تصویر شماره ی پنج
سورس به واگنی که لی لی در آن بود واردشد.
لی لی:سلام سورس.
سورس:سلام لی لی.
(به جیمز اشاره می کند)ایشون کی باشن؟
لی لی:ایشون جیمزپاتر هستند.
سورس:سلام جیمز!می خواهی به کدوم گروه هاگوارتز بروی؟
جیمز بلند می شود و می گوید:به گروه مردان شجاع، گریفندور.
سورس :من ترجیح میدم عاقل باشم تا شجاع.
کسی که از اول ساکت بود گفت:تو به کجا می روی سورس؟
سورس پاسخ داد:گروه خون اصیلان،اسلیترین
جیمز وآن پسر زدند زیر خنده.
سورس:چه چیزی خنده دار بود؟
جیمز:می خواهی بروی اسلیترین!لابد بعدش هم می خواهی جزو مرگخواران اسمشونبر باشی.
سورس لبخند تلخی زد،
لی لی همراه باآن دو پسر می خندید.
.
.
.
به هاگوارتز رسیدند.
کلاه گروه بندی آن
دوپسر را در گریفندور و سورس را در اسلیترین،قرار داد.
نوبت لی لی شد.
قلب سورس تند می زد.
لی لی زیر کلاه رفت .
قلب سورس می زد.همه چیز به کلاه
بستگی داشت او می گفت به اسلیترین بیاید؟.
کلاه. آب پاکی راروی دست او ریخت:
گریفندور
سورس فریاد نه ی خود را خوردواز زندگی و کلاه متنفر شد.
نیازی نیست که توی پایان هر جمله،اینتر بزنی...در کل "کمه" ولی خب...با ارفاق...
تایید شد.
مرحله بعد: کلاه گروهبندی.