هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بحث راجع به معادل کلمات
پیام زده شده در: ۲:۰۰ پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴
#1
سلام

خیلی ممنون بابت کمکتون خانم دلاکور


متاسفانه با ویرایش ویراستار شکل نوشتاری کلمه تغییر کرده ولی نویسنده ای که اونو ترجمه کرده یعنی همون خانم اسلامیه تو کل متنش از نام اصلی این افسون استفاده نکرد(حد اقل نسخه هایی که خوندم)پس دلیلی هم نداشت اینکه بخاطر هجی توی زبان فارسی اسم و کاربرد اونو به اشتباه خیلی بی ربط ترجمه کنه!!!




پاسخ به: بحث راجع به معادل کلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴
#2
سلام

من دوباره اومدم اینجا تا باز هم از ضعف احتمالی خانم اسلامیه بگم درباره افسونی که باعث ناپدید شدن افراد میشه و ایشون با نام سرخوردگی ترجمه کرده بنظرم کاملا بی ربطه و هیچ رابطه ای با کاربرد این افسون نداره .

البته متاسفانه من خودم نسخه اصلیو نخوندم و از دوستانی که خوندن میخوام نام اصلیو بنوسین اینجا ولی خوب یه تحقیقی کوچولویی داشتم که فک کنم خانم اسلامیه اینجا بین دوتا کلمه اشتباه کرده. من کلماتو مینویسم بعد دیگه خودتون نظر بدین.

:disappear
ناپديد شدن ،غايب شدن ،پيدا نبودن
______________________________


despair
[.v. & n]: نومیدى، یاس، مایوس شدن


کروشیوووو!!!


پاسخ به: بحث راجع به معادل کلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۱۸ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴
#3
سلام


من تا حدودی با فایرنز موافقم.
کلمات من دراوروی خانم رولینگ نباید ترجمه بشه که متاسفانه خانم اسلامیه تو جلد چهارم شروع به ترجمه طلسم ها کرد.باید گفت که واسه همون طلسما هم معادل مناسبی میدا نکردند.

مثلا ریداکتو که یه طلسم قوی و انفجاری و خرد کنندس رو با نام افسون کاهنده به کار برده!!!!!!

مسخره ترین ترجمه که توی کل کتاب دیدم معادل یابی و ترجمه واژه طاسم مرگباری که هیچ ضد طلسمی ندارد به اجی مجی لاترجی.این کلمه به زبان ارمی به معنی نابود کن است.خانم اسلامیه اگه واقعا مایل بودن معادل انتخاب کنند مثل معادل یابی های بقیه طلسم ها یه حرف "ب" به قبل از کارایی اون اضافه میکرد و ب نظر من نابود کن یا همون بکش بهترین معادله.

البته در کل من مخالف اینم که افسون ها ترجمه بشه..

یه چیز دیگه این که با این ترجمه و معادل یابی ایشون من دقیقا نمیدونم ضد طلسم استیوپفای چیه . تو ترجمه خانم اسلامیه"بسست " به کار رفته.

یه چیزه دیگه اینکه ب نظم فقط اقای کبریایی و خانم اسلامیه و البته خدنم گنجی که بعدها مطرح شدن تنها مترجمان خوب نیستن. پیشنهاد میکنگ یکی از کارهای اقای وحید بهلول رو بخونید من که خیلی لذت بردم





eft]


کروشیوووو!!!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲ سه شنبه ۸ دی ۱۳۹۴
#4
نام:انتونین دالاهوف

گروه:اسلیترین

شغل:مرگخوار



خانواده دالاهوف خانواده ای ثروتمند و اصیل جادوگری بودن که نسل به نسلشان در هوگوارتز تحصیل میکردند.فرزند انتونیو دالاهوف و اندریا دالاهوف،انتونین دالاهوف بود.


انتونین همیشه از خون گند متنفر بود.درطول دوران حضورش در هوگوارتز در کنار سورس اسنیپ و لسترنج ها بود .


بعد از پایان تحصیل در هوگوارتز با داوطلبی خودش به خدمت لرد سیاه در امد و بخاطر او به زندان ازکابان رفت.


چوب جادویی او 30 سانت از درخت بلوط و مغز ریسه قلب مار باسیلیک


او همچنین جارو سوار خوبی است و جاروی او اذرخش مدل 2015 است!


از علایق او اجرای طلسم شکنجه بر روی گند زاده هاست.


از کارگاه تا اینجا خیلی دیگه با اینتر رفیق شدی.
تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۸ ۲۲:۵۹:۱۰

کروشیوووو!!!


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۱ سه شنبه ۸ دی ۱۳۹۴
#5
سلام

کلاه جان فقط اینو بدون من یه اصیل زاده خیلی جاه طلبم.از مشنگا هم متنفرم.

پس منو یا توی اسلیترین بزار یا ریونکلا .

البته من اولویتم با اسلیترینه.


کروشیوووو!!!


