جینی ویزلی پشت میز کتابخانه نشسته بود و کتاب دفاع ابتدایی در برابر جادوی سیاه را مطالعه می کرد و از دور مراقب رفتار برادر و دوستان او بود که صدای دراکو مالفوی اورا به خود آورد که می گفت:
_هی ویزی فکر نمی کنی خواهر کوچولوت دیگه داره داره زیادی زاغ سیاه شما رو چوب میزنه؟
جینی که با شنیدن این حرف از خجالت و عصبانیت رنگ صورتش مثل موهایش شده بود چوب خود را درآورد و رو به مالفوی گرفت و گفت:
_تو به چه جراتی یه همچین حرفی میزنی؟
_ویزی فکر نمی کنم به خواهرت ادب یاد داده باشید؟البته از خانواده شما بعیده چون مثل یه اصیل زاده فکر نمی کنید!
رون که از این حرف عصبانی شده بود روبه جینی کردو گفت:
جینی برو بیرون تا ماهم بیایم.
جینی با اکراه قبول کرد وبعد رون با مشت محکمی برای هدیه این حرف مالفوی بهش تقدیدم کرد(
)
هری خواست رون را به بیرون ببرد ولی همان موقع پرفسور اسنیپ وارد کتابخانه شد و با نگاه کردن به صورت مالفوی با صدای بلندی گفت:10 امتیاز به خاطر این کارتون از گیریفیندور کم میشه!وشما آقای ویزلی برای جریمه همراه پاتر ساعت 8 در دفتر من باشید.
سپس راه خود به سمت بخش ممنوعه کج کرد و رفت.
تایید شد ... سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی!