هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: تولد پنج سالگی سایت جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ دوشنبه ۲ دی ۱۳۸۷
#1
ميدونيد هي تصميم ميگيرم بيام ولي باز تصميم ميگيرم نيام!!! آخه ميدونيد هوا خيلي سرده ممكنه يخ بزنم و اينا

بهرحال تولدش مبارك


(ولي خودمونيما آخه پنج شنبه هم شد روز!؟ ساعت شش تموم ميشه، توي اون شلوغي آخه فكر نكرديد آدم چطوري برگرده؟ اونم با مترو؟ آخه چقدر شما بي فكريد! چي ميشد بندازيد جمعه!؟ :no: )


ویرایش شده توسط كليودنا در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۲ ۲۲:۳۰:۰۷

وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۳۵ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
#2
نام :كليودنا
گروه:ريونکلاو

معرفي کوتاه : ساحره اي هستم که هري عکس منو درون شکلات قورباغه اي ديد . فالگير هستم و ميتونم از روي گوي بگم که توي آينده ت چي ميگذره , در يک کلبه وسط جنگل ممنوعه زندگي ميکنم . به گوي بلورين علاقه ي زيادي دارم . رنگ چشمام خاکستريه و موهاي مشکلي بلند دارم، از روي فال چاي ميتونم بگم چطوري ميميري! فقط اگر جرات داشته باشي و بتوني بياي به وسط جنگل ممنوعه و منو ببيني..


تائید شد


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۶ ۱:۰۱:۰۷
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۷ ۱۳:۴۱:۰۳

وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۵
#3
کلاس ها تازه تعطیل شده بود، جیمز ، سیریوس و ریموس تازه از کلاس بیرون اومده بودن و چون کاری نداشتن توی سرسرا به دیوار تکیه داده بودن و به بقیه نگاه میکردند.
سیریوس: حوصله م حسابی سر رفته (زیر چشمی به یکی از دانش آموزان ریونکلاو نگاه میکرد) بهتره یه کاری بکنیم!
جیمز: چی کار؟
ریموس: نظری ندارم! فقط بهتره مثل دفعه ی قبل دردسر درست نکنید!
جیمز و سیریوس چشم هایشان را چرخاندند و زیر چشمی به ریموس نگاه کردن.
ناگهان چشم جیمز به اسنیپ افتاد که داشت از سرسرا رد میشد و به سمت خوابگاه گروهشون میرفت، زیرلبی به سیریوس گفت: اونجا رو نگاه کن یه سرگرمی داره با پای خودش میاد طرفمون.
سوروس اسنیپ آهسته به سمت اونا اومد ولی حواسش به دور و برش نبود و چشمش به پاتیلی بود که توی دستش بود.
جیمز: هی سوروس توی اون پاتیل چی داری؟
سوروس ناگهان سرش رو بالا آورد و چشمش به اونها افتاد ؛ با نفرتی پایان ناپذیر به اونها خیره شد و آهسته گفت: عجب سوال جالبی، فکر کردی بهت میگم؟
جیمز آهسته به سمتش رفت و در این بین ریموس آهسته اونها رو میپایید.
جیمز: چی شده؟ بالاخره حرف زدن یاد گرفتی؟ یا اینکه بالاخره تونستی فرق پاتیل و دستت رو تشخیص بدی؟
سیریوس خنده ای کرد و ریموس گفت: کاری بهش نداشته باشید بذارید بره!
وقتی سوروس پشتش رو به اونها کرد و آهسته به سمت خوابگاه به راه افتاد سیریوس دستش رو در رداش بُرد و چوبدستیش رو در آرود و یه ورد بی کلام خوند، نوک چوبدستی برقی زد و به ورد به سمت پاتیل سوروس سرازیر شد، و اونها بی آنکه چیزی بگویند به راه خود ادامه دادن و هر سه در راه به بلایی که سر معجون اسنیپ آوردند، خندیدند!...


هوم خوب بود...
چیز خاصی ندارم بگم!
تایید شد!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۵ ۲۰:۱۴:۰۶

وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۰۹ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۵
#4
"حقیقت _ سنت مانگو _ نقره _ شانس _ قانون _ اشتباه _ معجون_غبار_ممکن_ اثر"

چطوری باید حقیقت رو میگفت؟ اون اجازه ی همچین کاری نداشت ولی این کار رو انجام داده بود ... و حالا اون مجبور شده بود به اینجا بیاید! جایی که شاید شانسی برای درست شدن همه چیز داشته باشه!

