دختر موفرفری چشمان بدون احساس حالت سرد صورتش داشت تلفزیون جدیدی رو که پدرش سیگنس خریده بود روشن میکرد برای تماشای برنامه مورد علاقه اش که این قسمت در مورد چگونه چشمان دشمنان خود را به ارباب تقدیم کنیم تا وفاداری ثابت شود.
-بلا بلند شو برو سر درس و مشقت این برنامه تو آخه؟
_ول کن بعدا.
_بلا بلند شو اگه الان بابات بیاد بهش میگم
-هه
-چی شد نیشخند میزنی؟
-نه بابا هه
-خدایا چرا این دختر واسه من سر براه نمیشه مجازات کدوم گناه
-
جیغ نزن بابا سرم رفت بیا بشین من میرم تو اتاقم
مادر بلات با این فرمت
دخترشو نگاه کرد امکان نداشت با کمتر نیم ساعت دعوا و داد زدن به حرف گوش کنه.
-آخرش این دختر یه با رم حرف ما گوش داد آخرش الان برنامه گیرین گیرین کارگردان رنگی سوزا اونو نگاه میکنم و شروع به کانال عوض کردن میکنه.
سلام منو برسون مث یه دعا بهش
بگو این ورا جهنمه تو خوبی تو بهشت
بگو بپرسه گاهی حال ما زنده ها رو
بگو بگه وضع مارو اگه دید مرلینو
بگو اذان ما به وقت بی کسی آدماست
همیشه تو اعتراضیم و جشنمون عزاست
بگو چطور خسته ایم از این همه ثواب
چقد صدا زدیم وجدان هارو کو جواب
بگو صب و شب نشئه از خالی پریم
_نه
لفتش نده!
لفتش نده
کشش نده!
کشش نده
بپر رو دوش اره!
-دیشب دیدمش
که یه دفعه صدای شتپرقققق کفشکیهعتنتی(افکت افتادن چیزی)
_دخترم بلا حالت خوبه
_آره حوصله نداشتم میخواستم تمرین ورد جادویی کنم که تختمو از پنجره انداختم پایین فک کنم همسایه نفله شد.
_دخترم چیزه ممممممممممم بیا تلفزیونتو نگاه کن یکم استراحت کنی.
_عجب مامان خوبی باشه اومدم.
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا