هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶
#1
نام : الــنـور بـرانـسـتـون 
گروه : هـــــافـــــلـــــپـــــافـــــ
چوبدستی : چوب گردو 23.5سانتی باپر قو
جارو : او یک ساحره ی بااستعداد است میتواند بدون جاروبه پرواز درآید .
نژاد : اصیل زاده(مادر هافلپافی وپدر گریفندوری)
جانور نما : روباه
توانایی متمایز : جادو بدون چوبدستی
ویژگی ظاهری : پوستی عاج گون ، چشمان براق ونگاه شیطنت آمیز ، لبخندی بسان فرشته ها
ــ سلام من الینورم ،الینور برانستون
اسم قشنگی دارم نه
من شب کریسمس ، یه کریسمس برفی زیبابه دنیا اومدم ،شبی که پدرم ازقبل پیشگویی کرده بود ومادرم انتظارمنو میکشید
آخه پدرم توانایی پیشگویی داره ومادرم همیشه به اون باور داره .
وقتی بچه بودم همه منو هری پاتر صدا میزدن اما چرا؟ این هری پاتر دیگه کیه ؟ من نمیدونستم توی یه خانواده ی جادویی به دنیا اومدم .میدونستم حرفای بابام عجیبه وهمیشه درست از آب درمیاد اما نمیدونستم چرا ؛ مامانمم فقط شبها موقعی که من خواب بودم جادو می کرد ؛ خونه ی ماهمیشه با سخت کوشی های مامانم ومحبت والدینم جادو میشه ،ولی بازم نمیدونستم که اونا جادوگرن تا اینکه یه بعضی شبا پدرم که عاشق دعوت كردن دوست های عجيب غريبش به خونه بود، كسايی كه حتی اسمای عجيبی مثل هاگريديا مك گونگال داشتند. از همون موقع كم كم فهميدم منم با بقيه فرق دارم. يه شبم، هری پاتر مهمونمون بود. کم کم دستم اومدکه من واقعا کیم راستشوبخوایدهمون شب فهميدم واقعا كي هستم!تازه فهمیدم من به دنیا اومدم تابا جادو دنیا رو جایی قشنگتر کنم .


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۲ ۲۱:۰۴:۲۵


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶
#2
کلاه جون سلام...
بدون مقدمه میگم با اینکه خودمویه گریفندوری بافکروشجاع وعاقل میدونم اما میخوام ازت خواهش کنم منو بزاری توی هافلپاف چون من میتونم یه رهبر باپشتکاربشم ،خداروچه دیدی شایدم وزیر سحروجادوشدم . مهربانی وعشق وپشتکارداشتن مهمترین رکنهای زندگیه ،با اینا میشه به همه چیز رسید



