هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بهترین نویسنده در بحث های هری پاتری
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۹۴
#1
منم با دای لووین موافقم.
تو این مدت تو بیشتر بحث های مربوط به هری پاتر شرکت کرده


چه جالب




پاسخ به: بهترین ایده و تاپیک
پیام زده شده در: ۱۸:۲۰ جمعه ۲۹ آبان ۱۳۹۴
#2



هکتور دگورث گرنجر
ایده کلاه قرمزی برای هالووین خیلی جالب بود


چه جالب




پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۹:۳۸ جمعه ۲۹ آبان ۱۳۹۴
#3
ملت مرگ خوار بی خیال توضیح دادن دوباره به بانز شدند . مرگ خوارها میدانستند، قرار نیست دور همی با ارباب شیر موز و کیک بخورند و متمدنانه در مورد گم شدن گیبن صحبت کنند.

_ارسینوس تو یه دو دیقه بیخیال کشتن ریگلوس شو ؛ برو حواس ارباب رو پرت کن


-کی؟من؟

_نخیر .بانز رو میفرستیم با ارباب قایم موشک بازی کنه.اتفاقا استعدادشم داره.

_آره آره رودولف ....من خیلی استعداد دارم.

ارسینوس بدون توجه به جواب بانز کراواتش را مرتب کرد. و با عجله به سمت در ورودی عمارت دوید.

جلوی در :
ارباب با همان وقار همیشگی در حال وارد شدن بودند ، که ناگهان ارسینوس با شتاب جلوی ارباب ظاهر شد :

_سلام ارباب خوبید ؟

_بله سینوس .کنار بروید می خواهیم وارد شویم

_نهههه...یعنی....ارباب میدونستید چقدر کراوات به شما میاد و چقدر به ابهت شما اضافه میکنه

_همین که کراوات به ابهت شما اضافه کرده کافیه سینوس.کنار بروید

_چیزه....ارباب ....

_سینوس اگر در پشت سرتان را مشاهده میکنید و تمایلی ندارید که باهاش یکی شید کنار برید.

ارسینوس که تهدید اخر را جدی دید کنار رفت و در را باز کرد.داخل عمارت ملت مرگخوار جلوی میز سوراخ سوراخ ایستاده بودند و لبخند میزدند.ارباب به مرگخوار ها و سالن ابکش شده نگاهی انداخت :


_دوباره کسی تو صندلی ما گیر کرده ؟

_ فکر نکنیم ارباب


_دوباره کسی از خانواده پشمک میخاد مرگخوار شه ؟

_

_باز پارک درون عمارتی درست کردید؟

_ نه ارباب جون

ملت مرگ خوار فقط در این فکر بودند که ارباب متوجه کمبود گیبن نشوند. مر گ خوار ها می دانستند که اگر ارباب متوجه شوند دوباره یکی از مرگخوارها نامرئی شده . سرنوشت خوبی در انتظارشان نیست.






چه جالب




پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴
#4
روونا با تعجب به پنجره های باز خانه ریدل ها که شاید چند قرنی بود که باز نشده بودند نگاه میکرد.و مدام نقشه ای که با مرگخوار ها کشیده بود را در ذهن خود مرور میکرد.که نا گهان با صدای نازک اریانا به اتاق روبه روی خود نگاه کرد

_ووواااای ...خاله رووی خوب شد که اومدی....جوجه اردکتون خل شد.

روونا لحظه ای به فکر فرو رفت . انها در خانه ریدل ها جن خانگی داشتند، مار داشتند، کلاغ هم داشتند، گاها تسترال هم ان دور ور ها دیده میشد ؛ اما او جوجه اردکی را تا ان زمان ندیده بود.

_اریانا جون...چی چیمون خل شده؟

_همون جوجه اردکه دیگه

اریانا خود را از بالای سر زاغ سیو که در حال گشتن به دنبال چمدان بود، کنار کشید و با همان صدای ظریف گفت:

_جوجوی ناز من ؛ نترس الان خاله رووی درستت میکنه.

روونا:


_خاله رووی....رووی جونم

روونا از دیدن این صحنه در شرف سکته زدن بود . هوش ریونی روونا نیز از این واقعه کف کرده توانایی پاسخ گویی نداشت .روونا از دیدن زاغ اسنیپ در ان حال نام خودش هم فراموش کرد چه برسد به نقشه مرگخوار ها. روونا با افکت "خاک بر سر شدیم رفت"از اتاق بیرون دوید، و به سمت میز گرد مرگخوار ها رفت .
اریانا همین طور که با عشق محفلانه به زاغ نگاه میکرد گفت:

_خاله رووی....چرا در میری.واقعا چرا روحیه هم دردی و عشق و حیوان دوستی تو شما نیست؟واقعا چرا؟

و بعد دوباره چوب دستیش را به سمت زاغ گرفت و گفت :

_فنگیلی جونم اماده باش این دفعه دیگه سندرلا میشی...اکسپلیارموس!

در میز گرد مرگخوارها.
مرگخوار ها در همان اتاق تنگ مذکور همه با حفظ سمت به پوکر فیس گرویده بودند و به یکدیگر نگاه میکردند.
ناگهان روونا به شدت با در برخورد کرد .
_من....یه .....چیزی....باید بگم

_چی شد ؟ رفت

_نه. دوتا مشکل هست اولی اینکه میشه یکی نقشمونو خاطر نشان کنه

_و دومی

_سیو...کلاغت ....

با این حرف روونا سیو سریع از اتاق بیرون پرید و به سمت راهرو دوید. وسایر مرگخوار ها با اینچنین قیافه ای به روونا نگاه میکردند.

