هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: باغ وحش
پیام زده شده در: ۲۳:۳۶ یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵
#1
- موسيو داي؟
- بله؟!
- شما گاز مي گيري؟
- اوهوم!
- موسيو داي؟؟
- هوم!!؟
- من گاز نمي گيرم...
- هوووف!

آندروميدا، با گام هايي مادموازل وار، لا به لاي تكه هاي خورد شده ي "سقف_زمينِ" فروريخته راهش را پيدا مي كرد.

گوش هاي خون آشام وارِ دايِ كبير، تيزِ تيز شده بودند. به هرحال او صداهايي را مي شنيد كه بقيه نمي شنيدند؛ صداي سوارز ها!

- هووووي! سوارزِ شماره ي سه! اين پا حقه منه، سهمه منه! سوارز باش و پسش بده!

خون آشام حدس مي زد حالا كه يكي از سوارز ها، سوارز ِ" شماره ي سه" ناميده شده، يقيناً سوارزِ شماره ي دو و يك هم همان اطراف پرسه مي زنند.

- آندروميدا؟؟
- بله؟

داي آب دهانش را قورت داد و پرسيد:
- بنظرت براي نابود كردنِ هر سوارز، چند نفر لازم داريم؟
- تو كتاب بايد نوشته شده باشه... :aros:
- فكر نمي كني ممكنه همچين كتابي اصلا كلهم وجود نداشته باشه؟!

جمله ي خون آشام، مانند پاك كن لبخند درخشانِ دوشيزه بلك را محو كرد:
- منظورت اينه كه همون كسي كه ميخواد مارو اذيت كنه، نقشه كشيده اول اعضاي ريون رو از هم جدا كنه؟؟

درواقع داي اصلا و ابدا به چنين نقشه ي گولاخي فكر نكرده بود؛ اما با تمام شدنِ جمله ي آندرومدا نعره زد:
- دقيقا!
- گاز مي گيرم! پنجول مي كشم! پوره درست مي كنم!

دو قهرمانِ ريونكلاوي، با شنيدن اين صدا درست از بالاي سرشان، با سرعت به سمت همگروهي هايشان دويدند و جان بر كف نهادند تا آن هارا از اخبارِ تازه باخبر كنند.

البته شما نبايد تصور كنيد آن دو ترسو بودند، چون هردوي آن ها بسيار شجاع بودند!


she called herself and angel

and wandered the world from
.girlhood till death

she lived every kind of life
.and dreamt every kind of dream

she was wild in her wandering
.a drop of free water

she believed only in her life
...and her dreams

she called herself an angel
.and her god was beaty


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۵
#2
نام:
مارتل! (نه از اون افعی هاش و قرمزهاش!) از اون گریوناش!
مارتل گریان

سن:
سن قانونی رو که به چشم ندیدم! شونزده، هیفده!

نژاد:
نژاد چیه؟! ما همه برابـــ.... مشنگ زاده!

گروه:
ریونکلا

ظاهر:
عینکی! خعلی عینکی! اونقد عینکی که مسخره ام می کردن...
همیشه ی خدا مادرم یه کاسه جلوی سرم می ذاشت چتریامو کوتاه می کرد! رنگ پریده طور و موقهوه ای...
حالا همه ی اینارو تصور کنین؛ یکمی کمرنگش کنین، یه نموره هم عابی!

اخلاقیات:
به مقادیره زیادی جیغ جیغو، اصاب خوردکن و مزاحم... به طور کلی هنوز دانشمندا درمورد حجم عظیم انرژی جیغی که در طولِ پنجاه و اندی سال تولید کردم، به نتیجه نرسیدن...
درضمن خعلی خعلی خالی بندم... هرگز بهم اعتماد نکنین!

خلاصه ای از زندگی:
مشنگ زاده ی عابی پوشی که به خاطره عینکم خعلی سربه سرم می ذاشتن (نمی دونستن این عینکا مد میشه!) درست وختی درِ تالارِ اسرار گشوده میشه، تو دستشویی دخترونه ی طبقه ی دوم درحال گریه و زاری بودم که سرمو برگردوندم و... مردم!

از اون به بعد خواستم یه سری کارای کارآگاهانه انجام بدم که وزارت خونه بم دستور داد توی همون دستشویی مذکور بمونم...

علان هم بالاخره حوصله ام سر رفته و در پیِ ماجراجویی های جدیدم...


_______________

شناسه ی قبلی:http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=37135


تایید شد.
خوش برگشتید به ایفا.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۵/۱/۹ ۱۸:۴۳:۳۶

she called herself and angel

and wandered the world from
.girlhood till death

she lived every kind of life
.and dreamt every kind of dream

she was wild in her wandering
.a drop of free water

she believed only in her life
...and her dreams

she called herself an angel
.and her god was beaty






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.