هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سالن ورزشي دياگون
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۷
#1

ریونسلی


تیم دانا !


دای لوولین و نارسیسا مالفوی



- بله بله با سلام و درود خدمت جامعه جادوگری، در خدمت شما هستیم با مسابقه "پدرِ برتر!" شرکت کنندگان رو بهتون معرفی میکنم، اولین پدرِ شرکت کننده "پدر ژپتو!"
- چوبی بمان پینوکیو! چوبی بمانید مردم!
- بله با تشکر از پند های ایشون، شرکت کننده دوم، "پدر پسر شجاع!"
- نرو بالای کوه پسر شجاع! نرید بالای کوه مردم!
- ایشون هم پندهای بسیار خوبی دارن. شرکت کننده سوم، "لرد ولدمورت" که پدر بسیار موفقی نیز هستند.
- ما برنده ایم.
- و پدر آخر که با این که شایعت زیادی مبنا بر پدر خوبی نبودن پشت سرشه اما با این حال شرکت کرده. "تام ریدل پدر!"
- آوادکداورا!
-
- چوبدستی مون دچار نقص فنی شده. گاهی ازش طلسم در میره.
- آها... خب مراحل رو شروع میکنیم. لطفا شرکت کنندگان همراه با فرزندان دلبندشون در جایگاه حاضر بشن.
- پجر! پجر!
- فیس. فیس.
- جیگرم! جیگرم!
- اوه! مثل این که متاسفانه پینوکیو دوباره با دوستان ناباب گشته. پس مجبوریم ایشون و پدرشون رو از دورِ مسابقه حذف کنیم. مسابقه بین پدر پسر شجاع و لرد بر گذار میشه که برنده لقب بهترین پدر رو دریافت می کنه. پدر ها باید پیست مسابقه رو با فرزندشون طی کنند و هر کسی که زودتر به خط پایان برسه برنده میشه.
- پجر! پجر! ما باید برنده شیم!
- پسر شجاع! پسر شجاع! ما باید برنده شیم.
- پدر پسر شجاع و پسر شجاع راه افتادن و کمی از پیست رو هم طی کردن، ولی همونطور که می بیند لرد و نجینی هنوز در خط شروع ایستادن. فکر میکنم مشکلی پیش اومده.
- آخه یعنی چی که چون شام برات پیراشکی نگرفتیم؟ نمیری؟ ما که پنج تا از یارانمون رو دادیم خوردی!
- فیس!
- در حالی لرد و نجینی عهنوز شروع نکرده اند، پدر و پسر شجاع دارن به خط پایان نزدیک میشن، اوه بله الانه که دیگه خط رو رد...
- آوادکداورا!
-
- ما که گفتیم چوبدستی مون دچار نقص فنی شده.
- لرد پدر برتر شد. فرار کنین تا بقیه مون دچار نقص فنی نشدیم. خدافس.


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۰:۴۴ دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷
#2
- چیکار کنی رودولف؟

بلاتریکس که به تازگی از دست روح نجات یافته بود، اکنون با خشمی وصف نشدنی به رودولف می نگریست.

- ام... هیچی... خوبی؟

بلاتریکس رودولف را کشان کشان به گوشه ای برد تا انتقام تمام این مدت را از او بگیر و از کادر خارج شد.

در حینی که مرگخوارا در حال بحث کردن بودند لایتینا به سمت دیوار رفت و با پخش اهنگی غمگین شروع به عزاداری برای هدفون از دست رفته اش کرد.

- پیس پیس... به نظرت نمیدونه جادوگره و میتونه درستش کنه؟
- نه فکر نکنم.
- تو کیفش چسب نداره؟
- وسایل تو کیفشو خراب کنیم شکنجه بشه.

مرگخواران خوشحال از کشف خود به سمت لایتینا و کیفش حمله و شروع به بیرون کشیدن اولین چیزی که دستشان به آن می رسید کردند.

- بِکش! بِکش!
- چرا انقد سنگینه؟

بالاخره با سعی و تلاش و همکاری مرگخواران، تکه ای از وسیله ای که در کیف لایتینا بود پیدا شد.

- این چیه؟
- چرخه؟
- ماشینه؟

لایتینا با خوشحالی اعلام کرد:
- تراکتور!

خراب کردن وسایل انقدر هم کار ساده ای نبود!


