هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۵۵ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷
#1
به پروفسور:

به در گفتیم دیوار بشنوه ...


چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷
#2
پیام شخصی ، آنتونین دالاهوف:

<سلام.پست شما در تاپیک اطلاعات در مورد کتاب پاک شد.اون تاپیک برای معرفی یه کتاب خاص هست نه شرح اتفاقات اخیر ادبی.ضمن اینکه این سایت سیاسی نیست و محل اعتراضات رادیکال سیاسی هم نیست،همینطور لینکهای شده هم نمیشه داد حتی در مورد بقیه لینکها هم بستگی بنظر ناظر داره.

هیچ علاقه ای به محدود کردن فعالیت ندارم،ولی این اشکالات پست شما بود و خواستم در جریان باشید.>

جوابیه:

1- با آرزوی تندرستی و معلول آن!

2- چنانچه شما نامه معرفی شده را میخواندید، قطعا متوجه ارتباط موضوعی آن با تاپیک ذکر شده میشدید. مگر این نامه چکیده شاید دهها کتاب نیست؟و مگر کتاب ندیده اید حاوی نامه های منتشر نشده؟و مگر نیست نامه حاوی اطلاعات مفید برای خواننده و مگر این نیست کتاب و نظر شما در مورد کتاب چیست ... کتاب این است ... احمدی نژاد معجزه هزاره سوم؟

3- در این هژمونی فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، علمی ، ورزشی و .. آنقدر پست اینجانب متضاد تاپیک است که منجر به پاک شدن آن است و مگر من دوست دارم تعداد پست را بالا ببرم یا که قصد داشتم تریبونی پیدا کنم که حظارش هم سن و سالهای خودم باشد؟تا بتمانم آنها را مفتون و مسحور این متن بکنم که کم تر از کتاب داشت آیا؟

4- گفتم که شاید موقعیتی بود و خودم ذکر کردم که نیست و تبدیل نکردم موقعیتی را به موقعیت دیگر لوث ناک!

5- کدام حرف سیاسی و کدام سایت سیاسی است و کو آدم سیاسی که از تفکر تهی شده که در سایت هری پاتر و سایر خطوط تخیلی خوان حرف سیاسی بزند؟ مرگ بر او ...

6- چه رادیکالی هستم من که در سایت جادوگران پست میزنم و سابقه فعالیت پنج ساله در این سایت که چهار سالش رو با سند میتوان عنوان کنم .. چنانچه سر و عین مبارک رو به زیر آواتار بچرخانید . و شما به متن خود نخندیدید و شیشکی برای خود ول نکردید که من چه میگویم؟

7- بودند کسانی که کار هنری ، فرهنگی کردند و سیاسی نبودند و برای روشن شدن بعضی چیزها برای بعضی کس ها جان خود را فدا کردند ، کاوه گلستان سیاسی نبود، ولی رفت که مردم را روشن کند که مین وجود رو از ماهیتش جدا کرد.. و نمیگزاری به دوستانم بگویم کسی هست نامش رضا قاسمی که هر یک از شما میتوانید روزها از رمانهای او محظوظ شوید و سر کیف آیید

8- تصمیم گیری های شخصی،سلیقه ای است که پا بر خرخره ابتکار و حرفهای نگفته گزاشته و چون مکنیم و میگوییم بر اساس حس محافظه کارانه پست ما را پاک میکنی، در حالی که من بیکار نبودم که برای تفریح بعد از سالی بیایم پستی بزنم که دور هم باشیم و هه هه هه ..

9- سربلند باشی


ویرایش شده توسط آبرفورث در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۸ ۱۸:۳۶:۴۹

چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۱۵ جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۸۶
#3
من یک انتقاد اساسی نسبت به نظر سنجی بالا (سمت چپ) سایت دارم.
به نظر شما کسی که میخواد سوال مورد نظر شما رو جواب بده . بر اساس کدوم مفروضات میتونه درست استنباط کنه و گزینه درست رو جواب بده. آیا فرد پاسخ دهنده قبلا کتابهای دیگری از رولینگ خونده . یا شاید ارتباط مخفیانه ای با رولینگ داره . شاید هم شما فرد پاسخدهنده رو یک پیشگو فرض کردید.
به هر حال باید دید جوابی که این نظر سنجی میده ، یعنی گزینه ای با بیشترین رای . چقدر میتونه نزدیک به واقعیت باشه . آیا ما میتونیم بر اساس اون گزینه در مورد کتاب ننوشته یا حد اقل منتشر نشده رولینگ تصمیم بگیریم.
البته به من ربطی نداره سایت خودتونه ، هر چی دلتون بخواد میتونین رو صفحه اول بگزارین .
یکبار قطار برای رولینگ دیر کرد و او هری پاتر را نوشت . آیا بار دیگر این قطار برای رولینگ دیر میکنه!!؟؟
حالا جواب من : نه! چون اصیلا رولینگ دیگه برای قطار منتظر نمیشه . بلکه حالا چون پول داره هواپیما میخره اگر هم دیر کنه جریمش میکنه.
هوووم ما در اين نظر سنجي فقط به نظرات بازديد کنندگان و اينکه چقدر به رولينگ اعتقاد دارند توجه مي کنيم ....البته شما گفته بوديد که فرد چه جوري مي تونه گزينه درست رو جواب بده...خوب اين سوال کنکور که نيست فقط اعتقاد شخص جواب دهنده رو به رولينگ مي رسونه و هيچ جايزه اي يا نمره مثبتي هم نداره....البته اگر شخصي پيشگو باشد يا ارتباط خداي نکرده مخفيانه با رولينگ(البته سو تفاهم نشه مشروع) داشته باشه چه بهتر،البته مسلما شخص پاسخگو قبلا کتابهاي ديگري از رولينگ خونده مثلا هفت جلد هري پاتر و با توجه به فاصله زماني ميتونه رو کار رولينگ اگه بخواد قضاوت کنه...خوب اينکه چقدر به واقعيت نزديکه در درجه دوم اهميته و مهمترين اهميتش نظر بچه ها و اعتقادشون به رولينگه...البته معلومه که به شما ربط داره برادر چون همونقدر که سايت ماست سايت شما هم هست....ما سعي مي کنيم چيزهايي رو صفحه اول بزاريم که براي بازديد کننده ها جالب و مفيد باشه و اون ها رو ترغيب کنه که خودشون به ما کمک کنن حتي شما هم مي تونيد نظر سنجي بزاريد و در صورت تاييد در صفحه اول سايت قرار بگيره همونطور که مي تونيد عکس يا خبر بفرستيد...خوب برادر چون در اين مدت که هواپيماي رولينگ تاخير داره شايد به سرش ضد و يه چيزي نوشت...با تشکر کالين


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۳۰ ۲۳:۴۸:۱۸

چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: چرا در" ایران" هری پاتر.ارباب حلقه ها و........... نداریم؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۸۶
#4
به نظر من هم باید سوال این تاپیک عوض بشه اما نه اونطور که دوستان بالایی گفتند.
به نظر من باید بپرسیم آیا ایران میتواند رمانی با ژانر و سبک تخیلی و فانتزی داشته باشد؟
به نظر من ایران تا حالا نمیتونسته چنین داستانها و رمانهایی داشته باشه. در ایران نویسنده به عنوان مرکز اندیشه و شفاف ساز و القا کننده وضیعیت کشور همیشه متاثر از حالات و رفتار و سیاستهای دولت بوده و هست و خواهد بود. به طوری که از دوران قاجار تا به امروز ، مردم در مقاطع و فواصل زمانی گوناگون البته به طور پیوسته تحت فشارهای روانی ، جانی ، مالی بوده اند و هنوز هم هستند.
اگر داستانهای فانتزی و نویسندشون رو مورد بررسی و در واقع زمانشناسی و مکانشناسی کنیم به طور عجیبی به یک نقطه متمرکز و نورانی میرسیم. اونهم اینه که اکثر قریب به اتفاق این نویسنده ها اهل کشورهایی بوده اند که در سه یا چهار صده اخیر رنگ و بوی خون رو حس نکردند. یا اگر کردند انقدر بازه زمانی اش کم بوده که اصلا به حساب نمیاد. یا این نویسندگان اهل کشورهایی هستند که به طور کلی کشورهای در حال رفاه نامیده میشوند. (از این این دست کشورها میتوان کشورهای اروپای غربی و کمی هم مرکزی و آمریکا را نام برد).
حال بیایید همان نویسندگان متاثر از وضعیت کشور را در نظر بگیرید ، در حالی که در ایران زندگی میکنند (یا آمریکای لاتین که صد البته وضعشان بدتر از ما بوده یا حتی آفریقا که وضعش مشخص است) . به نظر شما آیا این نویسندگان میتوانند در بحبوحه جنگهای داخلی ، خارجی ، قحطی ، فشارهای داخلی و خارجی و استعمار به نوشتن داستان های مشغول بشند که هیچ پایه و اساس واقعی نداره و انسان رو مشغول امیال و آرزو ها و وهم و خیال میکند. در واقع باید گفت تعصب در تفکر این نویسندگان موجب شده تا در این مناطق داستانها و رمانهای تخیلی و فانتزی خلق نشود.
حال باید اثرات برآمده از این نواحی رو برشمرد تا جریان بر من و شما که در مقابل این پرسش که چرا در ایران این داستانهای وهم آلود موسوم به فانتزی رو نداریم ؟ تا جلوی دماغمون رو بیشتر نمیبینیم.

