هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۴:۱۱ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵
#1
باروفیو!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین ایده پرداز
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵
#2
باروفیو و هاگرید!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۴:۰۸ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵
#3
لرد ولدمورت!

به خاطر زحمتایی که کشیدن و دارن میکشن!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵
#4
لرد ولدمورت!

دلیل میخواد؟نه اخه دلیل میخواد؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: آموزش جادوي سياه !
پیام زده شده در: ۱۰:۲۵ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵
#5
برگه اول

ایمپریو : طلسم فرمان
کروشیو : طلسم شکنجه
اوداکداورا : طلسم مرگ

از اون جایی که توی صورت سوال چیزی مبنی بر توضیح ورد ها از ما خواسته نشده فکر ب نمیکنم اید توضیحی بنویسیم ولی از اونجایی که بقیه دوستان توضیحاتی دادن منم یکم شفاف سازی میکنم.
اولا هنگام به زبون اوردن هر سه ی این طلسم ها فردی که داره جادو رو انجام میده باید تمرکز و دقت کافی داشته باشه و واقعا بخواد که این طلسم اثر کنه.
برای مثال کسی که میخواد از طلسم مرگ (اودا کداورا) استفاده کنه باید واقعا بخواد که فردی که ورد بهش برخورد میکنه بمیره یا هنگام اجرای طلسم شکنجه (کروشیو) جادو گر یا ساحره باید واقعا بخواد که طرف مقابل زجر بکشه و به قول پانسی جلز ولز کنه.
همین دیگه!

برگه دوم

-
-چرا جیغ میزنی؟ جیغ نزن! بیا کیکتو بخور.
-تا حالا دیدی یه عنکبوت کیک بخوره؟
-نه ولی دیدم شیر و کیک بخوره.

سقف از شدت ویبره های هاگرید به لرزش در آمده بود و آراگوگ نیز همراه با این لرزش ها با چهره ای پوکر فیس به بالا و پایین پرتاب میشد.
-بس کن هگر.این رولینگ با خودش چی فک کرده اخه؟
-رولینگ کیه؟مارک جدید کیک؟
-نه.اروم باش.میگم که...میگم که...
-
-من خستم باید یه سر برم مسافرت.
- تنها؟دلت میاد منو تنها بذاری؟کی دیگه ته مونده ی خشک شده ی کیکا و شیرای فاسد شده رو بخوره؟
-

هاگرید که متوجه شده بود چه گندی بالا اورده است خودش را جمع کرد و لبخندی زد.
-خب میتونی بری فقط یه همراه با خودت ببر که مواظبت باشه.

دیدن هاگرید در حالت متفکر و ریلکس جزو عجایب هشتگانه محسوب میشد پس اراگوگ وقت را برای فرار از دست نداد و با اخرین سرعتی که میتوانست بیرون دوید.
چند ثانیه بعد ویبره ی هاگرید خانه را لرزاند.
-سوغاتی یادت نره!

اراگوگ توجهی نکرد و با اخرین سرعتی که میتوانست دوید.
-راستی همراه یادم رفت.

دوباره به طرف خانه ی هاگرید بازگشت تا همراهی بیاید و با تعجب هری پاتر و دوست سمجش رون ویزلی رو در حال صحبت با هاگرید دید‌.
-کدومو ببرم؟پاترو که نمیشه برد.این هویجو میبرمش.اصلا چه جوری ببرمش؟

اراگوگ در حال تفکر بود که چتر صورتی رنگ هاگرید را دید.
-چوب دستی!

و دوباره نگاهی به رون کرد.
-هوم...اون نورافکن که همیشه برا این که یکی دنبالش بره از...از چی استفاده میکرد؟

هری به داخل خانه رفت اراگوگ باید هر چه زود تر از میان تمام ورد هایی که در ذهنش حک شده بود یکی را انتخاب میکرد.
-خب...خب...یا بخت و یا اقبال! ایمپریو!

طلسم به رون برخورد کرده بود.

پنج ساعت بعد

-شربت؟
-جانم؟

اراگوگ نگاهی به رون کرد.
-اثر طلسم خنثی شد؟چه زود!
-طلسم؟
-
-ما کجاییم؟
-جزایر قناری!
-

اراگوگ نگاهی به چشم های بیرون زده ی پسر مو هویجی کرد.
-خب من ورد رو یادم نمیاد.بگو ببینم چه طور میشه یه ادم رو به فرمان خودمون در بیاریم؟
-من عضو محفل ققنوسم.از این طلسما بلد نیستم.
-میگی یا نه؟
-نه!
-
-
-

خون اراگوگ به جوش امده بود.دلش میخواست هر چه زود تر از ویزلی جوان حرف بکشد و هر لحظه با دیدن صورت بیخیال او خونش بیشتر به جوش می امد.
-کروشیو!

رون به خود میپیچید.

یک ساعت بعد

-بگو!
-هرگز من به عشق محفل ققنوس...
-ببند بابا.کروشیو!

خون فوران میکرد.رون کم کم داشت از حال میرفت.
-به عشق...محفل...ققنوس...
-اصلا نمیخوام تو به من خدمت کنی!اپارات کن برو وردست بابات.

در حالی که تف های دهان بزرگ اراگوگ به اطراف پرتاب میشد ناگهان وردی به ذهنش رسید.
-اون نورافکنه هر وقت عصبانی میشد چی میگفت؟اها...اوداکداورا!

طلسم به رون برخورد کرده بود و اورا روی زمین پرتاب کرده بود.
-مرد؟اشکال نداره میرم سراغ یکی دیگه.

سوال ویژه ی دانش اموزان رسمی

اسنیپ به همراه ریش رسفیدان به کافه ی کوچکی در هاگزمید رفت تا کاپوچینویی بخورد و درباره ی برانداختن جادوی سیاه و حمله ی عنکبوتان غول پیکر به هاگوارتز سخن بگویند.
ریش سفیدان معتقد بودندکه طلسم اکسپلیارموس باید جایگزین طلسم هاس سیاه شود اسنیپ به دستور لرد سیاه تمام آن ها را کشت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۵
#6
سلام!

من به عنوان بازرس از طرف گروه اسلیترین اعلام امادگی میکنم!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
#7
سلام!


نام: دراکو مالفوی

تاریخ عضویت:۱۷/۳/۹۴

تعداد ترم هایی که در هاگوارتز شرکت کرده اید ؟یک ترم

آیا شناسه ی قبلی داشته اید ؟خیر


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
#8
جایگزین شود لطفا!

نام : دراکو

نام خانوادگی : مالفوی

گروه : اسلیترین

سن : حدودا بیست و پنج

چوب دستی : چوب درخت زالزالک با هسته ی موی تک شاخ _ 10 اینچ _ انعطاف پذیر

تولد : 5 ژوئن

سپر مدافع : کوسه

ویژگی های ظاهری :
نسبتا خوشتیپ و قد بلنده با چشمای خاکستری و موهای بلوند. پوست خیلی روشن و رنگ پریده ای داره و معمولا لبخندی به لب داره که گاهی نشانه ی تمسخره گاهی نشانه ی انتقام و گاهی نشانه ی رضایت و شادیه!

ویژگی های اخلاقی :
پیش آدمایی که خیلی نمیشناسه نسبتا آرومه وسعی میکنه خودشو ریلکس و مغرور نشون بده و نمیذاره هیچ کس از ضعفاش با خبر بشه اما به دوستاش خیلی نزدیکه و تو جمع های خودمونی خیلی شیطونی میکنه.

توضیحات کلی :
پدرش لوسیوس مالفوی و مادرش نارسیسا مالفویه.همون جور که معلومه توی خانواده ی ثروتمندی به دنیا اومده ولی به دلیل اختلافاتی که باخانوادش داشته توی شونزده سالگیش اونا رو رها میکنه و مدتی پیش سیوروس اسنیپ زندگی میکنه و بین مدیرها ومنوهای مدیریت بزرگ میشه.در حال حاضرم با آستوریا گرین گرس ازدواج کرده.


انجام شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۲۵ ۱۷:۲۸:۳۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۲ چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴
#9
سلام ارباب!

میشه این رو برام نقد کنین؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴
#10
مرگخواران در سکوت به گویندالین که سعی میکرد هکتور را بگیرد نگاه میکردند و اصلا حواسشان به لرد نبود.
-ما که هنوز نفهمیدیم اینجا چه خبره!درضمن این دختر تو خونه ی ریدل چیکار میکنه؟
-ارباب راستش ما هم نمیدونیم اینجا چیکار میکنه!
-شما بدون اجازه ی ما به اتاقمان رفتین و به ایشون دسترسی دادین؟

مرگخواران سکوت کردند.گویندالین و هکتور و گیبن هم لحظه ای دست از تعقیب و گریز کشیدند.حتی سیوروس هم اعتراضی به استفاده ی لرد از شکلک او نکرد.
-خیر ارباب.راستش ما استخدامش کردیم!

همه به طرف آرسینوس برگشتند.معلوم نبود او چه نقشه ای دارد.
-برا چی استخدامش کردی سینوس؟

ارسینوس دیگر فکر اینجایش را نکرده بود.
-راستش...

شترق

چیزی با لرد برخورد کرده بود.
-ارباب خوبین؟

لرد سیاه هیچ جوابی نداد.باچشمانی بسته روی زمین افتاده بود.مرگخواران نگاه های نگرانی رد و بدل کردند.
-ارباب زندن؟
-این چه حرفیه که میزنی معلومه که زنده هستن.
-از کجا میدونی ارسینوس؟
-چیه رودولف؟نکنه دلت میخواد مرده...
-بسه دیگه.یکی بره ببینه لرد نبض دارن یا نه به جای این کارا!

روونا جلو رفت و کنار لرد زانو زد و دستش را روی گردن لرد گذاشت.
-زنده هستن.فقط بیهوش شدن!
-کار کی بود؟

همه ناگهان به طرف هکتور برگشتند.
-تو بودی هک؟
-نه اگه من بودم که من رو میدیدین!راستی معجون بهوش آوردن لرد میخواین؟

همه به فکر فرو رفتند.اگر کار هکتور نبود قطعا گیبن این کار را کرده بود.
-کجایی گیبن؟
-بعدا وقت واسه مجازات گیبن داریم سیو.فعلا باید از موقعیت فعلی لرد استفاده کنیم و گندایی که زدیم رو جبران کنیم!





ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۲۶ ۱۵:۲۷:۵۴

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.