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۰:۳۷ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۷
#3


با سلام و درود و تشکر از یوآن صورتی که دعوتت نمود بشینی رو قلم پر میریم که بپرسیم سوالات رو. یدونشم جواب ندی میکشمت. :|

1- چرا؟
2- چطور؟
3- چگونه؟
4- چرا جادوگران؟
5- چرا ریونکلا؟
6- چرا گریفو ول کردی؟
7- چرا محفلو ول کردی؟
8- چرا اورلا رو ول کردی؟
9-با این دسترسی مدیریت بقیه گروه هارو نگاه میکنی؟ نخواستی بری اسلی یا هافل مثلا؟
10- چی شد که موندگار شدی؟
11- چرا یوآن صورتی شده؟ :|
12- مدیریت خوبه؟ ناظر بودن چطور؟
13- چرا انقد خرخونی؟
14- بر همگان واضح و مبرهن است که منو تو کل سایت از همه بیشتر دوس داری، ولی حالا بعد من دیگه با کیا راحتی؟
15- از کی خیلی بدت میاد؟ نام ببر.
16- گندی زدی تو سایت که بخوای برای بچه های تو خونه تعریف کنی؟ بگو بگو.
17- کراش نداشتی تو سایت؟ نام ببر.
18- دیگه چه خبر؟ :|
19- صحبت خاصی با من نداری بگی؟ نکته ای؟ نصیحتی؟ :|
20- عزییییییزم؟

فعلا همینا بود اگه سوال دیگه ایم یادم اومد میام اضافه میکنم. خدافز.



این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۶
#4
دای و سوزان


- سوزان! سوزان! بیدار شو!
- چیشده؟
- ام... گروه بندی. معجون. دنده کبابی!
- باشه. خوش بگذره.
- دنده کبابی!
- خب برو از آشپزخونه بیار!

دای اندیشید. فکر خوبی بود. در حالی که دیگر گروه ها با سختی و مشقت به دنبال ماده اولیه خود می گشتند؛ دای و سوزان با آرامش کباب می خوردند و سپس با یک پرس اضافه عنوان قهرمانی را از آن خود می کردند. انتخاب دنده کبابی از بهترین انتخاب های عمر دای بود.

- ما برنده ایم!
- وقتی خواستن جام رو بدن بیدارم کن.

دای دست سوزان را گرفت و به مقصد کبابی مورد علاقه اش آپارات کرد.

پاق!

- کجا آقا؟! کجا؟ هاگوارتزه خیر سرمون! آپارات نداریم! پیاده برین.
-

کبابی

- اره دیگه. دو تا پرس می خوریم. یه دونه ام می بریم که برنده شیم.

- آبجی شما ساقیت کیه؟ شمارشو میدی؟

چهره سوزان ترکیبی از و شد؛ که متاسفانه به دلیل کمبود شکلک در سایت از پرداختن به آن معذوریم. از خواننده تقاضا می شود از تخیل خود استفاده کرده و به بهترین تخیلات نیز، در طی یک قرعه کشی، جوایزی نفیس اهدا خواهد شد.

هاگوارتز


- پس پرچ ـمون کو؟
- کدوم پرچم؟
- همون که باید بازگشت قهرمانانه ـمون رو تبریک بگه دیگه! پیدا کردن ماده اولیه در طی این مدت زمان کم. اول شدن در هافلکلاو. بیدار نگه داشتن تو.
- ما تو خوابگاه هافل یه پرچم داریم حرفم میزنه. برم ببینمش؟

دای با ناراحتی وارد سرسرا شد و به خودش یادآوری کرد که در طی سخنرانی برنده شدن ـش از این نامهربانی گلایه کند. آیا آنها لیاقت یک حلقه گل به دور گردن ـشان را نداشتند؟

- با این که برخوردتون با ما درست نبود، ولی ما بردیم. بفرمایید!

ناظرین همگی شگفت زده شدند! چطور این گروه توانسته بود به این زودی دنده تسترال را پیدا کند؟ آیا آنها تقلب کرده بودن؟ تبانی با تسترال ها؟ خفنیتِ خودشان؟

- دای! این کبابه! کباب اصلا تو مواد معجون نیست.
- نه! نه! اشتباه نکنید! این دنده کبابیه!

ناظرین به یک دیگر نگاه کردند. یک نفر باید حقیقت را به آنها میگفت.

- باشه ولی چیزی که شما باید بیارین دنده تستراله. نه کباب دنده!


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶
#5


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶
#6
فلش بک

- باختی! باختی! شرطو باختی! یه روز باید بری تو دنیای ماگلا.
-

پایان فلش بک!