یک - شاید برگزیده ترین رمان در دویست سال اخیر . کتابی است به نام " کلیدر" ، نوشته محمود دولت آبادی که به ناحق جایزه نوبل ادبی از او سلب شد.

و کتابهای دیگر که نمیتوان آنها را رتبه بندی کرد (یا حد اقل من نمیتوانم)
چشمهایش . سو و شون . گیله مرد (نامه ها) - و بسیار رما ن دیگر

کتابهای آمریکای لاتین هم که اصلا قابل برشمردن نیست چون هر چه از درد ها و مشکلات این مردم در گذشته بگوییم کم است و کتب و آثاری هم که از این جوامع درآمده اند همگی بیان کننده وضعیت خفت بار و بیچارگی مردم آنهاست.

حتی اگر بهتر نگاه کنیم میبینم مردم ایتالیا در هنگام حکومت موسولینی آنچنان فشاری بر آنها می آید که آثاری چون

نان و شراب - آزادی - نشانهای افتخار - پدر بزرگ - مرد زنگوله دار - مادیان سیاه - من و او - ماهی بزرگها ، ماهی کوچکها - مادر - خانه ها - لاشخور ها

و البته سلطان رمانهای دردناک و غم انگیز و بیدار نگهدار دنیا:

رمان " خرمگس " نوشته اتل لیلیان وینیچ که هر چند انگلیسی است اما در مورد . فعالیت سازمان " ایتالیای جوان " است.

-------------------------------------------------------------------------------
در پایان میگم که :

این سوال رو باید ، انگلیسی ها ، آمریکایی ها ، ژپنی ها از خود بپرسند. که چرا آثار سنگین ، با معنی ، سرشار از مضامینی چون آزادی ندارند. در واقع اونها هستند که باید به آثار مملکت ما حسودی کنند و قبطه بخورند نه ما . ژانر های چون فانتزی و تخیلی به هیچ عنوان نمیتواند جانشین خوبی برای حضور در کتابخانه های جوانان ایران باشد.

---------------------------------------------------------------------------------
نکته ای دیگر:

مشکلی که ما جوانان داریم اینه که ندیده ، و نشناخته وارد سیاست شده یا به سیاست ها ی مملکت خود ایراد میگیریم. ایراد برعکس . چرا؟
چون باید توجه داشت. وقتی شبکه تلوزیونی ایران شروع میکنه و در مورد کتابی حرف میزنه که نویسندش به خودش جرعت داده و از خدا در کتابش اسمی نبرده . مردم ناخودآگاه به این کتاب علاقه مند شده و به ژانر فانتزی علاقه مند میشوند . این همان چیزی است که دولت میخواهد.
در واقع اگر کسی آثار ، مورد حساب ، نه خیلی دور ، برای همین سی چهل سال پیش را بخواند . چهره ای معترض و رادیکال پیدا میکند. که این همان چیزی است که هر دولتی از آن میترسد.


چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره ?
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۶
#5
از نظر من جوابش خیلی تابلو هستش.

بعضی داستان ها و شرایط هست که تو کتابها ، تو فیلم ها یا تو قصه های قدیمی دائما تکرار میشه . مثل برتری خیر بر شر.
این موضوع هم از بقیه ماجرا ها مستثنی نیست. در حقیقت مردن شخصیت اصلی (منفی) خوانندگان یا بینندگان فیلم رو راضی نمیکنه . ( مگر اینکه صحنه خیلی دراماتیک تصور بشه یا ضربه سختی به جناه خیر بزنه)
اما همونجور که در داستانهای دیگه دیدیم . همیشه فراموش شدن شخص معروف و محبوب از مرگ هم برای اون شخص بدتره .
از این رو من معتقدم که اگر ولدمورت بمیره یک پایان تلخ !! برای کتابه . و واقعا خواننده رو ارضا نمیکنه.
همچنین فراموش شدن ولدمورت میتونه راه رو باز کنه تا رولینگ بتونه کتاب دیگری رو هم بنویسه.
البته درسته که گفته نمینویسم ولی به نظر من خواهد نوشت. مگر ....


چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: اطلاعات در مورد کتاب
پیام زده شده در: ۱:۰۰ شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۵
#6
نقل قول:
اكنون سال 1364 هجزي شمسي است


اکنون سال 1385 هجری شمسی است که اگه آقا و آقازاده ها بگزارند تا چند روز دیگه میخوایم نوروز 1386 رو جشن بگیریم


نقل قول:
تصور نميكنم تا پايان اين قرن ، در بازار ادب جهان كتابي منتشر شود


البته نظر من اینه که کتب تاریخی رو در جمع کتب ادب و ادبیاتی نگیریم
چون در راستای اینکه هر کسی باید تاریخ را بداند و هر کس که نداند محکوم به تکرار آن است ( هر کس مصداق های مختلف داره) ممکنه یک نوسنده یا بهتر بگم یه تاریخ دان یا تاریخ نویس متنی از وقایع زمان خودش رو به تحریر در بیاره و درحالی که از هنر ادب و ادبیات استفاده نکنه .
همه که نمیان مثل تاریخ بیهقی بنویسن یا تاریخ جهانگشا که اگه کمتر از فوق لیسانس زبان و ادب فارسی اونها رو متوجه نمیشن



نقل قول:
بازار ادب جهان


بازم نظر شخصی بنده این هستش که ادب و ادبیات بازار نداره چرا ...
در این باره میشه دو تا بحث کرد در واقع دو تا حالت در نظر گرفت یکی اینکه بازار داره یکی اینکه بازار نداره

بازار داره برای چی برای کسایی که ادب و ادبیات رو آلت بازی یا بهتر بگم سیاست بازی خودشون کردن و قصد خودشون از تسلط بر ادب و ادبیات جهان توجیه اعمال خود فرد یا شخص یا نظام هست یا اینکه برای به انجام رسوندن کاری یا رسالتی که بر دوششون هست ( و شک نکنید حتما هم مقدس هست !!) از اون استفاده میکنن.

اما ادبیات بازار نداره برای چی برای اینکه چه کسانی بودند ، شاید بهتر باشه از واژه کس ( به فته کاف ) استفاده نکنیم . که بسیار عالمانه تر بسیار آگاهانه تر و بسیار شفاف تر و بسیرا ادبی و هنری تر و بسیار درست تر و بسیار عارفانه تر و .... نوشته اند . ولی حتی اون نوشته ها در زمان خودشون و در سالهای بعد از مرگشون هم به چاپ نرسیده . و یا شاید اجازه چاپ ندادن و یا هزار تا بلای دیگه .

و این تازه یکی از دلایلیه که من میگم ادبیات بازار نداره .
هیچ علمی آشکار نمیشه مگر به کلام ، هیچ علم و دانشی آموخته نمیشه مگر به کلام ، هیچ علمی مورد تعدی و دستخوش تغییرات قرار نمیگیره مگر به کلام . پس علم کلام علم العلومه و ادب و ادبیات کلام و زبان نوشتاری. حال که این علم از سایز علوم برتره باید باقی علوم رو در بر بگیره .
و زمانی که این امر به وقوع بپیونده چی میشه ، میشه عرفان میشه معرفت میشه پاکی میشه روشنی و هیچ وقت در بین اینها مبارزه و حس برتری از یکدیگر نبوده حال اینکه بعد از شنیدن واژه بازار دقیقا این مفهومات استنباط میشه .
حالا من میگم این بازار نیست .(مگر اینکه این بازار اینجا مجازی ایهامی کنایه ای استعاره ای چیزه داشته باشه که ما از دونستنش محروم شدیم)

نقل قول:
اكنون سال 1364 هجزي شمسي است و تصور نميكنم تا پايان اين قرن ، در بازار ادب جهان كتابي منتشر شود كه از حيث تاريخ باستان شناسي كشور هاي خاور ميانه و تحليل اجتماعي و روانشناسي آن تاريخ ، بتواند با اين كتاب كه 1350 سال قبل از ميلاد مسيح نوشته شده است برابري كند .