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ دوشنبه ۷ دی ۱۳۹۴
#6
هری چوب دستی خود را بالا گرفت:"بکاه" افسون از چوب دستی جداشت و به بلاتریکس خورد.
بلاتریکس حالا نقش بر زمین شده بود.اما هنوز میخندید."منو بکش هری کوچولو. منو بکش،من سیریوس رو کشتم" و سپس خنده ای بلند سر داد.
هری چنان با انگشتهایش به چوب دستی که در دستش بود فشار می اورد که جرقه های سرخی از نوک ان بیرون میزد.به سختی خودشو کنترل کرده بود.
لحظه ای خنده بلاتریکس قطع شد.په پشت سر هری چشم دوخته بود،اما بار دیگر خندید.
هری به سرعت برگشت.انگار کا با پتک به سرش میزدن.جای زخمش از درد میسوخت،ولی اینجا جای نشون دادن ضعف نیست.
ولدمورت با خنده ای بر دهان شکاه گونه خودش به هری خیره شده بود.
-وقتشه که مرگو بغل کنی هری!
در حین گفتن کلمات دستان سفید استخوانی خودشو باز کرد.
حرکت سریع هری برای خلع سلاح کردن ولدمورت کافی نبود
-کروشیو
هری بار دیگر با افسون شکنجه مواجه شد.روی زمین افتاد.میدانست اینبار دیگر ولدمورت اورا خواهد کشت!همه چیز کم کم رو به تاریکی میرفت.
در یکی از دریچه ها اتش سبزی نمایان شد.شخصی به داخل سالن وزارتخونه خالی قدم گذاشت که باعث شد ولدمورت چند قدم به عقب برود.
دامبلدور اومده بود.تو اون موقعیت لبخند عجیبی بر لبهای هر نشست.
بلاتریکس خودشو به سمت یکی از دریچه ها فرستاد و غیب شد.
-کار خیلی احمقانه ای کردی تامی!اینجا و امشب اومدی هری رو بکشی.متاسفانه باید بت بگم بازم نمیتونی.
ولدمورت حرفی نزد و فقط چوبدستی خودشو چرخوند و اتشی عجیب نمایان شد.ولدمورت فریادی از خود سر داد.اتش به صورت ماری بزرگ در امد.
بی شک دامبلدور هم اماد بود.مار به سوی ولدمورت گرفت.از حوضچه پشت سر اب زیادی به سوی مار هجوم برد.برخورد اب و اتش بخار زیادی درسته کرده بود.دامبلدور به سرعت هری را به گوشه برد.
-بهدت دستور میدم،خواهش میکنم دخالت نکن.
هری باعلامت سر حرف او را قبول کرد.
دامبلدور دوباره چوبدستی خودشو بالا گرفت ولی گویی انتظار داشت ولدمورت فرار کرده باشد.
در ان لحظه صدای سکستن بلندی به گوش رسید و تمام شیشه های حوض و اطراف اون به هوا بلند شدند.چشم های قرمز ولدمورت بار دیگر نمایان شد.حرکت چوبدستی خود را به صورت اشاره وار به سوی دامبلدور کرد.در یک لحظه تمام شیشه ها به سوی دانبلدور به پرواز در امدن.دامبلدور با حرکتی سریع چوبدستی خود را چرخاند و سپری نامریی در جلوی خودش به وجور اورد که شیشه ها پس از برخورد با ان پودر میشدند.
در این لحظه صدای انفجاری به گوش رسید و رنگ سبزی فضای وزارتخونه را پر کرد.
همه افراد وزارت خونه از طریق اتش سبز امده بودن .لحظه ای همه از تعجب خوشکشان زد.
ولدمورت خنده تلخی سر داد و سپس دودسیاه و...
ولدمورت رفته بود.اما حالا همه میدانستند.
فاج هراسان به یکی از کاراگاه اا گفت به خبرنگار پیام امروز بگید بیاد.مردم باید بدونن اون برگشته.



.
.
.
پایان

نوشته تون رو خوندم و ایراداتش رو میگم برای ورود به ایفای نقش لازمتون میشه.

یه دور قبل از ارسال پست اونو بازخوانی کنید تو پستتون غلط نگارشی هایی دیده میشه که با یه دور بازخوانی برطرف میشدن.و دیگه اینکه یکم با اینتر مهربان تر باشید!نوشته تون خیلی تو هم شده و این خوندن و برای خواننده سخت میکنه.

نکته دیگه اینکه متوجه شدم چندان با علائم نگارشی میونه ای ندارید!ولی این علائم دلبخواهی نیستن و توی هرجمله ای با توجه به حس و حال و فضای اون جمله باید ازشون استفاده بشه.مثلا چندجا در پایان جمله نقطه نذاشتین و...این کار باعث میشه جمله ناتموم به نظر بیاد و خواننده دنبال بقیه ش بگرده ناخوداگاه.
در کنار همه اینها سوژه کمی سریع پیش رفته.بیشتر در قسمت پایانی پست.فاج یه دفعه وارد شده و بدون هیچ مقدمه ای میگه باید به مردم اطلاع داده بشه.ضمن اینکه این کار چندان از این شخصیت جاه طلب برنمیاد و باعث شده خارج از کاراکتر این حرکتش به نظر برسه به نظر من میشد پستو تو همون قسمت غیب شدن ولدموت تموم کرد که مقابل چشم های وحشت زده فاج اتفاق میافته.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۸ ۱۶:۳۷:۴۱

کروشیوووو!!!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.