هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۲۸ شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۵
#1
نام شخصيت انتخابي: مافلدا ویزلی(دختر عموی ویزلی ها)

گروه : اسلیترین

جنسیت: جادوگر - دختر !

سال تولد مافلدا:۱۹۸۹

ویژگی خاص:حس ششم ،سرعت

پاترونوس : گوزن شاخدار

سلاح : حس ششم ، سرعت، چوب دستی!

علایق: طب جادویی هر آنچه از معجون ها و ورد ها و ... می باشد.
تدریس در هاگوارتز
وپروفسور اسنیپ،بهترین استاد

چوبدستی: جنس دم هیپوگریف و پر ققنوس ، چوب شاه بلوط ، مناسب برای افسون و دوئل،طلسم شکن ،انعطاف پذیر ،30 سانتی متر

جارو: اذرخش ،هدیه ای از یک دوست.

ویژگی های ظاهری و اخلاقی:

پوست صورتم بسیار سفید و رنگ پریده است، دندان های نیشم کمی بلند می باشد و دارای گوش های کشیده ای هستم که همیشه انها را با کلاه ردایم می پوشانم. چشمهایم درشت، مشکی، موهایم نارنجی تابان اتشین ( روشن تر از ویزلی های دیگر کمی متمایل به زرد هستند). دارای قدم های استوار و بلند همانند جنگ جویان،بدون نگاه به اطراف همه چیز را متوجه میشوم و هنگام حرکت فقط به نقطه مقابلم نگاه میکنم و گاهی نیزهنگام حرکت فقط به قدم هایم نگاه میکنم. دارای حس ششم قدرتمندی هستم ، فقط با چند تن از دوستان نزدیک صمیمی ام و برای کمک به انها تا پای جان مبارزه میکنم. به شدت احساس قدرت میکنم ،بسیار جدی هستم.دارای سرعت بالا ، فرز و سریع می باشم.ترس برایم معنی ندارد.


معرفی کوتاه داستان زندگی:

من مافلدا هستم ، پدرم اسکات ویزلی برادر ارتور ویزلی از خاندان اصیل جادوگری بود.در سن 20 سالگی مورد هجوم خون اشامان قرار گرفت ولی زنده ماند ، روزی که با مادرم کیتی مالفوی خواهر طرد شده ی لوسیوس مالفوی اشنا شد،از مادرم خواست تا با طلسم فراموشی او را طلسم کند بنابراین تا اخر عمر مانند یک مشنگ زندگی کرد. پدر و مادرم هر دو طرد شده بودند زیرا مادرم یک گریفیندوری بود و بعد ها نیز به دلیل ازدواج با پدرم برای همیشه طرد شد و پدرم نیز وضعیتی مشابه او داشت انگاه انها با هم در منطقه ای دور از همه در قصر مادرم زندگی کردند و تنها فرزند این خانواده من بودم. خانواده ام متوجه شدند هنگام تولد بدنم بسیار سرد و رنگ پریده است و نشانه هایی از وجود خون اشامان را در من یافتند. روزی که وارد هاگوارتز شدم برایم تولد دوباره بود.



تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدی :)


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۶ ۱۴:۳۷:۰۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵
#2
نقل قول:

کلاه گروهبندی نوشته:
نقل قول:
سلام کلاه گروه بندی عزیز با توجه به رولی ک نوشتم تا حدودی خودم رو توی اون معرفی کردم ، باید بگم ک من فرزند خوانده ی پاتر و گرینجر هستم(ورد فرزند خواندگی )ک بعدها توضیح خواهم داد پس در هر گروهی ک باشم فرزند خوانده انها هستم.گروه های مورد علاقه ام فقط گریفیندور یا اسلایترین ، خوشحال میشم بدونم من رو توی کدوم یک از این دو گروه قرار میدید.ترجیحم گریفیندوره(فقط میخوام بدونم میتونم نقشی جز نقش های کتاب باشم یا باید از بین اونا حتما انتخاب کنم؟) ویژگی های برجسته ی من شجاعت و کمک های پنهانی با وجود نژاد خون اشامی


