هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ جمعه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵
#1
نام :گرگورویچ
گروه هاگوارتز:گریفندور
شغل و حرفه:چوب دستی جادویی ساختن
محل زندگی :ایرلند
محل تولد :ایرلند
سن:۴۵
جنس چوبدستی:زمانی ابر چوبدستی مرگ،بعدا چوب خاس و پرققنوس.
والدین:جوآن گرگورویچ و جولی اندرسون
رتبه ی خون :اصیل زاده
جارو :نیمبوس ۲۰۰۰
پاترونوس:ببر بنگال
خصوصیات اخلاقی:گوشه گیر ،آرام،مهربان،دوست دارد معروف باشد،رقابت را دوست ندارد.


معرفی شخصیتتون خیلی کوتاهه. لطفا حتما بعدا برگردین و تکمیلش کنین.
تایید شد.


ویرایش شده توسط alisevres در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۶ ۱۴:۱۳:۰۲
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۶ ۱۵:۱۳:۴۷


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۱ پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵
#2
سلام کلاه عزیز
من رایادر گریفندور بزار یا اسلیترین من از هافلپاف وراونکلاو متنفرم .من دوست دارم ماجراجو باشم چون شجاع هستم.وهمین طور اصیل زاده ام و با دشمنان تند برخورد می کنم. من زبان مار هارا بلدم و استعداد حل مسئله دارم.انتخاب اولم گریفندور است ولی با اسلیترین هم راه میام



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵
#3
تصویر شماره ی پنج
سورس به واگنی که لی لی در آن بود واردشد.
لی لی:سلام سورس.
سورس:سلام لی لی.
(به جیمز اشاره می کند)ایشون کی باشن؟
لی لی:ایشون جیمزپاتر هستند.
سورس:سلام جیمز!می خواهی به کدوم گروه هاگوارتز بروی؟
جیمز بلند می شود و می گوید:به گروه مردان شجاع، گریفندور.
سورس :من ترجیح میدم عاقل باشم تا شجاع.
کسی که از اول ساکت بود گفت:تو به کجا می روی سورس؟
سورس پاسخ داد:گروه خون اصیلان،اسلیترین
جیمز وآن پسر زدند زیر خنده.
سورس:چه چیزی خنده دار بود؟
جیمز:می خواهی بروی اسلیترین!لابد بعدش هم می خواهی جزو مرگخواران اسمشونبر باشی.
سورس لبخند تلخی زد،
لی لی همراه باآن دو پسر می خندید.
.
.
.
به هاگوارتز رسیدند.
کلاه گروه بندی آن
دوپسر را در گریفندور و سورس را در اسلیترین،قرار داد.
نوبت لی لی شد.
قلب سورس تند می زد.
لی لی زیر کلاه رفت .
قلب سورس می زد.همه چیز به کلاه
بستگی داشت او می گفت به اسلیترین بیاید؟.
کلاه. آب پاکی راروی دست او ریخت:
گریفندور
سورس فریاد نه ی خود را خوردواز زندگی و کلاه متنفر شد.








نیازی نیست که توی پایان هر جمله،اینتر بزنی...در کل "کمه" ولی خب...با ارفاق...

تایید شد.

مرحله بعد: کلاه گروهبندی.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۵ ۱۹:۵۰:۴۰


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
#4
سلام کلاه عزیز
من رایادر گریفندور بزار یا اسلیترین من از هافلپاف وراونکلاو متنفرم .من دوست دارم ماجراجو باشم چون شجاع هستم.وهمین طور اصیل زاده ام و با دشمنان تند برخورد می کنم



نمایشنامه ای که نوشته بودی تایید نشده بود.همچنین با ویرایش کردن پستی که ناظر اون رو ویرایش کرده بود (و ویرایش رو پاک کردی!)مرتکب تخلف شدی،برای همین دیگه پستت ویرایش نشد!
حالا باید یه بار دیگه توی اون تاپیک یه نمایشنامه "جدید" بنویسی،و اگه تایید شد،بیا اینجا تا گروهبندیت کنم...اگه تایید نشد، اون پستی که توش تایید نشده بودی رو ویرایش نکن. بلکه دوباره یک نمایشنامه جدید بنویس!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۴ ۱۴:۵۷:۴۸


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵
#5
سلام مال من ببره باحال جذاب


...ever never dont stop...


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱:۳۳ سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵
#6
سلام
به نظرم دراکومالفوی
بهترین عضو تازه وارد است. زیرا ازتاریخ ثبت نامش فوق العاده فعال بوده،ومطالب زیادی در وقت کمی ارائه کرده است.باتشکر از سایت فوق العاده تون


...ever never dont stop...


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۴۸ سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵
#7
سلام.من جک ویزلی پسر بیل ویزلی وفلور دلاکور هستم.من در یازده سالگی قراربود برای بار اول سوار قطار هاگوارتز بشوم وبه هاگوارتز بروم .درقطار با دو نفرآشنا کنار هم نشستیم.من،لیلی پاتر وپیتر مک لاگن،باهم پیمان دوستی بستیم و به هم قول دادیم هیچ وقت همدیگر را تنها نگذاریم.به هاگوارتز رسیدیم وکلاه گروه بندی دوستانم را در گروه گریفندور گذاشت .اسم من خوانده شد.به طرف کلاه رفتم.من جزو متأخرین کلاه شدم. بعد از شش دقیقه کلاه گفت:گریفندووور.خوشحال به طرف میز گریفیندور رفتم. دیگر از هیچ چیز نمی ترسیدم.بعد از مراسم به دوستانم گفتم:تا این جا مانند هری پاتر و دوستانش بودیم .به نظرتان می توانیم ،ماجراهای جالبی داشته باشیم?.لی لی گفت :نمی دانم .چون دیگر ولدمورتی برای شکست دادن نمانده.پیتر گفت: من به برادرت حسودیم می شود لیلی .چون او با پدرت به گذشته رفته،و بادختر ولدمورت جنگیده. حتی می گویند او جان پدرت را نجات داده است.ولی ؛دشمن ماکیه؟
ناگهان صدایی بلند به گوش رسید:
دانش آموزان هاگوارتز من بلاتریکس لسترنج هستم.من و دختر من و لرد سیاه،دلفی زندانیان مرگخوار آزکابان را آزادکرده وبرای حمله ای آماده می شویم.
اون جا فهمیدم این کلاه داناتر از این حرفها است.حتی وقتی اسلیترینی مهربان است یا گریفندوری ای ترسو است،حکمتی درآن است.
تصویر شماره ی پنج


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۳ ۱:۵۴:۰۱
ویرایش شده توسط alisevres در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۳ ۱۵:۵۱:۳۸
ویرایش شده توسط alisevres در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۳ ۱۶:۰۲:۴۴
ویرایش شده توسط alisevres در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۳ ۱۶:۰۳:۰۵
ویرایش شده توسط alisevres در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۳ ۲۳:۳۵:۲۹
ویرایش شده توسط alisevres در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۳ ۲۳:۴۸:۰۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.