هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۰ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴
#1
-آواداکاداورا!
دامبلدور از بالای برج ستاره شناسی به پایین پرت شد. هیچ وقت فکر نمی‌کرد به دست دراکو مالفوی کشته شود. قرار بود سوروس برای جلب اعتماد لرد سیاه این کار را انجام دهد تا مرگ او بی ارزش نباشد. صدای خنده‌ی بلاتریکس لسترنج تمام هاگوارتز را فراگرفته بود و به تن دانش آموزان و حتی بعضی استادان رعشه انداخته بود. دراکو به سمت نرده های برج دوید تا صحنه را ببیند. ریش سفید دامبلدور در هوا معلق بود دراکو هر لحظه خود را سرزنش می‌کرد. دستش رو لای مو های طلایی لختش برد و گریه کرد و بدون اختیار به سمت دستشویی دختران-خانه‌ی مرتل گریان- رفت. اشک از صورت دراکو سرازیر شده بود. اولین جانی که گرفته بود متعلق به کسی بود که از او به جز خوبی ندیده بود. میرتل زبانش بند آمده بود. این اولین اصیل زاده ای بود که جلوی اون گریه می‌کرد ولی بدون آنکه بداند چه خبر است شروع به گریه کرد و با دراکو همراه شد. چیزی نگذشته بود که میان گریه ها صدای عجیبی به گوس رسید که به زبان مار ها شبیه بود و منبع آن کسی نبود جز دراکو. گویا استعدادی مخفی درون او نهفته بود منتظر شکوفا شدن بود. چه چیزی بهتر از کشتن یک نفر برای یافتن بدی های نهان در اعماق وجود است؟ ولی دراکو بدون اینکه بداند کجا ایستاده است شروع به صحبت کردن به زبان مار ها کرد و برای بار سوم تالار اسرار باز شد. دراکو به سمت ورودی تالار رفت. انگار از خودش اراده ای نداشت. مرتیل هم که به شدت کنجکاو شده بود به دنبالش رفت.
-دراکو!
...
-دراکو مالفوی! مگه با تو نیستم؟
دراکو برگشت اما کسی را ندید. به راهش ادامه داد و به سمت استخوان های باسیلیسک رفت اما دوباره صدا را شنید. باز هم برگشت اما کسی را ندید ولی تکه کاغذی روی زمین نظرش را جلب کرد. بله کاغذی که از دفترچه خاطرات تام ریدل یا بهتر: لرد ولدمورت باقی مانده بود. دراکو به سمت کاغذ رفت و لحظه ای که کاغذ را لمس کرد باد عجیبی سرتاسر تالار را گرفت و موهای طلایی دراکو را به لرزش انداخت. حتی میرتل هم باد را حس کرده بود. باد متوقف شده بود. سکوت تمام تالار را فرا گرفته بود. دراکو شروع به حرکت کرد. قدم هایش استوار تر بود ولی مشخص بود که دیگر دراکویی در کار نیست. به سمت استخوان های باسیلیسک حرکت کرد. چوبدستیش را در آورد و وردی ناشناخته به زبان مار ها گفت و به سمت استخوان ها گرفت. لحظه ای در هوا معلق شدند و ماهیچه ها و گوشت و پوست باسیلیسک شروع به ظاهر شدن کرد تا باسیلیسک کاملا بازگشت. مخوف تر از قبل. قدم های دراکو مطمئن تر شد. به سمت باسیلیسک رفت و به زبان مارها در گوش او چیزی زمزمه کرد و سپس نگاهش به سمت میرتل رفت. میرتل نگران شده بود و فرار کرد اما باسیلیسک جلوی او ظاهر شد و میرتل بار دیگر توسط باسیلیسک کشته شد. دراکو سوار هیولای تالار شد و به سمت بیرون حرکت کرد. همان لحظه که از در دستشویی خارج شد با دشمن دیرینه اش روبرو شد. دشمنی که از دوستش بیشتر به او وابسته بود. هری. ولی باسیلیسک هری را نکشت. شاید متوجه شده بود هری متعلق به او نیست و باید دراکو کارش را تمام کند. دراکو از بالای باسیلیسک پائین آمد و چوبدستی خودش را بیرون آورد. هری هم چوبدستیش را در دستش گرفت. به آرامی چوبدستی ها را بالا آوردند. یک اصیل زاده و یک دورگه. هزاران فکر در سرشان چرخید.چوبشان را چرخاندند و ورد را گفتند.
-آواداکاداورا
-استیوپیفای
چوب دستی ها متصل شدند. چشمان دراکو سفید شده بود. پوستش سرد و رنگ رفته و مو هایش به هم ریخته شد. دیواری از انرژی دور آنها تشکیل شد. یعنی کدام یک از آنها می‌تواند به این بازی پایان دهد؟ دراکوی اصیل زاده؟ یا پسری که زنده ماند؟
- The End

هوم...تصمیم گیری سخت شد!در واقع خواسته شده از عزیزان شرکت کننده در این تاپیک که بر اساس یه عکس،یه صحنه و منظره یه رول بنویسن.پست شما کمی شبیه گزارش شده به ویژه انتهاش.

تا جاییکه می دونیم زبان مارها مختص عده ی نادری بوده و دراکو تحت تاثیر مرگ دامبلدور و دراوج ناراحتی زبان مارهارو می اموزه؟!برای پلید شدن یکباره دراکو راه خوبی انتخاب نکردین.مشخصا از روی سوژه پرش داشتین. همینطور جاییکه دراکو میره توی حفره اسرار و باسیلسکو به همین راحتی به زندگی برمیگردونه و میترل مرده رو دوباره میکشه.مرده رو نمیشه دوباره کشت.خاطرتون باشه خواننده رو درگیر منطق داستان نکنید.
قسمتی که دراکو راه می افته میره تو مدرسه با باسیلیسک هم همین ایراد هست.این قسمت رو نیاز بود بیشتر توصیف کنید.خیلی بیشتر.به اینکه توی دوتا خط دراکو سوار یه هیولا بشه و راه بیافته توی راهروها و کسی هم نبینتش دست برقضا صاف با هری پاتر رو در رو بشه که کسی هم همراهش نیست ظاهرا!

با اینهمه توصیفات خوبی دارین و صرف نظر از ایرادات ظاهری پست تصور من اینه با فعالیت تو بخش ایفا بتونین روی پردازش سوژه بیشتر مسلط شین و به عبارتی دستتون بیاد.پس...

تایید شد.


گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۳ ۲۳:۴۴:۳۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.