیمرد،دوست داشتیددوست داشتید به جاش کی میمرد؟
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳
#5
اگه دامبلدور نمی مرد داستان قشنگ نمی شد چون دیگه حس انتقام دیگه تو چشمهای هری موج نمیزد!
منم میگم دامبلدور باید می مرد


ویرایش شده توسط فابین پریوت در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۵ ۲۳:۱۶:۵۰


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳
#6
زنده باد پریوت ها

یه گیدو یه مالی
همه جاشون هست خیلی خالی

یه فابین
یه دونه چیپس پفیش از اون پشت ببین

یکی هست پیش مالی
اما دو برادران جای یکی تو زندگیشون خالی

یدونه بچه ی قنداق به دستم نداریم
بگیم این هست بچه ی عمو و دایی

فابین و گیدیون هردو کارآگاه
مالی بدبخت شده سمت خانه روا

هری پاتر همچون یدونه سرباز
وایساده دم وزارت خونه میخونه آواز

جینی بی گناه شده روزنامه نگار
هری یادش نبود بده پست و مقام

هرمیون مدرس کلاس ریاضی
رون شده سربار هری

اون فرد اون جرج
یکی زنده موندو یکی داد جون

پرسی نگو جدی کده
زنش که بدتر از خودش انصافا بده

یارو نمیذاره بچه ها پیشرفت بکنن
ایکاش ما زنده بودیم کاری میکردیم که پیشرفت بکنن

اما حیف بی زنو بچه رفتیم به فنا
نموند نام پریوت بر زبونا

اما بازم یه خونست که رو درش نوشته
((حیف که رفتن خوب این سرنوشته))

فابین



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳
#7
نام:فابین
نام خانوادگی:پریوت
گروه:هافلپاف
چوب:نارون
مغز چوب: موی تک شاخ
شغل:کارآگاه
ویژگی های ظاهری: قد بلند، موی صاف و مشکی چشمان قهوه ای روشن پوست سفید
ویژگی های باطنی:باهوش، شجاع ، اهل تلاش، یخورده عصبی و عاشق رقص و آواز
برادر:گیدیون پریوت
خواهر:مالی ویزلی (پریوت)
داستان:وی از کودکی در کنار برادر بزرگترش گیدیون پریوت و خواهر کوچکترش مالی پریوت در مدرسه ی هاگوارتز تحصیل کرد و بعد هفت سال از آنجا فارغ التحصیل شد و همراه برادرش به کارآگاهی پرداخت.
فرزند:ندارد
همسر:ندارد


تایید شد.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۲ ۱۷:۰۵:۴۵


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۳
#8
من همون لینکی که دادینو خوندم و تنها انتخابم گریفیندوره!
من بچه ی شجاع کمی سر به هوا کپل مپلم خیلی هم رنگ قرمز میدوستم!
حالا لطفا بفرست گریفیندور



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۳ شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۳
#9
سلام کلاه عزیز من امیررضا هستم 13 ساله هستم! میخوام گروه بندی بشم! من درباره ی هر چهار گروه مطالعه کردم خواهش میفوکولم منو بفرست به گریفیندورررررررر خواهش!



پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۱۳:۴۷ شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۳
#10
اهم اهم داستانشون خیلی هم خوبه!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.