نام: رابستن لسترنج
وضعیت تاهل: مجرد هستیم، در حقیقت ساحره ای را در حد خود ندیدیم.
طول و کلفتی سبیل: از اونجایی که ما با هم برادریم، سیبیل خودتو دیدی انگار سیبیل منو دیدی.
انگیزه از عضویت:
انگیزه ی ما برای عضویت، بدست آوردن حقوق از دست رفته ی مردان است که توسط مردان زن ذلیل از بین رفته. ما اومدیم تا با مردانگی خود بار دیگر این حقوق را باز پس بگیریم.
!Only Raven
نام شخصیت انتخابی: رابستن لسترنج
گروه: راونکلاو
چوبدستی: چوب درخت گردو، 13 اینچ، ریسه قلب اژدها در وسط، سخت
ویژگی ظاهری: مو های بلند قهوه ای، قد بلند، ریش و سیبیل قهوه ای، چشمان سیاه.
معرفی: رابستن لسترنج برادر رودولف لسترنج است. او زیر سایه لرد سیاه خدمت کرد. او در نبرد هاگوارتز حضور داشته و سرنوشت او پس از جنگ نا معلوم است. وی به همراه رودولف و بلاتریکس در شکنجه ی لانگ باتم ها شرکت داشته و با ورد کروشیو آن ها را فلج کرده. وی 13 سال در آزکابان زندانی بوده و سپس با به قدرت رسیدن اربابش به همراه برادرش و بلاتریکس از آزکابان گریخت و بار دیگر به خدمت لرد سیاه در آمد. او در نبرد وزارتخانه نیز شرکت داشت.
تایید شد.
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۶ ۲۱:۲۲:۳۳
!Only Raven
سلام کلاه.
من آدم شجاع و باهوشی هستم. البته یکم هم حیله گر البته اینو دوستام میگن.
من بهت اعتماد دارم کلاه. منو هر گروهی رو که خودت صلاح میدونی بفرست.
!Only Raven
روز دیگری در مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز آغاز شد. جینی ویزلی جوان در کتابخانه نشسته بود و به خواندن کتابی درباره ی گیاهشناسی مشغول بود. در همان لحظه دراکو مالفوی وارد شد و به جینی نگاه کرد. پوز خندی زد و گفت: (( قشنگه نه؟ شاید پدرت بتونه یه تیکه از جلدشو برات بخره. ))
جینی نگاهی به جلد گران قیمت کتاب انداخت. سپس با عصبانیت از جایش بلند شد و کتاب را جلوی چشمان دراکو گرفت و گفت: (( فکر کنم عادت داری همه چیز رو با پول بخری. )) مالفوی خنده اش را بیش تر کرد و بعد از چند دقیقه خندیدن گفت: (( شاید. )) جینی در جواب او گفت: (( میخوای ثروتتو به رخم بکشی؟ )) در همان لحظه هری و رون وارد شدند. هری با دیدن دراکو اخم کرد و گفت: (( دست از سرش بردار مالفوی .)) دراکو نچ نچی کرد و با بشکنی کراب و گویل را خبر کرد تا از چشت قفسه ی کتاب بیرون بیایند. نچ نچی کرد و گفت: (( رفتارت دوستانه نبود پاتر .)) رون دستانش را مشت کرد و جلو دراکو ایستاد و با خشم گفت : (( میخوای رفتار غیر دوستانه رو نشونت بدم؟ )) در همن لحظه کراب و گویل دستانشان را مشت کردند و ترق و تروق انگشتانشان را در آوردند. مالفوی خنده ای کرد و گفت: (( البته باید مواظب باشی کراب و گویل رفتار غیر دوستانه رو نشونت ندن. حیف که باید الان برم وگرنه بدم نمیومد این نمایشو ببینم. )) دراکو با این حرف پشتش را به رون کرد و از آنجا دور شد. رون خواست به دنبال او برود که هری مانع او شد و گفت: (( بزار بره. اون میخواست تحریکت کنه. جینی تو خوبی؟ )) جینی ویزلی سری تکان داد و کتاب به دست از آنجا دور شد. رون گفت: (( حیف شد نذاشتی وگرنه نشونش میدادم. )) هری در جواب حرف او سری تکان داد و به همراه او به دنبال جینی رفتند.
بهتره به جای دو تا پرانتز از گیومه « » یا " " استفاده کنی.
سعی کن کمی ذهنتو فراتر از اتفاقات کتاب ها گسترش بدی و صحنه هایی جدیدتر از چیزایی که توی کتاب داشتیم خلق کنی. توی ایفای نقش با راهنمایی همگروهی هات و خوندن داستان نویسنده های خوب سایت بیشتر این موضوع برات جا میفته.
تایید شد!
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۵ ۲:۰۹:۴۱
!Only Raven