_بیا روونا. بیا نقشمونو دوباره بگیم


چه جالب




پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۰:۵۳ پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴
#5
به نام خدای مهربون
ما امده ایم تا به وظیفه جادوگری خود عمل کرده رای بدهیم
لرد ولدمورت
به نظرم نظارت خانه ریدل ها واقعا وقت و حوصله و انژی میخاد و ارباب هم خیلی خوب نظارتش رو انجام میدن
حتی بدون انجمن خصوصی مرگخوار ها که من نمیبینمش به نظرم ارباب بهترین ناظرن
همین دیگه


چه جالب




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴
#6


سلام ارباب جون....
چیزه...اینو دم در دادن به من گفتن بدم به شما برم


چه جالب




پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴
#7
کراب چشمانش را باز کرد . در حالت معمولی کراب بین 15 تا 20 دیقه برای لود شدن زمان میخواست، چه برسد به زمانی که پس از خوردن معجون هکتور از هوش رفته و در جایی دیگر به هوش امده.
مغز کراب هنگ کرد؛ و نیاز به ری استارت شدن داشت. قطره اب سردی از سقف روی سر کراب افتاد . کراب ریونی نبود اما می دانست که اتاق پیشگو اعظم حتی اگر فرست کلاس هم نبود، به این فجاحت هم نبود.
کراب از اتاق بیرون امد و وارد راهرو باریکی شد . جلوی در فیلیوس روی چهار پایه قرمزی مشغول نصب یک تابلو روی دیوار بود.

_بیدار شدی بالاخره

_ اینجا کجاس؟

_زیر زیر زمین خونه ریدل ها. بعد از خوردن یکی از معجون های هک توی اتاق ارباب ؛ توهم زدی که کلاغ سیو هستی . به زور از روی دست سیو جدات کردن و انداختنت تو این اتاقه. تو هم بیهوش شدی

_ و اون وقت تو اینجا چکار میکنی؟

_داشتم دنبال یه تابلو از جدم میگشتم

کراب به این فکر میکرد که برود و هک را پیدا کند و کاری کند که معجون حنجره صاف کن از احما احشا هک به روی دیوار بپاچد.

_باشه فلیت...بگرد....خواستن توانستنه

_منظورت چی بود؟

کراب بار دیگر به این فکر کرد که باید جواب این کوتوله را هم بدهد . در همان لحظه افکت صدای تسترال به صورت خو جوش در مغز کراب پخش شد.

_فلیت...من...باید یه چیزی بگم.

_بگو....چیزی هست بگو تو دلت نمونه

_ک....کو... :worry:

_بگو دیگه...میخوای حدس بزنم:کلوچه...

_

_کولومبیا

_

_کولالامپور

_

_کوسه

در همین میانه ارسینوس از ته راهرو نزدیک شد و کنار فیلیوس ایستاد .

_کراب بهوش اومدی...سعی کن سیو نبینتت....هنوز دستش درد میکنه. دارید 20سوالی بازی میکنید؟

_اره ....یه کلمه که اولش کو هست

_تو جیب جا میشه؟

_کوه

_جانداره؟

کراب که حس میکرد اگر چند تا حدس دیگر را بشنود مغزش از چش چارش به بیرون سرازیر می شود فریاد زد:

_کوتوووووووووله

_به..من میگی....کوتوله. خفت میکنم
فیلیوس در یک حرکت سریع کراوات ارسینوس را دور گردن کراب انداخت و برای خفه کردن او کاملا مصمم به نظر میرسید .
ارسینوس که طی حرکت مذکور در شرف خفه شدن در کنار کراب بود گفت:

_فلیت..اگه قصدت فقط کشتن کراب حدودا 2000سال پیش جلادا مشکلت رو حل کردن و وسیله مناسب تری به اسم تناب دار اختراع کردن و اگر هم قصدت سو قصد به جون وزیر مملکته...خیلی خوب عمل کردی

فلیت ویک کراوات رو ول کرد . شانس اوردی که دلم نمیخواد به جرم قتل وزیر مملکت برم ازکابان . وگرنه الان در حال اولین مصاحبه هات با مرگ بودی.هیپو گریف بوقی. و بعد کنار ارسینوس و روبه روی کراب ایستاد

کراب که نفسش بالا نمیامد تازه متوجه شده بود که شجاع بودن شرط ساده ای نیست.














چه جالب




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۴ چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۴
#8
چیکار؟
یه قل دو قل بازی کردن


چه جالب




پاسخ به: بهترین و بدترین سکانس های فیلم های هری پاتر از نظر شما
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴
#9
به نام خدای مهربون
کلا همه فیلم بد بود و خیلی با کتاب متفاوت بود . بر عکس کتاب که خیلی هیجان انگیز بود
بدترین صحنه به نظرم مرگ ولد مورت هست ؛ خیلی ابکی بود به طوری که هیچکس نمیتونه باور کنه لرد با اون همه ابوهت اینطوری از هری پاتر که تو کل زندگیش شانس اورده بمیره....(هر چند تو کتاب هم من دلم نمیخواست لرد بمیره ....)
بهترین صحنه هم.....اونجایی که بلاتریکس داره هرمیون رو شکنجه میکنه خوب بود


چه جالب




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴
#10
بنام خدای مهربون
سلام ارباب
ارباب جون دفعه ی پیش یه متن جدی منو لطف کردید و نقد نمودید
اگر لطف بنمایید و ایندفعه این را نقد نمایید بسی بسیار بر من لطف کرده اید
پیشا پیش بسی متشکرم
راستی ارباب ؛ من در مورد شخصیتم هم تمام تلاشمو کردم اگر مشکل دیگری در شخصیتم هست(که مطمعنا خیلی هست) بگید. بازم مرسی


چه جالب








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.