در حالی که منتظر بود تا نوبتش بشه ، یاد اتفاقی که پیش آمده بود و اون رو به اینجا کشیده بود افتاد!
_ خودش یک قانون اختراع کرده بود! یک قانون برای یک معجون! یک معجون که اگر مایع نقره رو به اون اضافه نکرده بود شاید همه چیز درست میشد! وقتی نقره رو به معجونش اضافه کرد فهمید یه چیزی اشتباهه... ناگهان همه جا رو غبار گرفت و چشمانش هیچی ندید! وقتی که از توی غبار بیرون آمد دید که سر تا پایش نقره ای شده و حالا اینجا بود! در سنت مانگو ...



تائید شد میتونید در کارگاه پست بزنید


ما هم تایید میکنیم...!!!

به کریچ:


ویرایش شده توسط كليودنا در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۳ ۱:۱۲:۱۸
ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۳ ۱:۲۶:۰۳
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۳ ۱۷:۰۴:۴۲

وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۳۶ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۸۵
#5
مسخره است ... من همش یک ماه امتحانات رو فعالیت نکردم! حداقل به قوانین ثبت شده ی خودتون پایبند باشید
واقعا که!!!!!!!

نقش من هنوز به کسی داده نشده ...
لطفا پس بدیدش به خودم

ایفای نقش به معنی فعالیت در قسمت رول پلینگ سایته و شما اصلا در اون قسمت فعالیتی نداشتید برای همین شخصیتتون به شخص دیگه ای داده شده.در صورت تمایل با یه شخصیت دیگه خودتون رو معرفی کنیدو


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۳ ۱۳:۲۰:۱۹

وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲:۴۸ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۵
#6
یه مشکلی هست ...
الان دوباره چک کردم و ایفای نقش ناتالی مک دونالد به من داده شده ولی نقشم توی نقش های گرفته نشده است!
چی کار کنم؟

شما بخاطر عدم فعاليت از ايفاي نقش اخراج شديد.اين شخصيت به شخص ديگري داده شده در صورت تمایل یک شخصیت دیگر را انتخاب کنید و با شناسه ی جدید به فعالیت بپردازید!


ویرایش شده توسط روبیوس هاگرید در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۱۹ ۱۲:۵۹:۱۵

وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: بهترين نويسنده رول پلینگ
پیام زده شده در: ۲:۱۲ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۸۵
#7
رای من به ققنوس ..
در مقایسه با دیگران ... دقیق مینویسه، به نکات بیشتری توجه میکنه... به بهترین نحو از لغات و کلمات استفاده میکنه.
من نوشتن ققنوس رو بیشتر می پسندم


وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱:۴۴ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۸۵
#8
بلرویچ ...
مسلما بخاطر فعالیت در انجمن کوییدیچ ....
دقیقا بودن در کار و فعالیت ها....
و همچنین نظارت بسیار خوب و عالی در انجمن های زیر دستش...


وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: تايپ كتاب‌هاي هري پاتر
پیام زده شده در: ۰:۳۰ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
#9
واقعا ممنونم ولی من درسم تموم شده ... امتحان ندارم ولی خیلی خیلی کار دارم واااااااای نباید تایپ رو قبول میکردم ولی بهم مهلت بدید تمومش میکنم زیاد نمونده خیلی خیلی ممنون


وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...


Re: تايپ كتاب‌هاي هري پاتر
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#10
ببخشید من متاسفم خیلی متاسفم ولی نتونستم تایپ فصل رو تا امروز تموم کنم ببخشید این هفته سرم خیلی خیلی شلوغ بود یک کمی مهلت میخوام حتما تمومش میکنم
با تشکر

از نظر من اشکالی نداره.الان فصل امتحاناست .هر وقت تونستی برام بفرست.موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۱:۱۸:۰۶

وقتی که به مرگ و تاریکی نگاه میکنیم تنها ناشناخته بودنه که ما رو میترسونه، نه هیچ چیز دیگری...






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.