هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: تابلوي شني امتيازات
پیام زده شده در: ۱۱:۴۳ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
#1
نمرت جلسه پایانی درس موجودات جادوئی


هافلپاف

آملیا فیتلوورت : 29
جسیکا ترینگ : 29
دورا ویلیامز: 30
رز زلر: 23
رز ویزلی : 30

ریونکلاو

جیسون ساموئلز : 25
لینی وارنر: 30
لایتنا فاست: 30
اسلیترین

گرگوری گویل: 27

گریفیندور

آنجلینا جانسون: 29
آرتور ویزلی : 30
گودریک گریفیندور: 30
مینروا مک گوناگل: 29
گویندالین مورگن: 29
پروتی پاتیل: 30
آرسینوس جیگر: 30
نیوت اسکمندر: 30
مون: 28
آلیشیا اسپینت: 27
کتی بل: 30
الستور مودی: 30
جینی ویزلی: 30




ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۹ ۲:۱۳:۰۱
دلیل ویرایش: جا افتادن نمره جینی ویزلی

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
#2
نمرات جلسه آخر بوق های هاگوارتز و بیناموس بازی های مدرسه


گرگوري گويل ٢٧

آمليا فيتلوورت ٢٩

جسيكا ترينگ ٢٩

جيسون ساموئلز ٢٥

دورا ويليامز ٣٠

رز زلر ٢٣:ببخشيد اين چي بود؟
ظاهر پست كه جالب نبود، سوژه تون كه واقعا تعريفي نداشت، طول پست كه خيلي زياد بود اصلا.
از شما همچين انتظاري نميرفت!!!

ليني وارنر ٣٠ : چي بگم؟

آنجلينا جانسون ٢٩

آرتور ٣٠

گودريك گريفيندور٣٠: خوشحال شدم كه تو كلاسم ديدمت، واقعا مثل قديمي و تغييري نكردي...

مينروا مك گوناگل ٢٩

رز ویزلی ٣٠ : سوژه قشنگي بود.

گويندالين مورگن29: تو تكليف اول خوب ظاهر شديد ولي تو تكليف دوم علائم نگارشي رو يادتون رفت. ٣ تا هم اينتر زديد.

پروتي پاتيل ٣٠: حرفي ندارم!

آرسينوس جيگر: انتظار داري چي بگم؟ 30

نيوت اسكمندر ٣٠: دمت گرم...!

جيني ويزلي ٣٠: ديالوگ بازي خيلي جالبي بود، دوستش داشتم!

مون٢٨:

آليشيا اسپينت ٢٧

لايتنا فاست ٣٠

كتي بل ٣٠: بههلهههههههه!

الستور مودي: اوه مودي! مودي! نه مودي! واي مودي، هاي مودي! بيا در آغوشم برادر! ٣٠


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۸ ۱۱:۲۹:۰۵

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶
#3
جلسه پایانی کلاس مراقبت جادویی...


دوباره ساعت 11:20 دقیقه شده بود و ممد ها و ویزلی ها و پاتر ها و انواع و اقسام موجودات غیر عادی ساحره و جادوگر و ارواح دم در چوبی و موریانه جویده کلاس مراقبت جادویی ایستاده بودند و دستان خود را روی اینتر میفشردند و به استاد ساحره ـشان فکر میکردند که هنوز نمیدانست طنز وجد چیست. میترسیدند که در این جلسه هم طبق شایعات کفش های بوق دارش را تحمل کنند و پشت سر هم کله خود را به دیوار میکوبیدند.

در حالی که ملت های مختلف از گروه های مختلف دم در چارتاق قفل شده کلاس ایستاده بودند پیوز نیز از آنجایی که روحی با جسم جامد است با پیراهن خاکی و جرواجر شده از کنار آن ها رد میشد. گویا متوجه شده بود که لیسا تورپین هنوز سر جلسه حاضر نشده است پس چه موقعیت عالی ای که تسترال بودن خود را ثابت کند و به تورپین بفهماند که کم نمی آورد.

