هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵
#1
۱- هدف و انگیزه تون از عضویت در محفل ققنوس؟!
دوست دارم ! ولی از طرف دیگه دیدالوس دیگل عضو محفل ققنوس هست و باید عضو بشم !
۲- سیاهی دل مرگخوارا رو با چه چیزی تمیز و پاکیزه میکنین؟
پاترونوس !!!!!!!!!!
۳- چند مورد از فواید ریش پروفسور دامبلدور رو نام ببرید!
موقع فکر کردن خیلی به درد میخوره ! پنهان کردن گردنبد خوشکلش مثلا ! پز دادن !
۴- خلاقیت سفیدتون رو به کار بندازین و سه تا لقب ناقابل برای ولدمورت اختراع کنین!
ولد تام - لرد ریدل - مار ریدل !
۵- به نظرتون بهترین راه نابودی و از صحنه روزگار خارج کردن سیاهی و تاریکی چیه؟
خندیدن و خوشحال بودن
۶- با چه روشی ولدمورت رو به عشق دعوت میکنین؟
بیا ولدمورت عسیسم! این عشقه ...جیگیل جیگیل برو بیارش
۷- اسم رمز ورود به دفتر پروفسور دامبلدور؟
والله توی فیلم 2 ش که اب نبات لیمویی بود !



موفق باشید
فقط شجاعت


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۴۸ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
#2
نام : دیدالوس دیگل
گروه : هافلپاف
لقب : شاهین
پاترونوس : آهو
چوبدستی : پرققنوس-پوست اژدها - بیست و سه سانتی متر- انعطاف پذیر
ویژگی ظاهری : قد بلند موی مشکی بلند و زیبا - زخمی در پیشانی - قیافه ای در کل زیبا و قوی
ویژگی اخلاقی : بسیار خوش اخلاق - کمی لجباز - شجاع - وفادار-فدا کار .
خلاصه زندگی :
45 سال قبل در روستایی کوچک به دنیا امد در حمله ی راهزنان روستایش اتش گرفت و به کل از بین رفت و خانواده خود را از دست داد . از 2 سالگی نز پیرمردی خوش اخلاق در یکی از روستا های نزدیک روستای خودشان بزرگ شد . استعداد خاصی داشت و بعضی شب ها خواب می دید که جادوگر ماهری شده است . در سن 11 سالگی نامه ای از هاگوارتز دریافت کرد و به هاگوارتز امد و در حال حاضر جادگر موفقی است و عضو محفل ققنوس است . از بچگی به هری پاتر علاقه داشت و امیدوار بود روزی اورا ملاقات کند و به ارزویش رسید و یکی از بهترین های محفل ققنوس است در حال حاضر .


با تشکر...

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدید.


ویرایش شده توسط سیدجلال در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۲۸ ۰:۵۲:۴۴
ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۲۸ ۱:۰۳:۵۳


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴
#3
سلام کلاه !
خوبی ؟ سرحالی ؟ روبه رشدی ؟
مزاحمتون شدم برای گروه بندی .
برم سر اصل مطلب
من کلا ادم شجاعی هستم و دوستانم رو هیچ وقت ترک نمی کنم
به دوستانم اهمیت میدم .
ماجراجویی رو دوست دارم .
انتخاب اولم به نظر خودم گریفیندور هستش ...
ولی اگر صلاح نمیدونید انتخاب دومم هافلپاف هست .
اما گریفیندور رو خیلی دوست دارم و امیدوارم به اون گروه برم .


موفق باشید
فقط شجاعت


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴
#4
-واااااای !
این صدای فریاد هری پاتر بود چون تخته سنگی بسویش پرتاب شده بود ولی به موقع توانست جاخالی دهد . دامبلدور و لرد سیاه با هم درگیر بودند ، هری احساس ضعیفی می کرد و با خود می گفت : من هم باید به دامبلدور کمک کنم و دنیا را از شر ولدمورت نجات دهم .... ولی ناگهان حرف دامبلدور یادش افتاد که به هری گفته بود : تام ریدل خیلی قوی است . تو هنوز قدرت مبارزه با او را نداری باید قوی تر شوی بگذار من با او درگیر شوم . به خاطر همین هری پشت تخته سنگ پنهان شد و ناظر درگیری ولدمورت و دامبلدور گردید .
به شدت با هم درگیر بودند . دامبلدور با تجربه تر از ولدمورت عمل می کرد اما لرد سیاه دست بردار نبود و میخواست دامبلدور را نابود کند . طلسم سبزی از چوب دستش خارج شد و همان لحظه دامبلدور هم طلسم قرمز رنگی از چوب دستش خارج کرد ...
هردو طلسم به هم برخورد کردند .. هری به دامبلدور چشم دوخته بود که خیلی داشت تلاش می کرد تا لرد سیاه که روزی دانش اموز مدرسه خودش بود را شکست دهد . هری یادش امد که روزی دامبلدور برایش تعریف می کرد : روزی که تام را دیدم به نظرم امد پسری با توانایی های زیادی است و می تواند کار های بزرگ خوبی انجام دهد ولی او به سمت کار های شیطانی رفت اگر این را زود تر فهمیده همان موقع جلویش را گرفته بودم .
دامبلدور دیگر داشت موفق می شد طلسم قرمز بر طلسم سبز غلبه کرد و طلسم دامبلدور به لرد سیاه برخورد کرد و اورا به عقب پرتاب کرد .
ولدمورت به سایه ای سیاه تبدیل شد و گفت : روزی برمیگردم البوس و انتقامم را ازت می گیرم منتظرم باش .
هری خوشحال شد از اینکه دامبلدور ولدمورت را شکست داد و به بعدش اصلا فکر نمی کرد . ولی روزی تام ریدل بر می گردد و نقشه شیطانی اش را عملی می کند ...


