هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۵
#1
تصویر کارگاه شماره 7

مرتیکه لعنتی ! دوباره بهم منفی داد! اخه تا کی باید تحمش کنم ؟ با اون شنل مشکلی خفاشی و اون دماغ سر بالا و اون طرز راه رفتنش اعصابمو خرد میکنه ! گاهی اوقات دلم میخواد برم جلو یه مشت بکوبونم تو صورتش!
هری با عصبانیت این جمله ها را به دوستش رون میگفت ! رون با اون همدردی میکرد و احساسش را درک میکرد . واقعا عجیب بود که اسنیپ از بین این همه دانش اموز از هری متنفر باشد و با نمره های کم آینده تحصیلی او را به خطر بیندازد
رون : هری میگم به نظرت چرا اسنیپ از تو بدش میاد؟
هری : نمیدونم ! خودمم موندم
هرمیون که تا آن زمان ساکت بود به هری گفت :
به نظر من بهتره ازش بپرسی ! نظرت چیه؟ میتونی بری پیشش بهش بگی این مقاله من خوب بوده و حق نداری بهش منفی بدی
رون : فقط اگه با اردنگی هری رو نندازه بیرون
هرمیون : حق نداره این کارو بکنه! دامبلدور پشت هریه نمیزاره اسنیپ دانش اموز محبوبش رو اذیت کنه !
هری : میدونم اون از بابام بدش میومد ولی دیگه حق نداره بهم منفی بده ! باهاش حرف میزنم
هری با گفتن این جمله به سرعت به سمت دخمه اسنیپ رفت
هرمیون : برات دعا میکنیم !
رون : هرمیون تو بد مخمسه ای انداختیش
هری به دخمه رسید ! نفش عمیقی کشید و در زد . صدای سرد اسنیپ به گوش رسید که میگفت :
بیا تو
هری در را باز کرد. اسنیپ از دیدن او متعجب شد و گفت
دیدن تو به حد کافی تو کلاس بد هست ! واسه چی اومدی اینجا؟
هری : راستش قربان میخواستم ازتون بخوام اگه میشه دوباره مقالم رو نگاه کنید
اسنیپ : چی ؟ مقالتو نگاه کنم ؟ یعنی میخوای بگی من نمیتونم درست تصحیح کنم ؟ من اون چیزی رو دادم که حقته
هری : اخه ....
اسنیپ : آخه نداره دیگه اصرار نکن
هری نا امید شده بود . اسنیپ کوتاه نمی آمد . هری میخواست به سمت در برود که قیافه پدر خوانده اش در ذهنش جای گرفت و جمله ارزشمندی که به او گفت : سعی کن هیچ وقت نا امید نشی !
هری رو کرد به اسنیپ و گفت : ببخشید ولی من نمی فهمم چرا اینقدر از من بدتون میاد ؟
اسنیپ به هری نگاه کرد . در عمق چشم های مشکی او چیزی جز تعجب و نفرت دیده نمی شد . معلوم بود تنفر چند ساله اش از پدر هری نه تنها کم نشده بلکه افزایش یافته است.
اسنیپ : چرا از تو بدم میاد؟
هری : بله
اسنیپ : خب پاتر سوال آسونی پرسیدی . من از تو بدم نمیاد بلکه تو برام هیچی نیستی . تو برام نه مهمی نه با ارزش تو هیچی نیستی جز یک پسری که حتی جات تو هاگوارتز نیست
هری : اخه چرا؟ من که با شما کاری ندارم ! مشکل من اینه شما با تنفری که از من دارید باعث خراب شدن آینده من میشید !
اسنیپ : تمومش کن ! وقت من با ارزش تر از این حرفاس که بخوام به چرت و پرت های تو گوش کنم پاتر ! تو و پدرت هر دو شبیه همید ! هر دو بی مصرف و آشغال ! به هیچ دردی نمی خورید ! پدرتم به هیچ دردی نخورد ! اینقدر بی ارزش بود که اسمشو نبر به راحتی از روش رد شد ! اون هیچ ارزشی واسه هیچکی نداره
هری : تو از کجا میدونی ولدمورت از رو بدن پدرم رد شده ؟
اسنیپ حرفی نزد . یادآوری آن لحظات برای او دردناک بود . دیدن بدن در هم فشرده و سرد لیلی در حالی که به پسرش چشم دوخته بود برایش ان قدر زجر آور بود که در آن لحظه چیزی جز مرگ آرزو نمی کرد
هری : دوباره میگم از کجا میدونی ؟ حتما ولدمورت بهت گفته نه ؟
اسنیپ : بهتره دهن گنده تو ببندیو از دفترم گم شی بیرون !
اسنیپ به سمت هری هجوم آورد . هری جا خالی داد .اسنیپ ورد ناشناسی بر زبان آورد . هری به سمت دیگری رفت و ورد به شیشه های معجون های اسنیپ خورد . بوی نفرت انگیز معجون های مختلف و خشم اسنیپ فضای غیر قابل تحملی را ایجاد کرده بود
اسنیپ : گم شو از دفترم بیرون !
هری با تمام سرعت در دفتر را بست ! سریع یبه سمت حیاط رفت و در گوشه دنجی نشست ! فکر کرد ... به پدرش و به مادرش و به اسنیپ که از ان ها متنفر بود ... ولی هری می دانست نفرت اسنیپ بیش از حد معمول است ... هری باید میفهمید....باید ....

اول از همه، علائم نگارشی رو به کلمه قبل میچسبونی، با یه فاصله از کلمه بعد جدا میکنی و اینکه حتی بعد از اتمام دیالوگ هات هم علامت نگارشی بذار. اگر جمله یا دیالوگ به صورت عادی تموم شد که از نقطه استفاده میکنی و اگر حالت هیجانی یا تعجبی وجود داشت، از علامت تعجب.
در انتهای بعضی از توصیفاتت دیدم که چهار یا پنج تا نقطه گذاشتی به جای سه نقطه. اینکارو نکن. همون سه نقطه کافیه.

دوم هم اینکه لحن توصیفات (جاهای غیر دیالوگی) باید یکسان باشه. یا محاوره ای بنویس و یا کتابی. تا آخرش هم همون لحنو ادامه بده. عوضش نکن وسط کار یهو.

برای دیالوگ هات هم یه اینتر میزنی، میری سر خط، یدونه - اول دیالوگ میزنی و دیالوگ رو جلوش میزنی. آخرش رو هم که با نقطه تزئین میکنی. اگر دیالوگ هم خیلی خیلی لازم شد که وسط جمله باشه، یدونه " اول دیالوگ و یدونه هم آخرش میزنی.

با اینتر هم بیشتر دوست باش. هر وقت که یه پاراگراف تموم شد، دو تا اینتر بزن و بعد ادامه پست رو بنویس.

سوژه رو تقریبا خوب ادامه دادی و پیش بردی. ولی توصیفاتت یه مقدار کم بود. بیشتر روی توصیف و ادامه دادن سوژه کار کن و درخواست نقد کن در ایفای نقش.


تایید شد!

برو به مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۶ ۱۷:۱۱:۰۰

i hate you






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.