کمی که گذشت دانش آموزان با کمک مدیریت مدرسه وارد کلاس شدند و منتظر ماندند تا استادشان از راه برسد تا اینکه ناگهان شیشه های پنجره شکست و پیوز با خصارت بوقی ای که به مدرسه زد وار کلاس شد و مانند ضلع شمالی رولش که مربوط به عکس پروفایل او میباشد حالت گرفت و غرشی چون بزمجه ترکمنستانی سر داد.
-عاااااااااا...! سلام ژیگرای بابا، دوست داشتنی های من، چه خبر از بوق هاتون؟ به به ساحره های محترم سال هفتمی!

همه از دیدن پیوز به وجد آمدند و حالت طرفدار های " سوپا هات فایر " را به خود گرفته، «اوووووووووو!» ای سر داده و دفاتر خود را شپلخ پرت کردند و ممد ها را تشویق به بندری رقصیدن در وسط کلاس کردند! ناگهان در میان جمع صدای عجیبی آمد که شدیدا برای بریتانیایی ها نا آشنا بود:
-حـــــامـد پـهـلانــه!

همه با صدای وی تحت تاثیر قرار گرفتند و جامگان خود را دریدند و لباس ها برکندند و به بیناموص بازی پرداختند که ناگهان نیروی محترم اونتظامی واحد جادوگری جمهوری آسلامی هاگوارتز ریختند و چونان پدری از این دانش آموزان بی شرمو حیا در آوردند که دیگر "غلط" بکنند احساس کنند در شدیده پاندیز زندگی میکنند.

بعله ساعتی گذشت و حامد پهلان به دست یکی از این مامورین بزرگوار با یک آواداکاداورا فوت کرد و پدر خود را ملاقاتی نمود و مشتی از سوی پدرش به علت بی ترادبی هایش به سر پوکش خورد و مجبور به توبه شد و چه بسا باشد از این توبه ها.

5 مینات لیتر!


همه در کلاس با چشمانی کبود و لباس هایی خونین و خشتک های دریده نشسته بودند و به پیوز طوری نگاه میکردند که انگار عشق چندین ساله خود را برای اولین بار است که از نزدیک میبینند. آنها از این جهت خوشال بودند که لیسا تورپین کلاس را ترک گفته و این جلسه را حاضر نمیشود زیرا کفش هایش را یک بوقی دم مثجد دزدیده است و باعث شده که او قهر کند.
-خوب بچه ها، امروز چوطورین؟
-آقا اجازه خوبیم.
-به درک، اصلا به جهنم، کلا دایورت به کبدو کلیه و معده مبارکمان.
-بعله!

پیوز خود را شقو رق کرد و کمر غوز کرده اش را به نرمی و لطافت بالا آورد تا تدریس موجودات را شروع کند:
-خوب بحث امروزمون درباره دوال پا هاییه که نسلشوندر حال انقراضه و باید بریم تو جنگلای یه اوستانی به اسم "گیلان" بیابیم، اینا از 85000 سال پیش در حال زندگی میباشند و از همون موقع همونورا زندگی میکردن. اینا پاهای خیلی بلندی دارن هرروزم در حال جفتگیری اند ولی متاسفانه اینا جدیدا مشکل پیدا کردن بچه دار نمیشن. ماهم امشب آپارات میکنیم اونور تا اینا رو ببینیم میگیرین که چی میگم؟ ولی از اینجا به بعدشو میخوام با خودتون باشه.

رویش را از دانش آموزان برگرداند و با همان ناخن های زشت و مزخرف خویشتن روی همان تخته سیاه شروع به نوشتن کرد.

