هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: مشکل در پاترمور
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵
#1
یه سوال
اینا رو از تو پاترمور برمیدارین؟
تو پاترمور من هرچه قدر که میگردم اینا نیست.
گروه و چوب دستی ام هم گرفتم؟
الان باید چیکار کنم؟



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵
#2
درود کلاه جان

درباره خودم بگم

دوستام میگن شجاع،حواس پرت ،با مزه
از نظر هوش که نگم

خوب باید دوتا گروه بهت پیشنهداد بدم.
گریفیندور و...گریف این دور
میدونم سرت شلوغه و میدونم اگه بگم ا اگه حتی بگم ه یا حتی بگم ر
من رو تو گریفیندور نخواهی انداخت. پس نمیگم
شرمنده.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۱ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵
#3
-
-چته پاتر؟
-میترسم؟
-از اژدها؟ خیلی آسونه که.فقط یه خواهشی ازت میکنم پاتر ، لطفا برنده شو.
-نمی بازم پروفسور

هری به جایگاه مسابقه رفت.
روی تختش دراز کشید.
باید برای یه تخم ، که حتی نمیدونست چیه ،می جنگید.
کم کم چشماش سنگین شد و وارد دنیای خواب شد.

-اینجا کجاست ؟ من چرا رو هوا م؟اون کیه اون پایین؟

هری تو خواب، زمین مسابقه رو میدید که یه پسر هم سن خودش داشت از دست یه جونِوَر
فرار میکرد . انگار چیزی رو میخواست بدزده.

بعد از چن دقیقه تقلا کردن پسر، موفق شد چیزی که میخواست رو برداره ولی تا برگشت اون هیولا،
پسر رو کشت.

-پاتر،پاتر!
-ها؟چی شده؟من زندم؟اووففف، خدایا چه خوابی بود!
-مشکلی داری؟
-نه ، نه، من آمادم.

هری همراه با بارتی کراچ(پسر) به محل مسابقه رفتند

-خیلی خوب هری ، اون رو میبینی؟ اون تخم طلایی هس،اونم شاخدمه.
نباید بگیرتت خوب؟
-چشم پروفسور

هری وارد محل مسابقه شد ، با ورود اون اونجا، با تشویق هواداران ،منفجر شد.
ولی با شروع مسابقه، زمین ،مثل قبرستانی متروکه در سکوت، فرو رفت.

هری به سمت تخم رفت ولی شاخدم جلوش ظاهر شد و راه اونو بست.
هری از دست او فرار میکرد ، شاخدم باهوش تر از اونی بود که هری فکر میکرد.
بعد از چند دقیقه ،هری فرصت رو پیدا کرد و خودشو به پشت اژدها رسوند.
تخم، درست جلوی چشای هری بود ، بهش حمله ور شد، و به اون رسید.
تماشاچیان فریاد شادی زدند.
ولی طولی نکشید که این فریاد ، قطع شد.
تخم، مثل بمبی منفجر شد و هری جدا از جاروش ،جلوی شاخدم افتاد، راه فراری وجود نداشت،دیگر همه چیز تمام شده بود.
هری چشمانش رو بست ، پدر و مادرش را میدید ، قطره، اشک کوچکی روی گونه اش لغزید . ولی خیلی زود قطره اشکش خشک شد.
ولی در این میان کسی لبخند مضحک پروفسور مودی یا بارتی کراچ پسر رو ندید.


***************************

پایان


سوژه رو خیلی خیلی خیلی سریع جلو بردی! بخصوص بخش مسابقه‌رو!
ولی خواب دیدن هری و تکرار شدن عینی خوابش جالب بود. اگه بیشتر در موردش توضیح می‌دادی، مطمئنا خیلی نمایشنامه‌ت بهتر می‌شد.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۱ ۱۸:۱۸:۰۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.