پاق!
- هووو مردک وسط خیابون برا چی می پری کوری مگه؟

دای ترسیده از بوق و فحاشی مرد خودش را به کنار خیابان پرت کرد و از شانس خوبش دوباره با شخص دیگری برخورد کرد.
- اوی آقا مگه کوری؟ چه خبرته؟ امنیت نداریم ما از دست شماها!
- کسی مزاحم تون شده آبجی؟

دای در حالی که فحش زیرلب نثار لایتینا و این شرط عجیبش می کرد به داخل یکی از درهای باز فرار کرد.
- می تونم کمکی بهتون بکنم؟ برای اهدا اومدید؟

دای به اطراف نگاه کرد. همه جا سفید بود. حوری هایی با لباس های سفید به مردم کمک می کردند. تخت ها پر از انسان های فداکاری بود که برای بقای نسل خون آشام ها خودشان را فدا می کردند. خون همه جا در بسته بندی های مرتب و زیبایی به چشم می خورد. همه آماده نوشیده شدن!

- اینجا بهشته؟
- نه!
- پس کجاست؟
- مرکز اهدای خون.
- اسم دیگه بهشت!
- می خواید اهدا کنید؟
- نه. مصرف کننده ام!
- درخواست تزریق دارید؟ باید نامه از پزشک بیارید.
- چی؟
- نامه از پزشک بیارید. که بدونیم نیاز به خون دارید واقعا. بعد بقیشو هماهنگ می کنیم.

اشک در چشمان دای جمع شد. پزشک؟ نامه؟ پس از این همه سال زندگی شرافت مندانه، حال یک پزشک باید خون آشام بودن او را تایید می کرد؟ اینقدرحقیر؟

- نمیشه خودت دندونامو نگاه کنی؟
- ببینید... من یه آدرس براتون می نویسم. امروز برید اونجا. خودتونو معرفی کنید. بررسی می کنن.
- خون میدن؟
- اوه! آره. البته.

دای با خوشحالی خودش را به آدرس نوشته شده رساند.
- اینجا دیگه خود بهشته هم بزرگه هم سفیده، هم... اسمش عجیبه! ماگلن دیگه. ولی "تیمارستان" آخه؟!

و با خوشحالی پا به درون ساختمان نهاد.


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۰:۱۳ جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۶
#7
اعلام آمادگی برای شرکت در دوئل و کلاس طلسم ها! حریفِ سوزان بونز


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: انبار وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۶
#8
کلاهک ها پوکر فیس شدند. به همدیگر نگاه کردند. بیشتر به همدیگر نگاه کردند. به عکس کیم جونگ اونِ جذاب نگاه کردند. دلتنگ وطن شدند.

نقل قول:
به یاد کره شمالیِ زیبا...
به یاد وطنی آزاد...


کلاهک ها همینطور که دلتنگ وطن بودند، زندگی خود را به یاد آوردند. از همان زمان طفولیت که مادرشان قصه ترامپ شیطان بزرگ و کیم جونگ اون و کلاهک سحر آمیز را برایشان تعریف می کرد. چه رویاها که در سر نپرورانده بودند.

نقل قول:
نابودی کامل آمریکا...
حذف اسرائیل از روی نقشه...
برگذاری مراسم ختم پدرِ "کیم" در کاخ سفید...


- آیا ما بهترین سلاح های جهان نیستیم؟
- هستیم! هستیم!
- چیزی از نهنگا کمتر داریم؟
- نه!
- پس خودکشی دسته جمعی کنیم!

و اینگونه بود که کلاهک ها خود را یکی یکی منفجر کردند و هشتاد درصد جمعی جهان نیز شهید شدند.


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶
#9


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه ی جغد ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶
#10
- بغ بغو!

آستوریا خوشحال از اینکه بالاخره نجینی خوراکی مورد علاقه اش را پیدا کرده است؛ او را تشویق می کرد.
- دای چه کم از جغد سیاه دارد؟ هم مرگخوار و سیاهه هم بغ بغو می کنه که صدای پرندگان و تتلویانه!

دای اما علاقه ای نسبت به خورده شدن توسط نجینی نداشت.
- بغ بغو!
- عه عه! مرگخوار بی تربیت! داره فرار میکنه! هکتور بگیرش!
- معجون دای گیری بدم؟

هکتور سریعا شیشه معجونی را از درون موهایش درآورد و به سمت دای پرتاب کرد. خوشبختانه معجن به دای برخورد نکرد. معجون به جغد سیاه بخت برگشته ای برخورد کرد که قرار بود غذای نجینی شود.

گاااابوووومممم!

جغد چندین جرقه زد. بغ بغو کرد. دقت کرد. تبدیل به عقاب شد. پرهایش ریخت. دوباره جغد شد. منفجر شد و دود ها دور او را گرفتند.

چندثانیه بعد دود ها از بین رفتند و پیکری جدید بین دودها نمایان شد.

- اوه اونجا چه خبره؟ اگه دای اون ور داره بغ بغو می کنه، پس این که اینوره...
- حالا دوتا خوراک اصلی داریم. دای اصلی و دای فرعی!
- بغ بغو!


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.