1.آپارات کنید یا با جارو برید فرقی نداره، فقط برید سمت دوال پا ها به طوری که سر مراسم جفت گیری برسید، اونا خیلی از آدمای عادی میترسن، یه جوری رامشون کنید و کاری کنید کاری که دلتون میخوادو واستون انجام بدن. (25 نمره)
2.به نظرتون راه حل این که اونا منقرض نشن چیه؟ (5 نمره)


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۵ ۱۵:۱۵:۳۰
ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۵ ۱۵:۱۶:۲۳
ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۵ ۱۵:۱۹:۰۶

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: تابلوي شني امتيازات
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶
#4
امتیازات جلسه دوم مراقبت از موجودات جادویی


گریفیندور:

آرسینوس جیگر: 30
گویندالین مورگن : 29
جینی ویزلی : 29
آرتور ویزلی : 30
دافنه مالدون: 23
مینروا مک گونگال 27


میانگین نمرات:28 تمام


ریونکلا:

زنو فیلیوس لاوگور: 25
جیسون ساموئلز:29
لینی وارنر: 30
گرنت پیج:29
لادیسلاو زاموژسلی : 29


میانگین نمرات:28.4 تمام


هافلپاف:
جسیکا ترینگ: 28
گابریل: 28
دورا ویلیامز: 30
آملیا فیتلوورت: 30
آلیس:19
استوارت مک کینلی: 25


میانگین نمرات: 26.66 تمام


اسلایترین:
دوریا بلک:26

میانگین نمرات:26 تمام


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱۱ ۱۹:۵۳:۲۶
ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱۱ ۱۹:۵۳:۵۱

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶
#5
امتیازات جلسه دوم مراقبت از موجودات جادوئی.

آم بلیک.

امتیازات شوما را در این پوست میتوانید بوخوانید.

زنو فیلیوس (25):
داداچ اولا که یه دور بخون کل رولتو غلط املایی ای چیزی نداشته باشی. دوما گویا این سال های دور از خانه یادت رفته ضمیر چیه.
زیبایی پستت چندان جذاب نبود برام. سوژه ت هم بدک نبود ولی خب هنوز جای کار داری ژیگر. مشکلات نگارشیتم که سر به فلک کشیده گلم.

جیسون ساموئلز (29):

کانتر تروریست وینز.

آرسینوس(30):
کلا نایسی داداچ! .

گویندالین(29):

رولت خوب بود، ولی چه کنیم که زیبایی پستت... و این که پیوز یه شخصیت کاملا شوخ طبعه و میتونستی بگی تکلیفت یه شوخی بیش نیست!

لینی (30):
خیلی عالی... ولی بعد یک پاراگرافی که دیالوگت بهش مربوطه نیاز نیست 2 اینتر بزنیا.


[b]جینی ویزلی (29):

خفن بوت! فقط زیبایی پستت زیاد من رو علاقمند نکرد به خوندن.

گرنت(29)


ژوماسوزلشسلی (29):
اونقد رولت به دلم نشست که نمیخواستم ازش نمره کم کنم ولی داداچ، همون چیزی که به لینی گفتم برای تو هم باید گوشزد بشه! تازه من به موز علاقه ای ندارم.
برای گفتن دو تا جمله مربوط به هم نیاز به اینتر نیست. گاهی اوقات باید بهت گفت که اینتر رو ول کن...

جسیکا ترینگ(28).

آرتور(30):
چی بگم بهت؟!

گابریل (28).


دافنه مالدون(23).

دوریا (26):
او مای گاد، دستتو از رو اینتر بردار. علائم نگارشیت کو؟ چرا اینقد از این شاخه به اون شاخه؟ شکلک جای علائمو نمیگیره واقعا!

دورا ویلیامز(30):
فقط رنگ فونتتو عوض کن!

آملیا(30).

آه ای مک گوناگل کبیر. (27)

آلیس(19).

استوارت (25) .

بعله همینه که هست.
برید سر درسو مقشتون.


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱۱ ۱۵:۵۰:۲۷
ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱۱ ۱۵:۵۱:۵۲

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۱۸ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶
#6
نیو جلسه


همه دانش آموزان روی صندلی های خود نشسته بودند و دستی در دماغشان میکردند تا دماغشان لذتی ببرد. البته دختر ها که این صحنات زشت و قبیح که واقعا اه اه متاسفم براتون را میدیدند، چشم غره ای میرفتند و پسران را شرمنده میکردند که بیخیال اینا شیم.

همه در حال تفکر برای این بودند که در این جلسه چگونه باید صدا کفش های لیسا تورپین را تحمل کنند و کمی از لحاظ اعصاب و روان خود را تقویت سازند که ناگهان در با شدت عجیبی باز شد و به دیوار برخورد کرد. همه دانش آموزان از این باز شدن در، در عجب بودند و نمیتوانستند هضم کنند که چگونه یک در خودش باز شده است.