اقا تایید کنید خیلی سعی کردم اومدم اینجا پیشرفت کنم بهترین چیزی که به ذهنم رسید رو نوشتم ...
خواهش می کنم

آفرین این بار خیلی بهتر شده.هرچند هنوز یه سری ایرادات توش هست ولی مطمئنا تو ایفا میتونید درستشون کنید.به شرط اینکه سعی کنید همیشه همینطوری با نگاه رو به جلو با قصد پیشرفت بنویسید.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۲۷ ۲۲:۲۴:۴۲

موفق باشید
فقط شجاعت


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۵ چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴
#5
وزارت سحر و جادو از نظر هری جای مرموزی بود . همیشه در خوابش اونجارو می دید و منتظر بود تا به وزارت بیاد .
اکنون اینجاست و با مدیر مدرسه هاگوارتز داره توی وزارتخونه راه میره . دامبلدور
دامبلدور گفت : هری اینجا جای مرموزیه من مطمئن هستم که ولدمورت به دیدارمون میاد امیدوارم موفق بشیم وارتخونه رو نجات بدیم .
کورنلیوس فاج به سمت انان امد و گفت : سلام ما همگی توی قسمت اسرار منتظر ولدمورت هستیم . هری گفت : از کجا میدونید ولدمورت امروز اینجا میاد
دامبلدور گفت : هری اون اومده دنبال تو و ما قصد داریم از تو محافظت کنیم .
فاج ترسو دوید و دررفت تا ولدمورت حمله نکرده است . :worry:
مجسمه ای کنار هری به زمین افتاد و تیکه ای از ان جدا شد ولی کاملا نشکست .
دامبلدور میدانست ولدمورت امده است .
به هری گت : سریع برو پشت مجسمه بدو
هری میخواست چیزی بگوید ولی صورت ولدمورت پشت دامبلدور ظاهر شد و هری برگشت و دوید پشت مجسمه .
دامبلدور برگشت و گفت : منتظرت بودم تام !
ولدمورت گفت : اومدم به زندگی تو و اون هری پاتر پایان بدم البوس !
درگیری اغاز شد ...
دامبلدور قوی تر به نظر می رسید ولی ولدمورت تسلیم نمی شد .
هری باخود گفت : منم باید به ان ها کمک کنم (خیلی کله شقی )
همان لحظه هری دوید به سمت ان دو و همان لحظه ولدمورت ضربه ای به دامبلدور زد و او پرت شد به زمین ...
هری به سمت ولدمورت دوید ولی او سپری درست کرد و هری با صورت به ان خورد و به زمین پرتاب شد .
سریع بلند شد و به سمت ولدمورت دوید .
تام ریدل تعجب کرده بود . هری بازو های اورا گرفت . ولدمورت خواست از خود دفاع کند طلسمی زد اما هری دستش را کنار زد و طلسم به زمین خورد و زمین شکاف بزرگی برداشت !!
هری گفت : تام بیا با هم تمومش کنیم و با ولدمورت به سوراخ افتاد صدای زمین خوردنی نیامد همینطور پایین میرفتند و در هوا با هم درگیر بودند .
چه کسی از بین می رفت ؟ .....

خب دوست من...پست شما از نظر ظاهری و همینطور محتوایی ایراداتی داره از جمله عدم استفاده مرتب از اینتر.دیالوگ ها و بندهاتون خیلی در همه و باعث میشه خواننده بخواد حواسش رو به جای پست رو این صرف کنه که بتونه جمله هارو از هم جدا کنه.

متن یه پارچه نیست.یه قسمت از زبان محاوره استفاده شده و تو یه قسمت برگشتین به لحن ادبی.

متن شما کاملا جدیه و شکلک مختص متن های طنزه.استفاده از شکلک تو متن های جدی اونو به شدت تحت تاثیر قرار میده و از زیباییش کم میکنه.در ضمن یادتون باشه استفاده از شکلک خارج از جملات دیالوگی یه چیز استثناست و باید با دقت ازش استفاده بشه.

بزرگترین مشکل پستتون پرش از روی سوژه ست.با اینکه پایان پست غیرمنتظره بود ولی نتونسته بودین اینو خوب پردازش کنید برای مثال.همه چیز از جمله ورود هری و دامبلدور به وزارت خونه و فرار فاج و ظاهر شدن ولدمورت و جنگ و...سریع رخ داده.پرش از روی سوژه وقتی رخ میده که شما نتونید قسمتی که برای نوشتن انتخاب میکنید رو خوب توصیف کنید.این وظیفه شماست که بتونید پرسش های خواننده رو جواب بدین و ابهاماتش و رفع کنید و در نهایت طوری بنویسید که بتونه صحنه یا منظره ای رو که تو ذهن شماست تجسم کنه.در نتیجه من فکر میکنم شما برگردین و کمی بیشتر روی داستانتون کار کنید.با این سطح بدون تردید توی ایفای نقش به مشکل برمیخوردید.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیدجلال در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۲۷ ۱۴:۰۰:۴۴
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۲۷ ۱۵:۱۰:۱۵

موفق باشید
فقط شجاعت






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.