نقشت باید حتما جزو نقشای کتاب باشه، یعنی شخصیتای این لیست. منتها اگر دقت بکنی، توی این لیست انقدر شخصیتای ناشناس هستن و بعضا شخصیتایی پیدا میکنی که یه اسم یا فامیلی ان فقط. و بقیشو خودت میتونی بسازی. و کاملا هم آزادی تو این مورد.

یک چیزی هم هست که بهت بگم، در واقع هر دو گروهی که اولویتت قرار دادی الان ظرفیتشون برای این دوره پره. دو تا انتخاب داری. میتونی بری به هافلپاف که یکی از بهترین گروهای اینجاست، و یا میتونی بدون گروه وارد ایفای نقش بشی و صبر کنی تا ظرفیت ها خالی بشن که من گزینه ی اول رو پیشنهاد میکنم، چون اگه بخوای طبق گزینه دوم عمل بکنی اصلا نمی ارزه که از فعالیتای بین گروهی عقب بمونی. بهرحال، هرکی یه نظری داره. انتخابتو همینجا بهم بگو.

نقل قول:
سلام کلاه گروه بندی عزیز من goldengir هستم راستش من عاشق گروه گیریفیندورم و می خواستم اگه شده التماس کنم که برم توی گروه گریفیندور ولی وقتی که یکی از پست های شما را خواندم که نوشته بودید همه ی گروه ها خوبن من تصمیم خودم رو عوض کردم و حالا دوست دارم برم تو ریونکلاو. اگه می شه منو توی این گروه بزارید .ممنون


چره انقد تو نازی عخه بشر، به این کلاه پیر منوی مدیریتم اگه بدن هیشکی اندازه تو حرفشو جدی نمیگیره. بله، همه ی گروها خوبن هنوزم میگم، و وارد جو سایت که بشی میبینی اون گروهایی که اصلا فکرشونم نمیکردی یه طوری جو و فضاشون خوبه که اصن فکرشم نمیکنی.

برو به...

ریونکلا!


مرحله ی بعد: معرفی شخصیت


من به گروه مورد نظر شما میرم بعد از خالی شدن ظرفیت در صورت تمایل به گروه گریفیندور میرم.الان هر گروهی ک شما بگید من میرم
ممنونم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲:۳۰ شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵
#3
سلام کلاه گروه بندی عزیز با توجه به رولی ک نوشتم تا حدودی خودم رو توی اون معرفی کردم ، باید بگم ک من فرزند خوانده ی پاتر و گرینجر هستم(ورد فرزند خواندگی )ک بعدها توضیح خواهم داد پس در هر گروهی ک باشم فرزند خوانده انها هستم.گروه های مورد علاقه ام فقط گریفیندور یا اسلایترین ، خوشحال میشم بدونم من رو توی کدوم یک از این دو گروه قرار میدید.ترجیحم گریفیندوره(فقط میخوام بدونم میتونم نقشی جز نقش های کتاب باشم یا باید از بین اونا حتما انتخاب کنم؟) ویژگی های برجسته ی من شجاعت و کمک های پنهانی با وجود نژاد خون اشامی


ویرایش شده توسط LisaPottergranger در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۳۰ ۳:۴۴:۱۵

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۵:۱۱ جمعه ۲۹ مرداد ۱۳۹۵
#4
تصویر پنجم تصاویر کارگاه نمایش نامه نویسی

روزی که من به هاگوارتز امدم اولین سال ورود هری پاتر به هاگوارتز بود.