کمی که گذشت ناگهان صدای عجیبی رسید، صدایی "دانکی طور" که سخنانی خوشحال کننده به همراه داشت:
-سامبلیک دانش آموزان شتک شده ی کم مصرف(یادی از آهنگ مصرف بی رویه. )، امروز معلمتون پاشنه هاش شکسته و ناخناشم از جاش در اومده پس نمیاد.

همه دانش آموزان با خوشحالی بلند شدند و به سمت در پریدند تا بروند کیفو حال که ناگهان در بسته و چارتاق قفل شد. از درون سولاخ آن یک دود غلیظ آمد... دانش آموزان که محو آن دود شده بودند ناگهان صدای عجیبی مانند تیکو تاک بمب ساعتی شنیدند. کمی به اطراف خود نگاه کردند و دیدند که بله، بمب دودزاست.

پنج دقیقه بعد، وقتی همه از آن حادثه ناگوار جان سالم به در بردند، با صحنه عجیبی مواجه شدند. یک روح بیتربیت رو به روی آنان ایستاده بود.
-آقا اجازه شما کی اید؟

دانش آموزان:

معلم:

مینروا مک گوانگل:

جسد دامبل نزدیک:

تابلوی اعلانات:

پیوز بدون توجه به "ممد" دانش آموز سال هفتمی، شروع به سخنوری کرد:
-خوب دوزتان، همونطور که دقایقی پیش خدمتتون فرمودم پاشنه کفش خانم تورپین شکسته و البته این کار به لطف من صورت گرفته. پس به لطف درکو فهم مدیریت مدرسه من رو به عنوان استاد کمکی در نظر گرفتن تا بیام اینجا واستون حرف بزنم.
-آقا اجازه دقیقا چیکا کردین با خانم تورپین؟
-اورلا یکم ساکت باش من حرفمو بزنم، عه!

پیوز از آنجایی که چوبش به فنا رفته بود مجبور بود با ناخن روی تخته بنویسد چون در آن مدرسه گچ وجود نداشت. (چقد بی امکانات آخه؟ ) دانش آموزان از صدای ناخن مزخرف پیوز روی تخته سیاه شدیدا دارای مخ سوت زنی و گرفتگی مغزی شدند.
-خوب دوستان، از الآن به بعد دیه درسه. میخوام امروز در مورد یک اجدها یا اژدها براتون صوبت کنم. این اژدها همونجور که اسمش معلومه رو دمش شاخ داره.
-استاد اسمشو نگفتینا هنوز.
-بشین سر جات پاتر وقتی دارم درس میدم نپر وسط حرفم.

کمی بعد یکی از دانش آموزان با کمالات ساحره، همین سوال را پرسید.
-بله، به نکته ریزی اشاره کردید. اسمش هست شاخدم مجارستانی.

پاتر که از شدت تبعیض بیناموسی و جادوگری-ساحرگی به تنگ آمده بود، سعی کرد خود را گشاد کند و چیزی نگوید. تنها واکنش وی این بود که:
-

پیوز شروع به ادامه سخنان گران بهایش کرد و گفت:
-این اژدها در مجارستان یافت میشود و انحصاری مجارستان است. یه وانتی هست که از مجارستان تخماشو بار میزنه میاره میفروشه. میاد همین پشت هاگوارتز بساط میزنه تو ساعت 10-11 صبح. و چون من اسپانسر مالیش به هیچ وجه من الوجوه نیستم اسم وانتش هست "وانت برادران پپیوز به جز اصغر". این اژدها های مجاری در یک منطقه خیلی خاص زندگی میکنند که طبق تواریخ الجامع از کندر عمید الملکی، قرن هاست که از یک گنج محافظت میکنند. این حیوانات پوست زمختی دارند و کلا سوسمار بالدارند.

