هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۸
#1
اسم : نارسیسا مالفوی (بلک)

گروه : اسلیترین

خصوصیات ظاهری : مو های همیشه شانه کشیده شده‌ی بلوند روشن با رگه های مشکی مادرزاد(از قدرت جادوی سیاه درونش و خاندان بلک نشئت میگیرد)، قد بلند، لاغر و استخوانی، چشمان نافذ آبی و اکثرا دیده شده با لباسی ابریشمی، به سیاهی خاندانش

خصوصیات اخلاقی : اصیل زاده ای از جنس بلک ها، مادری مهربان، در عین حال جدی، شجاع، مقید به اصول اخلاقی و اصیل زادگی

چوب دستی : چوب درخت گردو با ریسه قلب اژدها، انعطاف پذیر

معرفی کوتاه : وی در سال 1955 در خانواده ای تهی دست و مذهبی و پرجمعیت چشم به جهان گشود، خانواده ی او که یکی از برترین خاندان های اصیل زادگان بودند، با قناعت و فروتنی روزگار خود را میگذراندن. نام برده کودکی سختی را طی‌کرده بود. دوران کودکی او پر از عبادت برای مرلین و رستگاری به سوی او بود، زمانی که درس خود را در هاگوارتز شروع کرد، تمایلی عجیب به جادوی سیاه در خود دید، سرانجام اصول های اخلاقی خود (عبادت تا آخر عمر در درگاه مرلین و همانند راهبه ها زیستن) را کنار گذاشت و به همسری لوسیوس مالفوی در آمد، بعد از مدتی همانند خواهر و همسر خود به خدمت لرد ولدمورت درآمد و برای او جان فشانی ها کرد ، سرانجام در نبرد هاگوارتز به اشتباه خود پی برد، به درگاه خداوند متعال توبه کرد و همانند گذشته از رستگاران شد.

تایید شد.
خوش برگشتید.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۱۵ ۱۵:۵۸:۴۴

Toujours pur

اصالت جاودان

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۴:۱۹ شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵
#2
شبه جمعه بود و لوسیوس با یک پیشبند گل گلی که در گذشته متعلق به یکی از جن های خاندان مالفوی بوده و آن را از نسلش به ارث برده آشپزی میکرد و هر از گاهی زیر لب غر میزد :
-تورو به ریش مرلین! یه شب هم آدمو راحت نمیذارن...هرشب هرشب همه شون جمع میشن اینجا شام میخوان...نمیذارن یه شب آدم برای خودش باشه! :vay:

در همان حال، نارسیسا که از طرز نشستن تا تکان دادن سرش نشان میداد چقدر بی حوصله است به نظریه جدید هکتور درباره معجون های ضد ریزش مو و کچلی تدریجی که به گفته ی خودش: "دوست دارد یک بار آن را روی لرد امتحان کند اما ترجیح میدهد این موضوع هیچگاه مطرح نشود" گوش میداد.

در همین حین زنگ در کاخ به صدا در آمد و چون دیگر جنی در کاج نمانده بود لوسیوس با دستانی کفی به سمت در دویده و در را باز میکند .
رودولف با یک عالمه کتاب وارد کاخ میشود و با نگاهی زیرکانه به لوسیوس و لبخندی شیطانی میگوید:
- لوسیوس ... به به ... برای خودت ساحره ای شدی!
لوسیوس که این بار دو گالیونی کجش به خاطر کار کردن مداوم در خانه زودتر از قبل میوفتد تشخیص میدهد که هرچه زودتر باید صحنه را ترک کند و به آشپزخونه پناه ببرد.

و اینگونه رودولف با نارسیسا و هکتور تنها میماند
رودولف نگاهی اجمالی به سالن پذیرایی می اندازد و در میابد که تنها باید هکتور را دست به سر کند و به صورت جنتلمنانه ای دستی در موهای خود میکشد و رو به هکتور میگوید :
-هکتور پاتیل جدید منو دیدی؟
هکتور گیج شده و با ناباوری میگوید:
-تو اصلا مگه میدونی پاتیل چیه؟ توی این چند سال ندیدم دست به یه پاتیل بزنی!
رودولف با نیشخندی که به گفته ی خود ساحره ها را جذب میکند میگوید:
-هکتور من دیگه اون آدم سابق نیستم...کنکور دارم باید درس بخونم! حالا اگه دلت میخواد برو پاتیلمو ببین پشت ورودی کاخه.
و هکتور در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید و همینطور به این فکر نمیکرد که پاتیل چه ربطی به کنکور مشنگ ها دارد به سوی ورودی کاخ می رود.

رودولف که احساس پیروزی کرده با خوشحالی رو به نارسیسا میگوید:
-نارسی اومدم تست کار کنیم ... تازه بیسکوییت و ساندیسم کنکورمم آوردم.
نارسیسا در لحظه احساس خطر کرده بود و در حالی که یه قدم عقب رفت گفت:
-تیتاپ و ساندیس ماله خودت من خودم کیک و آب معدنی گرفتم...تازه کنکور که تموم شده چرا حالا میخوای تست کار کنی؟
رودولف با نگاهی زیرک و به قول خود ساحره کشش گفت:
-کجایی که من 4 ساله پیاپی دارم تو دانشگاهای مشنگا کاردانی میخونم!
و نارسیسا با توجه به پیامای چتر بیشتر احساس خطر کرد و گفت :
-ننگ بر تو باد رودولف ...
و یک مقدار صبر کرد که لرد ظاهر شود ولی غافل از اینکه لرد در پیامای چتر هم دیر ظاهر شد !

