هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: *نقد پست های انجمن شهر لندن*
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴
#1
درسته درمورد شخصیت ها من تلاشموبیشترمیکنم.اما درمورد هری و دامبلدور که تو تالار من نیستن وتوی چت باکس هم فعالیتی ندارن چطورمی تونم شخصیتشونو بشناسم این برام معضلی شده ونمیدنم چیکارکنم.درمورداین پست هم من طبق پستای قبلی نوشتم همونجورکه اونا توصیف کرده بودن ادامه دادم.

ممنون که وقت گذاشتی.


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


ماندگارترین دیالوگ ازنظرشما
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴
#2
باسلام..

هدف من ازاین عنوان دونستن نظرهمه ی دوستان درمورد"زیباترین وماندگارترین دیالوگ"هستش.

حتماهمه ی شماعزیزان باخوندن هفت کتاب هری پاترجایی بوده که گفتید:«خودشه,این بهترین جمله ایی که من میخواستم»وباخوندن اون دیالوگ دقیقا بااون شخصیت همدردی کردیدوتحت تاثیرقرارگرفتید.

خب,منتظرمشارکتتون هستم.
****************
ازنظرمن بهترین دیالوگ این بود:هری خطاب به پسرش در نوزده سال بعد,زمانی که البوس نگرانه که کلاه اونوبه اسلیترین بفرسته...

«آلبوس سوروس,توبه یاد دونفر از مدیران هاگوارتز اسم گذاری شده ای.یکی از آنها ازاسلیترین بود وا حتمالا شجاعترین آدمی بود که من تابه حال دیده ام.»

من هروقت یاداین دیالوگ میفتم علاقم به شخصیت سوروس اسنیپ بیشترمیشه.


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: طرح نقد پست های دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴
#3
سلام..
خسته نباشید,درخواست نقددارم برایاینپست.

باتچکر.


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: موسسه ارواح
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴
#4
-هیچکس داوطلب نمیشه؟
-چراخودت امتحان نمیکنی؟
هکتوربه حالت پوکرفیس درامد,کمی اندیشید...چراهروقت به کسی پیشنهادمیدادمعجونش راامتحان کنداین پیشنهادرابه خودش میدادند؟
صدایی که امدباعث شدتاهکتورکمی ازاندیشه هایش خارج شودوازحالت پوکرفیس به حالت همیشگی اش برگردد,اصولا هکتورادم بی خیالی بود.
-صدای چی بود؟
صدامربوط به پاقی بودکه امدن وینکی به همراه یک عددپروفسورتریلانی راخبرمیداد.وینکی به محض فرودشروع کردبه پرحرفی مثل همیشه:
-وینکی جن خووب بود.وینکی باپروفسوربه اینجا اومد.وینکی حتی ریش پشمکی راهم دورزد.وینکی...
-بس کن.پس بقیه کجان؟
-وینکی جواب ریگولوس رونمیده.وینکی جن خووب بود.
-سوروس,دقت کن ببین نمی خوای به خاطرنافرمانی وینکی ازگریفندورامتیازکم کنی؟
-نه ارسینوس فعلا می خوام بدونم بقیه که همراه وینکی رفتن چرابرنگشتن؟
آملیا:افرین وینکی خوبه که توبه ریگولوس اهمیتی نمیدی.
-من به توهم اهمیت نمیدم.وینکی جن خووب بود.
-وینکی!زودترجواب بده.
-من به بلاک شدن هم اهمیت نمیدم.وینکی جن خووب بود.
-همش تقصیرتوی اسبه بااین نقشت!
-بازگفتی اسب؟
-
-
-عاااااااااااااااا.بس میکنید یاارتون کنم؟
سوروس باتعجب به پریدن ورونیکابه وسط سوژه نگاه میکرد.سوروس ازغیبت ورونیکا,ازاینکه نظارت برتالاربه علت غیبت اوفقط برای او مانده بودعصبی شد.سوروس قصدداشت ازگروه ورونیکاامتیازکم کنه که یادش افتادکه ورونیکاازاسلیترین است برای همین گفت:
-ورونیکا!این مدت کجابودی؟
-الان وقت این حرفانیست.من دستورلردرو دریافت کردم.الان وینکی اینجاس به نظرمیادتوهاگوارتزاتفاقاتی افتاده که بایدسریع تربفهمیم چی بوده وچرا وینکی به این روزافتاده.وبعدازنگاه کوتاهی به سیبل تریلانی گفت:
-پروفسورهم بیهوشه.راستی سوروس به نظرت ازمحلول راستی استفاده کنیم تاثیرمیذاره؟
سوروس بعدازمدتهای دراز ازروی خوشی لبخندی کوچولوزدوازکمک ورونیکاازنوع رولی بهره برد.
-بله ورونیکا,فکرخوبیه.همین کارومیکنیم.