برگشت و دستش را پشت کمرش گذاشتو با ناخن روی تخته نوشت:

1. ازتون میخوام برین یکی از این اژدها هارو تور کنید و دنبال گنجش بگردید و بگید وقتی پیداش کردین باهاش چیکار میکنید. (15 نمره)
2. تو یه رول کوتاه بنویسید که چگونه پیوز در این جلسه شمارا از شر کفش های لیسا تورپین راحت کرد. (10 نمره)
3.نظرتون رو راجع به کفش های لیسا تورپین بنویسید. (5 نمره)

-راستی من فقط سوژه خوب میخوامو رعایت علائم نگارشی. برین پی کارتون کلاس تعطیله!


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۸ ۰:۲۳:۴۸

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶
#7
ارشد گریفیندور

-هوی آرسینوس، لباساتو جمع کن دیه بابامو دراوردی تو.
-به کدام سو میری تو؟ دارم میام دیگه.

همه جادو کاران پیشکسوت گریفیندوری به صف بودند تا ناظم کثیر الشانشان از اتاق خود تشریف فرما شوند و سوار بر قطار دودو چیچی کنان از آن مدرسه منحوس و ملعون فاصله ای گیرند تا شبی در جنگل های "آما ژووون" استراحت کرده و به بیناموسی بپردازند.

پیوز از آنجایی که میدانست آرسینوس علاقه ی شدیدی به دیالوگ "وای حالا چی بپوشم؟" دارد، وقت را تلف نکرد و چونان بزی سرکشیده از جنگل های غولازعاژووون تپه وارد اتاق شد و آرسینوس رو در حال کشیدن گل دستگیر نمود. (منظور از این گلاس که رو کاغذی مشنگی طراحی میکننه. )
-عمو پیوز ببین جشنگ شده؟

همانطور که میدانید موجود جامدِ روح مانند خَز پسند بسیار زودرنج و زود عصبی شونده میباشد پس از دیدن این صحنات خودداری میکنیم و میریم سر کارو زندگی خودمون.


کیم کارداشیان دقیقه بعد...

-خوب دانش آموزان مریض، امروز اینجا جمع شدیم تا ظهور مبارک خود را به جنگل های آما ژووون اعلام کنیم. متاسفانه قطار وسط راه ری استارت کرده و چون شما سن بالای 17 سال دارید میتونیم با هم آپارات کنیم اونجا.

آرسینوس با کمی مکث و نگاهی به چشمان پر رمزو راز گریفیندوری ها متوجه شد که آنان چنان تمایلی به آپارات ندارند و کمرشان خیلی درد میکند و...

10 دقیقه بعد، خیابان های لندن...

-اده کول باشوا! این قطار شوالیه کدوم گوریه؟

هری پاتر که تازه زبان شیرین ترکی را یاد گرفته بود، (فقط فحشاش. ) با فحاشی به اتوبوس شوالیه هی چوب خود را به یاد ترول سال اول مدرسه درون دماغش میکرد و آن را تمیز میساخت.

-اوناهاش اتوبوس شوالیه!

اتوبوس شوالیه با سرعت هرچه تمام تر به آنان رسید و رو ب روی آنان ایستاد. ملت گریفیندوری که هنوز صدای کفش های مزخرف استاد کلاس مراقبت از موجودات جادووییشان درون گوششان "تلق تلوق" میکرد تا خواستند سوار اتوبوس شوند با صحنه عجیبی مواجه شدند...

پنج دقیقه بعد در حال سفر...

-به به دوستان گریفیندوری...
-رودولوف به زن من نگاه نکن اینقدر.

رودولوف که از نگاه کردن به بانو گرنجر دست نمیکشید سبیل هایش را تمیز کرد و قمه های قدیمی اش را غلاف کرده پاهایش را روی هم گذاشت.

-میبینم که عازم سفر هستید بانو گرنجر.

پیوز با نگاه رودولوف س بیناموس بازی اش گل کرد و گفت:
-بله با اجزتون...
-با خانم گرنجر بودم. ولی پیوز توام کم از اون نداری...

آرسینوس که از حضور رودولوف بسیار حیرت زده بود گفت:
-رودولوف دقیقا اینجا چیکار میکنی؟
-والله داشتم ملتو دید میزدم و منتظر یک مسافر خانم بودم که بیاد و...