خب معلومه نمیکنه میدونی چرا چون اصلا از اون موقع یعنی دوره باستان یا تاریخ باستان اطلاعات زیادی در دسترس نیست مگر چند تا بنا که قادر به حرف زدن نیستند . و همچنین حدسیاتی که میزنند این تاریخ شناسان و این باستان شناسان.
پس این حرف مزحکیه که بگیم برتر از این کتاب در احوال فرعونیان و تاریخ اونها نخواهد آمد.!!!!!

اما اگر نظر من رو میخوای از بعد (به ضم ب) اجتماعی و روانشناسی کتابهایی هست که سینوهه که هیچی هیچ کتاب تاریخی باهاشون برابری نمیکنه
حالا چرا اینقدر گیر میدن به این سینوهه به خاطر آلرژی هست که نسبت به کشور و ملیتمون پیدا کردیم.
وگرنه شما تاریخ بیهقی رو بخون اگر تونستی حتی سطح این دو کتاب رو مقایسه کنی بیا و بگو شما آقای فلانی باشناسه آبرفورث شما اشتباه گفتی. (اون چیزهایی که عامه میگن)

البته ببخشید که من این پست رو زدم چون ممکنه هیچ ربطی نداشته باشه به موضوع این تاپیک . ولی به هر حال به دلیل آلرژی که خودم نسبت به کتاب سینوهه دارم دوست داشتم دل پرم رو بریزم بیرون.
(التبه توجه کنید که من کتاب سینوهه رو انکار نمیکنم ولی دیگه عکسالعمل هایی که نسبت به این کتاب نشون میدن خیلی مسخرست)

----------------------------------------------------------------------
ضمنا کتابهایی که معرفی کرده بودم رو دیدم تو لیستتون خیلی متشکر !!!!!!
نان و شراب / اینیاستیو سیلونه / محمد قاضی /قابل تهیه فقط در میدان انقلاب تهران
خرمگس / اتل لیلیان وینیچ / این کتاب هم به دلیل هم راستا بودن و همجهت بودن با نظام ( منظورم نظمه !! ) فقط در میدون انقلاب و برخی از کتابفروشی هایی که کتاب دست سوم چهارم میفروشن پیدا میشه چون یه بیست و پنج سالی میشه که تجدید چاپ میشن.
این کتاب ها رو معرفی کردم به دلیل اینکه این کتابهای بدرد مردم میخوره نه کتابهایی که تو رویا ساخته شدن و وجود خارجی ندارن ( البته با تعریفی که من گفتم هری پاتر هم کتاب مزخرفیه که در این راستا باید بگم من نگفتم کتاب خوبیه ولی مطمئنم چیزی در این کتاب هست که در کتب تخیلی دیگه نیست در این مورد مقاله ای رو به سایت در آینده ای نه چندان دور ارسال خواهم کرد. نقطه و پرانتز بسته


چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ جمعه ۳ شهریور ۱۳۸۵
#7
چرا بعدا از ارسال خبر مینویسه
نقل قول:
متاسفانه شما به این بخش دسترسی ندارید


----------------------------------------------------------------------
در ضمن من دچار کج فهمی یا نفهمی شدم در قسمت ارسال خبر نوشتین خبرا باید دو زبانه باشن به این صورت هم باید دوزبانه ارسال کنید

نقل قول:
[ fa]عنوان فارسی [ /fa][ en] English Title[ /en]


در مورد عنوان که واضحه اما در مورد متن خبر هم باید به همین صورت عمل بشه ولی به جای عنوان فارسی متن خبر فارسی و .....

-----------------------------------------------------------------------

در قسمت "در مورد ارسال خبر"

یه اشتباه تایپی داره!!!