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: *نقد پست های انجمن شهر لندن*
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴
#5
سلام..
خسته نباشید,لطفااینرونقدکنید.
راستی همه ی عیب وایرادات روبریزیدبیرون.
باتچکر.


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: محله پریوت درایو
پیام زده شده در: ۱۳:۳۴ پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴
#6
دامبلدوربرای چندمی باردرطول عمرش ازخشم ولدمورت ترسیدولی بازبرای اینکه وجهش خراب نشه یه لبخندمزخرف زد وبه هری خیره شدکه یعنی خودت یه جوری جمعش کن.

هری بادهان بازازحیرت اینکه دامبلدوربهش کمکی نکرده فکرکرد.هری کمی بیشترفکرکرد...هری بیشترترفکردکرد...هری احساس کردمغزپوکش داره پوکترکه میشه که باصدای ولدمورت یک مترودوازده سانتی مترازروی صندلی پریدهوا.
-کله زخمی!جرات میکنی ودرحضورمن به این فکرمیکنی که چجوری به ما,ارباب تاریکی,قدرتمندترین وپلیدترین جادوگرقرن حقه بزنی؟کروشیووووووو

هری بعدازازبین رفتن اثرات شکنجه صدای دامبلدوررو شنیدکه اکو وارتوذهنش میگفت:
-سیصدوهفتادبارگفتم چفت شدگی یادبگیرفرزندم.
هری دراین لحظات سخت حوصله ی نصیحت شنیدن نداشت بنابراین یه"خفه باباپیری"گفت وتصمیم گرفت باولدمورت صادق باشد,البته به نظرش رسیدکه شایدم بهتره اکبریاجاسم باشد.هری همچنان داشت فکرمیکردکه اکبرباشدیاجاسم,این همه فکرکردن ازهری واین همه صبوری ازلرد واقعابعیدبود.این همه سوژه راالکی پیش بردن ازنویسنده هم واقعابعیدبود.دراین لحظه...
آمبریج:هری پاتر!
-ها؟
دامبلدور:فرزندروشنایی!دلبندم ادب روفراموش نکن.
باگفتن این حرف لردوآمبریج وهری بااین هیبت بهش نگاه کردندکه باعث شد دامبلدورلبخندمزخرف دیگری بزندوخودش رابه کوچه علی چپ واگذارکند.
آمبریج:پاتر!همین الان توضیح میدی که چرااین معجون عشق روتوغذاریختی.زودبگوتا مجبورت نکردم بازم جریمه بنویسی.
-مانیزبرخلاف تصورهمگان صبرمان لبریزشده منتظریم کله زخمی.
هری باشدت آب دهانش راقورت داد,هری نذرکردکه اگرازدست لردخلاص شود5هیپوگریف قربانی خواهدکرد.
-راستش...راستش...
-راستش چی؟کله زخمی.
-راستش همش تقصیراین بود.وبادستش به دامبلدوراشاره کرد.

دامبلدورکه ازقدم زدن توکوچه علی چپ خسته شده بود داشت به کوچه علی راست میرفت که باشندیدن این حرف هری کلاپیاده روی روبیخیال شدوگفت:
-ای آدم فروش...
لرد:
آمبریج:
هری:


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: هری پاتر چه طور از پس ولدمورت با اون همه قدرتش بر اومد؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴
#7
به وسیله ی شانسی که داشت!!!!کلا همش شانس میاورد..

نیروی عشق وایناهم مسخرس!دیگ زیادی لوس شده بوداین موضوع.هرچی میشد میگفتن نیروی عشششق!


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴
#8
سلام..
خسته نباشید.خوشحال میشم اینپست من رونقد کنید.

باتچکر..


درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: فرار از زندان
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴
#9
-ریگولوس نکنه درغیاب رودولف تومی خوای راهشو ادامه بدی؟
-امممم...چراکه نه!میبینی که همه ی ساحره های زیبا این جاجمع شدن.

-50امتیاز ازاسلیترین کم میشه چون ریگولوس چشم چرون شده.
-سوروس؟ازاسلیترین امتیازکم میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟
-من گفتم اسلیترین؟این مردک حواس نمیذاره که!
هی ریگولوس!یه باردیگه درخواست کردی باساحره ها همراه بشی به جای جزیره آزکابان به جزیره بالاک میفرستمت.

آرسینوس:خب دوستان نقشه چیه؟
ملت مرگخوار:
- یعنی شماها بااین هیکلاتون یه نقشه ندارین تواون مغزتون؟
-آرسینوس
آرسینوس باچاپلوسی گفت:
اممم سیو جان منظورم به تونبود,اخماتو واکن دلم شادشه.