با کمال عذرخواهی از به صحنه کشیدن ادامه حرف های رودولوف و اتفاقات بعد از آن معذوریم و نمیتوانیم این صحنات منحوس و مثبت هجده سال را برای شما بازگو کنیم. با مقدار زیادی تچکر.

فلش فوروارد، جنگل های "آماژون"...


ملت گریفیندوری از شدت خستگی اردو زدند و پس از گم کردن رودولوف بین مسیر با بیرون پریدن از اتوبوس عشقو حالی به هم زدند و اردویی دستو پا کردند. چادر گریفیندور از بیرون مانند یک پارچه بسیار مزخرف و جنس غیر اصل ایرانی بود، ولی وقتی وارد آن میشدید با قصری از پرچم های قرمز ، زیبا و جذاب روبه رو میشدید.

پیوز یک روح سرگردان بود و توان خوابیدن را نداشت. برای همین او را برای کشیش دادن از چادر بیرون کردند و او را در جنگل سیاه و متروک "عاماژووون" تنها گذاشتند تا نفسی راحت بکشند.

ساعت ها گذشت، ملت گریفی چونان چیز خرناسه میکشیدند و خرو پف های وحشتناک سر میدادند. پیوز تکو تنها با یک چوب بازی میکرد و آن را برای تمیز کردن گوش خود به درون آن فرو میبرد و میچرخاند. قطع شدن این صحنات چندش آور را مدیون یک صدای عجیب از پشت سبزه ها هستیم.
-کسی اونجاس؟

صدا باز هم تکرار شد.
-گفتم کسی اونجاس؟

ناگهان یک مرگ پوشه سیاه پارچه خز بیتربیت وارد صحنه شد و یک فریاد ناهنجار سر داد.
-چته مرتیکه تسترال صفت زرافه خور بوقی!
- .
-گاومیش عین تسترال میای جلو من فک کردی جوابتو نمیدم؟ نمیگی من مردم قلبم ضعیفه یه بار دیگه هم میمیرم؟
-داداش من مرگ پوشه ما.
-غلط کردی مرتیکه مریض. منم داداش مایکل جکسونم، میدونستی؟
-وا.
-مرگ پوشه ای؟ بیا اینم اکسپکتوپاترونوم!

مرگ پوشه با دیدن نوری آبی که از آن یک "عنتر" (میمون) بیرون می آمد خود را خیس نموده و دار فانی را از جنگل های آماژون وداع گفته، کله خود را به دشت "لاتو لوت" زد و همانجا مشغول به خار جمع کردن شد.

هم اکنون نقل است که او به خاک سیاه نشسته است و در تلاطم است که با سعی و تقلا خود را به خاک سفید برساند و آنجا بنشیند. میگویند او هیچوقت پیوز را فراموش نکرد و لعن و نفرینش را تا آخر عمر به همراه داشت. برای او دعا کنید تا مرلین کبیر رحمتش نماید.


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۸ ۱۷:۵۴:۳۵

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۴:۴۰ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶
#8
توهین یا احترام؟!

طی این یک سال تلاش بی وقفه وزارت ، شیری و کیکی کردن آن را نمیتوان نادیده گرفت. از آنجایی که مرد روستایی باروفیو نام نتوانست به خوبی مملکت را اداره کرده و از کارآگاهان خود تقدیر و تشکری بنماید. برخلاف وعده های اتحاد کیک خوران و شیر گاو پسندان لهجه دار، وزارت نه تنها رنگو رویی تازه نگرفته است بلکه بدتر پشم خورده به زندگی مملکت جادوگر و ساحره.

خیلی از مردم از انتخاب شدن باروفیو به عنوان کاندیدای اصلی و وزیر منتخب جادوگران و ساحره ها بسیار معترض بودند و به سوی لوئیس ویزلی رقیب بزرگ انتخاباتی وی تمایل نشان میدادند. حتی در پاره ای از این یک سال مشاهده شده بود که شایعه پراکنی های بسیاری در مورد تقلب شدن در شمارش آرا وجود داشته است و اذهان ملت را مورد آسیب های روحی و فیزیکی قرار داد.