نقل قول:
توجه کنید که خبر هاد باید به صورت دو زبانه ارسال شوند نحوه ارسال خبر دو زبانه به صورت زیر است


ویرایش:
چرا quote های من انقدر بزرگه!؟

er30\\//\\//


ویرایش شده توسط آبرفورث در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۳ ۱۶:۰۳:۵۷

چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: اطلاعات در مورد کتاب
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۵
#8
کتابی که میخوام معرفی کنم کتابی است که بدرد اونهایی میخوره که میخوان بدونن چرا بعضی از افراد آنچنان تغییر و تحولی درونشون اتفاق می افته که حاضرند برای آزادی هر کاری بکنن و حتی حاضر هستند جون خودشون رو هم بزارن مثل ... (چگوارا رحمت الله الیه!)
اسم کتاب خرمگس هستش که نوشته اتل لیلیان وینیچ هست که در سال 1897 نگاشته شده.
این کتاب تا حالا به بیش از 25 زبان زنده دنیا ترجمه شده .
این کتاب در ایران سالهاست که تجدید چاپ نمیشه به خاطر تاثیراتی که روی مردم گزاشته ...
قسمتی از مقدمه ناشر اون رو با هم میبینیم

نقل قول:
از آن پس مردم علاقه‌مند به کتاب آن را میخواندند و باز میخواندندف و شبها با مشتهای گره کرده بر سر آن میگریستند و صبحها با دیدگان خونبار، قلبهای مشتعل و آماده استقبال از مرگ، به خاطر آزادی ملت خود روز را از سر میگرفتند.


نظر شخصی من --> به نظر من این کتاب بوی سوسیالیستی میده میتونید خودتون بخونید . این موضوع رو درک کنید.
در ضمن این کتاب رو خسرو همایون‌پور ترجمه کرده.
چون فکر کردم ممکنه نتونین کتاب رو پیدا کنید (خودم دو سال مداوم دنبال این کتاب گشتم تا پیداش کردم) pdf این کتاب رو هم میزارم اما فکر نمیکنم خوب باشه از رو اون بخونید.
خرمگس دلیل اینکه این لینک رو قفل نمیکنن اینه که https هستش.

--------------------------------------------------------------------------------
برای کسایی هم که بیشتر دوست دارن سوسیالیستی بخونن یه رمان دیگه ایتالیایی معرفی میکنم به نام نان و شراب که این یکی رو عمرا پیداش نمیکنید (خودم دارم) این رمان رو اینیاسیو سیلونه نوشته که قهرمان این داستان فردی به نام سپیناست که علنا یک سوسیالیست هستش و به قول مترجم آقای محمد قاضی که خیلی هم جالب گفته

نقل قول:
مذهب در بطن سوسیالیسم


است که واقعا شایسته قهرمان این داستان هستش
اگه این کتاب رو کسی رو نت پیدا کرد بزاره بد نیست خودمم تلاش میکنم و امکان پیدا کردنش خیلی کمه
--------------------------------------------------------------------------------
تو به من خنديدی
و نمي دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم

باغبان از پی من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالها هست كه در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو تكرار كنان،
ميدهد آزارم

و من انديشه كنان
غرق اين پندارم
كه چرا،
- خانه كوچك ما
سيب نداشت .


ویرایش شده توسط آبرفورث در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۱۵ ۱۵:۵۲:۳۱
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۱ ۱۸:۲۶:۲۹

چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۹:۴۸ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵
#9
توی این گیرو دار .......
--------------------------------------------------------
نمیشه لینک عنوان جدید رو از بالای صفحه بردارید چون کاربرهای جدیدی که وارد سایت میشن اصلا نمیدونن عنوان جدید چی هست فکر میکنن برای اینکه توی تاپیک پست بزنن باید برن تو عنوان جدید. این مسئله هم در تابستون به دلیل زیاد شدن افراد تازه وارد تشدید میشه
فکر کنم بهتر باشه عنوان جدید رو بردارین و کاری کنید که فقط مدیر ها بتونن یه تاپیک جدید باز کنه. به صورتی که درخواست برای تاپیک گرفته میشه اولین پست هم از درخواست کننده میگیرن یا بهش یه لینک میدن که برو کارت رو شروع کن. نمیدونم منظورم رو تونستم برسونم یا نه


چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ


Re: هورکراکس‌ها
پیام زده شده در: ۹:۱۷ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵
#10
به قسمت های زیر توجه کنید

نقل قول:
هری پاتر و شاهزاده دورگه – ترجمه گروهی – فصل دوم اسپینرز اند – ترجمه علی نیلی ( عشق مدرن – هری پاتر) – صفحه 30 دو خط آخر
" – بلاتریکس ناگهانی گفت:
- اون تقصیر من نبود. لرد سیاه، درگذشته، عزیزترین چیزش رو به امانت نزد من گذاشته بود، اگه لوسیوس اونو ... "