بعد از گذر چند دقیقه لرد و یاران وفادارش سر رسیدند و لرد با نگاهی عاقل اندر سفیه نسبت به رودولف گفت :
-از این کارت خوشمان نیامد رودولف ... به هر کدام از یارانمان پرواز بدون چوبدستی را یاد بدهیم به تو یکی یاد نمیدهیم...!


Toujours pur

اصالت جاودان

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
#3
نام: نارسیسا مالفوی

تاریخ عضویت:
1395/3/25

تعداد ترم هایی که در هاگوارتز شرکت کرده اید ؟
هیچی

آیا شناسه ی قبلی داشته اید ؟
خیر


Toujours pur

اصالت جاودان

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
#4
نام : نارسیسا مالفوی
گروه : اسلیترین
نژاد : اصیل زاده
ویژگی های ظاهری و اخلاقی: موهام بلونده و یه رگه های قهوه ای توشه چشم هام طوسیه
قلب مهربونی دارم ولی نشست و برخواست با مرگخوارا باعث شده یکم سردتر از قبل بشم. رفتارمم اکثر اوقات خشک و جدیه.
چوبدستی :

چوب:نارون
هسته:ریسه قلب اژدها
طول:۲۴سانتی متر
ویژگی:بسیار قدرتمند است

پاترونوس : تک شاخ
معرفی کوتاه : نارسیسا بلک هستم و همسر لوسیوس مالفوی و مادر دراکو مالفوی!
به واسطه ازدواجم با لوسیوس، منو نارسیسا مالفوی هم می‌نامند.



تایید شد.
معرفی شخصیتتون خیلی کوتاهه. لطفا بعدا همینجا برگردین و حتما کاملش کنید.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۲۵ ۱۴:۱۸:۱۱

Toujours pur

اصالت جاودان

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
#5
سلام به کلاه گروهبندی !
من علاقه شدیدی دارم که به گروه اسلیترین برم و مطمئنم با این خون اصیلم شما منو وارد اسلیترین میکنین
:)


Toujours pur

اصالت جاودان

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۳:۱۰ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
#6
هری: باورم نمیشه به پیشنهاد تو عمل کردم
هری نگاهی به پشت سرش کرد
شاخ دم با آخرین سرعت به سمتش میومد
چاره ای جز فرار کردن نداشت
اما فرار مساوی بود با باختن جلوی دراکو
اون جلوی دراکو به چوچانگ قول داده بود که تخم طلای شاخ دم مجارستانی رو براش ببره
و اگه این کارو نمیکرد به دراکو یه سوژه واسه یک سال میداد
مودی : برو پسر تو میتونی
هری به خودش اومد و تصمیمش رو گرفت
فعلا جونش از همه چی براش مهم تر بود

هری که در عمل انجام شده قرار گرفته بود و برای بدست آوردن دل چوچانگ سراغ تخم طلای شاخ دم مجارستانی رفته بود دیگه چیزی برای از دست دادن نداشت ، چون تقریبا دیگه داشت دو دستی جونش رو به این شاخ دممجارستانی تقدیم میکرد

هری وحشت زده شده بود
باورش نمیشد که به این کار عمل کرده و مودی چشم باباقوری هم داره تشویقش میکنه
یه لحظه شک کرد
نکنه این یه تله باشه
یه نگاه به پشت سرش کرد
تخم طلا رو دید اما یه تخم طلا دیگه اون طرف تر بود
این یه تله است !
هری اینو با صدای بلند گفت
شاید یه رمز تاز و آروم تر برای خودش این رو گفت
راهش رو به طرف محوطه هاگوارتز کج کرد
حالا تازه داشت باورش میشد که این یه تله است
دراکو ... خودشه ... اونم تو این ماجرا دست داشته
هوای اطراف سرد شد
حضور دیوانه ساز هارو حس کرد
دوباره همون یاس و ناامیدی
سعی کرد به چیزای خوب فک کنه
مثه قرار خودش و چوچانگ توی سه دسته جارو
اما فایده نداشت
تو یه لحظه سر جارو رو کج کرد و ایستاد
هری : اکسپکتوپاترونوم !
بعد از خوندن این طلسم با آخرین سرعت با جاروش پرواز کرد و در لحظه آخر ولدمورت رو دید ک پشت دیوار های نامرئی طلسم های باستانی هاگوارتز مونده بود
هری باور نمیشد
اما این بار هم به قول خودش شانس آورد
و باورش شد که پسری که زنده ماند دوباره از دام مرگ فرار کرد ...


درسته که یکم سریع ماجرارو جلو بردی، اما سوژه‌ی جالب و متفاوتی بود.
نیازی نیست با پایان هر جمله، اینتر بزنی و وارد خط بعد بشی. کافیه با علائم نگارشی به جمله‌ت پایان بدی و جملات مربوط به همو تو یه پاراگراف بنویسی و هروقت لازم شد با زدن اینتر به پاراگراف بعدی بری. تو ایفای‌‌نقش بهتر می‌تونی اینارو یاد بگیری.

تایید شد.

گروه‌بندی و معرفی شخصیت!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۲۵ ۱۱:۱۰:۰۶

Toujours pur

اصالت جاودان

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.