بنا به خواست البوس دامبلدور باید با پوشیدن ردایم در حالی ک کلاه آن تا روی نوک بینی ام امده است ، تا گوش های نوک تیزم دیده نشوند ، به جمع بچه ها وارد میشدم.
به دلیل اینکه من با پودر پرواز به هاگوارتز امده بودم هیچ کدام از بچه هایی که با قطار سریع السیر به مدرسه امده بودند مرا نمیشناختند و هدف همین بود...
من ناگزیر بودم که با کلاه گروه بندی رو به رو شوم ، من نیازی به اموختن دروس جادوگری نداشتم زیرا خودم ساحره ای از نژاد پریان خون اشام بودم و برای اهدافی که به هاگوارتز امده بودم باید کلاه گروه بندی مرا در گروهی قرار میداد که مشخص کننده چیز های زیادی بود.

پروفسور مک گونگال در حال صدا کردن سال اولی ها و تعیین گروه های انها بود:
رونالد بیلیوس ویزیلی...
دین توماس...
سیموس فینیگان..
...
....
...
هرمیون گرینجر!(زیر لب گفتم آه دختر بی نظیر)
و سر انجام هری پاتر ...!
بعد از پایان گروه بندی ها تصور بچه ها این بود که دیگر گروه بندی تمام شده است و منتظر شروع جشن بودند.
البوس دامبلدور به ارامی به پروفسور مک گونکال نزدیک شد و در گوش او چیزی گفت...
پروفسور مک گونکال صدا زد: لیسا لطفا روی سکو بیا!
همه ی بچه ها به سمت من برگشتند و از اینکه با یک اسم کوتاه از من نام برده بودند تعجب کردند.
من از بین ردیف ها گذشتم و روی صندلی نا خود اگاه خلاف جهت دید بچه ها نشستم.
کلاه گروه بندی فریادی کشید و گفت : اووووه اینجا چه خبره ؟
صدای پرفسور دامبلدور رو شنیدم که به اهستگی گفت: لطفا اروم باش و بگو اون توی چه گروهیه؟
سعی کردم توی ذهنم با اون حرف بزنم، گفتم کلاه عزیز از دیدن شما خیلی خوشحالم تا الان متوجه شدین من برای چی اینجا هستم ، لطفا منو ب گروه گریفیندور ببر .
کلاه گفت : خوب ، خوب ، بذار ببینم ! ولی تو یک خون اشام هستی ! قوی به نظر میای ، سریع و فرزی ، اوووه میتونی ناپدید بشی ، و و و...
اما... تو بهتره بری اسلایترین ، نه نه جای تو گریفیندوره ،اره این بهترین انتخاب در راستای اهداف و توانایی هاته .
ناگهان گفت: اما تو مطمینی؟ هوم؟
کلاه با خودش زمزمه میکرد: اسلایترین... اسلایترین... اسلایترین...
در این هنگام با گفتن "اما"ی کوچکی روی هوا پرید و به اهستگی و کوتاه ، طوری ک افراد انتهای سالن صدای او را نشنیدند اعلام کرد گریفیندور...!
این در حالی بود که سرسرای بزرگ به یک باره در سکوت فرو رفت...


رول قشنگ و قوی ای بود. کلاهِ "آ" رو فراموش نکن هیچوقت.
قبل از علائم نگارشی فاصله نذار، فقط بعدشون بذار.

و اینکه این:
...
...
...

چیه؟!

گذر زمان رو با توصیفاتت نشون بده، این یه کوچولو غلطه. درخواست نقد و اینا بدی آینده خفنی در انتظارته.


تایید شد!

پ.ن: حرکت جذابمم بزنم دیعه کلا ذوقم بخوابه جهت این حرکت، مرحله ی بعد: کلاه گروهبندی
البت مطمئن نیستم لینک مال کلاه گروهبندیه یا نه ولی تو برو به کلاه گروهبندی.


ویرایش شده توسط MahsaPottergranger در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۹ ۵:۲۱:۳۷
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۹ ۲۳:۳۱:۵۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۳۰ ۲:۱۴:۳۹

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.