دراین لحظه که همه غرق درافکارپلیدخودبرای جورکردن یک عددنقشه بودند,روح تالارازناکجا واردتالارشد.

بارون خون آلود:شما به نظرات یک روح هم اهمیت میدید؟

صدای لردازاون دور دورابه گوش رسیدکه به نظرمیادلردهم وقتی نیست انگارهست:
-بله بارون,مابه نظرات روح تالارمان بسیاراهمیت میدهیم.
-به نظرمن آریادامبلدور,به هرحال یه دامبلدوره واز زیرکی زیادی برخورداره.من باپیشنهاد دوم روونا موافق نیستم.می توانیم بلاتریکس لسترنج را به همراه مالفوی جوان که تغییرشکل پیداکرده به اونجا بفرستیم.

ملت مرگخوارکه فکرش روهم نمیکردند یک روح هم بتونه نظرهای اینچنینی بده به این هیبت درامدند وچون گروهی نبودندکه جامه بدرند,همون هایی که به بیابون رفته بوندبرگشتند.

روونا ریونکلا:بارون,به نظرم تو اشتباهی روح اسلیترین شدی,توهم باید مثل هلنا...

هنوزجمله روناتموم نشده بودکه بارون باشنیدن اسم هلنا نعره ای ازخشم وعذاب که باعث شدلوسترهای نداشته تالاراسلیترین فروبریزه,کشید-اینکه لوسترنبوده پس چجوری ریخته روخودنویسنده هم نفهمید,حالاشما اصل روبچسبیدبی خیال حاشیه!-وبه اعماق زمان,بدنبال هلنا فرورفت.

ملت مرگخوارکه زمانی رابه تاسف خوردن مشغول بوندسرانجام به خودامدندی وابرازافکت خاک برسرمان کردندی.که چراغ تفکربالای سرسوروس روشن شد.

سوروس:خب,حالاباید بلارو راضی کنیم که تن ب چنین خفتی بده.
وبه لوسیوس مالفوی گفت که هم بلاراپیداکندهم اینکه دراکورا آماده ماموریت کند.



ویرایش شده توسط بارون خون آلود در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۳ ۱۳:۴۷:۳۵

درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده


پاسخ به: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ سه شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۴
#10
-عاااااااااااااا.
-ورونیکا!چراره برداشتی؟من که کاری نکردم ب ناموس بقیه هم کاری نداشتم! :vay:
-وسط تالارایستادی وبغض کردی وبعدش هم مخواستی گریه کنی,اونوقت انتظارداری اره شده تحویل ارباب ندمت؟فکرکردی اینجابی صاحابه مثل گریفندور؟

سوروس:50امتیازازگریفندورکم میشه چون بی صاحابه.
-50امتیازدیگه کم میشه چون رودولف وسط تالارایستاده.
-50امتیازدیگه کم میشه چون...

آرسینوس که خون جلونقابشوگرفته بوددادزد:سوروس بس کن,بایدهمون موقع مانع میشدی نه الان فرت فرت امتیازکم کنی الکی.

-150امتیازدیگه کم میشه چون حرف گذشته روپیش کشیدی.

-چه خبره؟چراتالارو روسرتون گذاشتین؟نجینی روبدخواب کردید.(به گمانم پرنسس خواب بعداظهری داشتن^_^)

-ارباب,امروزچندمن سالگرددوست شدن لی لی باجیمزه.هرسال اینروز سوروس فقط امتیازکم میکنه.چه وضعشه خب؟
-آرسینوس؟توجرات کردی وازناظرتالارما انتقادکردی؟کروشیووووووووووو

آرسینوس که خونش به نقطه جوش رسیده باقهرازتالاربیرن رفت.
-من بعدکسی وببینم به ناظرماکاری داشت بارودولف اخراجش میکنم.سوروس راحت باش خواستی چندتاازاین مرگخوارهای بی خاصیت روهم بلاک کن.
-حتماارباب.

-ارباب,باورکنیدمن ساکت یه گوشه ایستادم وباکسی کاری نداشتم.

-چی؟تویه گوشه ایستادی؟وسط تالارابغوره گرفتی قوانین رونقض کردی وبه ارباب هم دروغ میگی؟
-تازه جوراباتوهم جمع نکردی ونشستی.
-کف تالارروهم تی نکشیدی.
-سه بارهم ب ناموس بقیه چشم دوختی.

-رودولف؟
-بله ارباب؟
-اخراج.
-ارباب نههههههههههههههههههههههههههههههههه.

ملت اسلی:


ویرایش شده توسط بارون خون آلود در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۲۹ ۱۵:۳۰:۵۲

درودبرجادوی سیاه..

فقط ارباب..

فقط اسلیترین..

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.