و

نقل قول:
هری پاتر و شاهزاده دورگه – انتشارات تندیس – ترجمه ویدا اسلامیه – فصل دوم ( بنبست اسپینر) – صفحه 45 دو خط مانده به پایان صفحه
" بلاتریک سرخ شد و گفت:
- اون تقصیر من نبود! لرد سیاه، در گذشته، چیزی رو به نزد من سپرد که ارزشمند ترین – اگه پای لوسیوس در میون نبود – "


و

نقل قول:
هری پاتر و شاهزاده دورگه – فصل دوم – متن اصلی
"That was not my fault!" Said Bellatrix, flushing. "The Dark Lord has, in the past, entrusted me with his most precious — if Lucius hadn't —"


خب هممون میدونیم که لرد ولدمورت به طور نامحسوس از هورکراکس ها محافظت میکرده اون قسمتی از روح خودش رو در اونها قرار داده، اما وقتی تو یه داستانی که نظیرش رو هم داشتیم چند چیز مهم و حیاتی برای فردی وجود داره اون سعی میکنه از یکیش یا مهمترینش به صورت بسیار خوبی محافظت کنه . اگه یادتون باشه مادر هری خودش رو فدا کرد تا هری زنده بمونه در واقع اون یک جادوی باستانی بوده که در جایی از کتاب هم خود لرد ولدمورت میگه

نقل قول:
" اون جادوی باستانی رو به طرز وحشتناکی فراموش کرده بودم"


معلومه که قبلا اون جادو رو میدونسته . خب در کتاب پنج و شش به وضوح دیدیم که عشق بلاتریکس به لرد ولدمورت خیلی کشنده است . همینطور بالعکس لرد ولدمورت هم خیلی به بلاتریکس علاقه داره هر وقت مرگخوار ها ماموریتشون رو درست انجام نمیدادن لردولدمورت بلاتریکس رو میبخشیده. و در فصل دوم کتاب شش قبل از اینکه سخنان بالا رد وبدل بشه :

نقل قول:
" اسنیپ گفت:
- من اطلاعاتمو مستققیماً به خود لرد سیاه میرسونم. اگر اون نخواسته تو رو در اونا شریک کنه-
بلاتریکس بلا فاصله از کوره در رفت و گفت:
- اون همه چی رو با من درمیون میگذاره. اون میگه من صادق ترین و وفاتارترینم- "


قصدم از نوشتن این گفتار این بود که بگم چقدر ولدمورت میخواد عشق بلاتریکس به خودش رو بیشتر کنه برای چی برای اینکه اون یکی از هورکراکس ها رو پیش اون قرار داده و جادویی مثل جادویی که مادر هری اجرا کرد رو روی اون اجرا کرده باشه و بتونه از اون هورکراکس (یا هر چیزی که به امانت پیش بلاتریکس قرار داده) نگهداری کنه و با بیشتر کردن عشق بلاتریکس نسبت به خودش قصد تحکیم این جادو رو داره ، و گرنه گفتن اینکه تو صادقترینی یا وفادارترینی و از اینجور تعریف و تمجید از یک مرگخوار که وظیفه اش اطاعت کردن بی چون و چرا از لرد هست، بعیده .
تازه وقتی بلاتریک با گفته اسنیپ رو به رو میشه که میگه لرد سیاه به تو نگفته بلاتریکس از کوره در میره و این حرف بلاتریکس که میگه اون همه چی رو به من میگه دلیلی محکم بر نظرات منه.
تازه یه دلیل دیگه هم هست که عشق بلاتریکس به ولدمورت رو میرسونه و اونم اینه که بلاتریکس چندین سال تو زندان آزکابان پیش دیوانه سازها جون میکنده.

------------------------------------------------------------------------
مطالب بالا فقط در حد یه نظره نه بیشتر خودم هم بهش شک دارم، شاید منظور بلاتریکس از چیز ارزشمند ولدمورت چیز دیگه ای باشه
پست بالا رو به دلیل ذیق وقت بازخوانی نکردم اگه غلط املایی داره به بزرگی خودتون ببخشید.
-----------------------------------------------------------------------


ویرایش شده توسط آبرفورث در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۱۲ ۹:۲۱:۵۹
ویرایش شده توسط آبرفورث در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۱۲ ۹:۲۶:۱۲

چیزی به نام خوشبختی وجود ندارد زیرا که آرزوی تحقق نیافته باعث رنج می شود و تحقق آن هم جز دل زدگی ثمری ندارد ( شوپنهاور )

هرگØ






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.