اما امروز، واقع در شهر لندن در کافه ای به نام پاتیل درزدار که بیش از نیمی از مردم دارند شمبلیله پخته با آلکوهول آسلامی مینوشند، من درحال خواندن گزارشاتی از کاندیدا های آینده بودم که به نکته بسیار بسیار مهمی بر خوردم و آن هم یک توهین بسیار بزرگ به دو کاندیدای دیگر در حال ثبت نام بود و این خطر بسیار بزرگی برای نابودی این انتخابات میتواند باشد.

اگر چه که عوام مردم به این مورد اهمیت خاصی نمیدهند ولی برای بعضی از آنان این نکات نشان دهنده ضعف چند تن از کاندیدا های در حال ثبت نام میباشد.یک مورد توهین بسیار بزرگ یکی از کاندیدا هایی که هنوز صلاحیت وی مشخص نشده است به دوتن از همکارانش و بروز دادن مخالفت او با غیره کاندیدا نظر بسیاری از جادوگران را به خود جلب کرده است که من بخشی از سخنان و نوشته های وی را برای شما بازگو میکنم.

نقل قول:
گاف.میم:

هرچی که "کاندید" وینکی و "کاندید" فنگ گفتن، برعکسش!


!!!!!!!!
بسیاری از مردم کاندید را به عنوان یک داوطلب میدانند ولی آنان از فلسفه ای که پشت این کلمه پنهان است خبر ندارند.

طبق آخرین اخباری که از همکار جادوکارم در فرانسه به دستم رسیده است کلمه "کاندید" یکی از بزرگترین توهین ها در زبان فرانسوی میباشد. کلمه "کاندید" به معنای "احمق" در سخنان ساحره ای که خود را داوطلب وزارت سحر و جادو نامیده است نمایان میکند و به وضوح هرچه تمامتر در حال درخشش است. بسیاری از واکنش ها به این کلمه بسیار زشتی که ساحره گاف.میم در فرم ثبت نام خود به کار برده است با سکوت همراه بوده است، ولی کمی هم جنجالی میباشد.

به سمت و سوق مورد دوم میرویم، ترویج بیناموصی در جامعه جادوگران و ساحره ها که یکی از کاندیدا ها چنان از این موضوع بدش نمی آید. هاپویی با نام تخلص شده "ف" در این جریانات نقش موثری داشته است و با سابقه ای که وی به قول خود چهره ای در سایه تلقی کرده نظرات را به نوشته های او بعید کرد و دوستداران وی را به جنبشی بر علیه او شیردالی کرده است.

مورد سوم شعاری عجیب که ایهام و ابهام عجیب تری را به دنبال داشته است. "آه" در شعار "لپخکجپعز" به چندین معنی مختلف تعبیر شده است که البته به گفته او آهی است که از دل سوخته اش نشتی داده دارد او را خفه میکند.
تعبیرات رودولوف پسندانه از این موضوع کار را برای لپخکجپعز سخت کرده است و نشان دهنده گمراهی در نسل آینده ای میباشد که از گاتیفا به هپیفا مهاجرت میکنند.

با زمن عرز خدانگحداری،
خبرنگار پیام دیروز
پپیوز معروف به کاربر13 ساله.


ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۲:۳۴ شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶
#9
طبق آخرین پست تمایل خودمو به تدریس :
موجودات جادوئی و درس فلسفه و حکمت را اعلام میدارم.
بدون سابقه نقد،
با تچکر.
باچد بلای دیجلان.


ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶
#10
حاجی بنده کلا حرف زیاد میزنم شما جدی نگیر!
در ضمن یه شوخی بود نه معرف انگیزه من واسه شروع کار تو محفل ! محفلی،بودم،هستم خواهم ماند.


اگه واقعا شوخی بوده، پس مشکلی برای ورود شما به محفل نمی بینم. همین که اینجا اعلام کردین شوخی بوده نشون میده واقعا قصد ورود به محفل رو دارین. خوش اومدین!

تایید شد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۶/۳/۷ ۹:۵۹:۵۱

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.