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۱ دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۶
#3
درکوپه باز شدونویل شروع کردبه سرک کشیدن به داخل کوپه ،همه ی حواسش به زیرصندلی هابود؛
-تو داری چکار میکنی؟  -معذرت میخوام،من فقط دارم دنبال ترول میگردم اگه نتونم اونو پیداخیلی بد میشه.
-چی؟توداری از کی حرف میزنی؟  -ترول ،وزغم.  -برو بیرون بچه،هیچ وزغی اینجانیست.
نویل در حالی که با هول های اون پسره گنده داشت از کوپه پرت میشد بیرون شنید که یکی دیگه از اونا گفت: از وزغا متنفرم،اونا فقط به این درد میخورن که خونشونوبریزی توی یه معجون حال به هم زن. نویل بعد ازشنیدن این حرف بغضش گرفت ولی خودشو زود جمع وجور کردوحواسشو دادبه کف راهرو تا شاید ترولو ببینه،همین که داشت میگشت یک دفعه خورد به یه دختر هم سن وسال خودش.  -ببخشید نمیخواستم ...حواسم نبود معذرت میخوام.  -اشکالی نداره،ولی توحالت خوبه؟
-بله خوبم،ممنون.  -ولی قیافت یه جوریه که انگار میخوای گریه کنی،اتفاقی افتاده؟  -من وزغموگم کردم واگه تاقبل از رسیدن پیداش نکنم مجبورم بدون اون ازقطار پیاده شم.  -مشکلی نیست من کمکت میکنم پیداش کنی!راستی اسمت چیه؟
-واقعا این کارو میکنی ،خیلی ممنون!اسمم نویله، نویل لانگ باتم.  -خواهش میکنم،منم هرمیون گرینجرم،خوب من کوپه های اون طرفو میگردم نویل ،توهم کوپه های اینجارو نگاه کن.  -باشه،ممنون هرمیون.  نویل به تک تک کوپه ها سرزد ولی اثری از ترول نبود،باقیافه ی آویزون به سمت هرمیون اومد؛  -چی شدهرمیون تونستی پیداش کنی؟  -نه!!  -منم نتونستم ،یعنی دیگه ترولونمیبینم؟!؟  -خوب شاید یه راه دیگه باشه ولی من تاحالا امتحانش نکردم صبر کن یادم بیاد اون وردیابنده چی بود ...آها...
-نه نه وایساهرمیون ،فک کنم ترولو دیدم.  نویل همین طورکه به سمت چرخ دستی پیرزن فروشنده میدوید فریادکشید:خدای من ترول،توتوی پاتیل کدوچکارمیکنی وزغ احمق! خانم فروشنده درحینی که نویل وزغشو ازتوی پاتیل برمیداشت هاج و واج اونو نگاه میکرد ،نویل عذرخواهی کوتاه وخجالت زده ای کرد به سرعت سمت آخرین کوپه ی واگن دویید، هرمیون سمت پیرزن اومدوگفت:معذرت میخوام نویل وزغشو گم کرده بود و... اماقبل از اینکه حرفشو تموم کنه پیرزن گفت:اشکالی نداره عزیزم، فک کنم یکی از اون پسرای بدجنس میخواسته اونو اذیت کنه ولی فک نکنم دیگه بتونم بقیه ی این پاتیل کدو روبفروشم!
همین که قطار توقف کرد ،نویل از توی کوپه یه سرکی توی راهرو کشیدآخه بخاطرترول خجالت میکشید.   -خدارو شکر که پیرزنه اینجا نیست. بعدیه نگاه خشمگین به ترول کرد،آروم از قطار پیاده شدوهمراه بقیه وپشت سر هاگرید سوارقایق شد؛ موقعی که برای اولین بار نگاهش به هاگوارتز افتادیه حس دلشوره وهیجان داشت ؛وقتی ازقایق پیاده شدچشمش به هرمیون افتاد،جلورفت وگفت:هرمیون بخاطر کمک امروزت ممنون قول میدم حواسم بیشتربه ترول باشه. هرمیون لبخندی میزنه ومیگه: من که کاری نکردم نویل ،باید از اون پیرزن فروشنده تشکرکنی،راستی من فک کنم این ترول نبود که گم شده بود؛بلکه کاراون دوتا گنده بک،دوستای همون پسرموزرده بود.  -چی منظورت گویل وکراب دوستای مالفویه ،اماچرا باید این کاروبا ترول بکنن.
-نمیدونم امافک کنم ازشون خوشم نمیاد!   همین که مکالمه ی بین نویل و هرمیون تموم شد، آخرین راه پله رو هم بالا رفتن روبه روشون خانمی قرار گرفت که ورودشونو تبریک گفت وبهشون یاداوری کرد که بایدگروه بندی بشن وگروه هاشونو مثل خانواده شون بدونن ،نویل داشت توی دلش میگفت:وای گروهبندی ،نه!!  که یکدفعه صدای قورقورترول به گوش میرسه؛نویل بلند داد زد:ترول!!  خم شد تا اونو برداره وقتی سرشو بالا میگیره میبینه پروفسورمک کونگال داره باتعجب نگاهش میکنه ،معذرت خواهی میکنه ومیون جمع بر میگرده .وقتی خانم مک کونگال برای مدتی اونارو ترک میکنه ،یهو مالفوی به صدا درمیاد: پس حقیقت داره که هری پاتربه هاگوارتز آومده . نویل باتعجب دور وبرشونگاه میکنه :هری پاتر!هری پاتر! باخودش فکرمیکنه : همونی که از دست اسمشونبر جون سالم به در برد بامن هم دوره ایه، وایییی!!!  توی همین فکرا بودکه پروفسور مک گونگال گفت :با من بیایید.  همه تو سالن جمع شده بودند،اسم ها یکی یکی خونده میشد.
پروفسورمک کونگال:نویل لانگ باتم ......نویل لانگ باتم.......اوه آقای لانگ باتم شما اون جایید چرا جلو نمایید؟
نویل:بله ....پروفسور!!  نویل پله هارو بالا رفت وبا ترس روی صندلی نشست وکلاه روی سرش گذاشته شد؛
کلاه:وای  آخرین لانگ باتم ،توبرای گریفندور یه عضو عالی خواهی بود نویل!
نویل:اما من ،...من نمی تونم یه گریفندوری باشم،من به اندازه ی اونها شجاع نیستم!
کلاه باقاطعیت جواب داد :اما توبه گریفندور تعلق داری!!
نویل بایه حس دودلی گفت :بهترنیست عضوی از هافلپاف باشم....
کلاه :بامن جروبحث نکن بچه ،هافلپاف ...نه اصلا،تویه گریفندوری بینظیر خواهی بودنویل، به من اعتماد کن ،من کارمو خوب بلدم .... گـــــریـــــفـــــنـــــدورتصویر5

درود بر تو فرزندم.

بد نبود... خوب بود.
فقط در مورد ظاهر یه چند تا نکته بگم بهت:

نقل قول:
-ترول ،وزغم. -برو بیرون بچه،هیچ وزغی اینجانیست.
نویل در حالی که با هول های اون پسره گنده داشت از کوپه پرت میشد بیرون شنید که یکی دیگه از اونا گفت: از وزغا متنفرم،اونا فقط به این درد میخورن که خونشونوبریزی توی یه معجون حال به هم زن. نویل بعد ازشنیدن این حرف بغضش گرفت


این قسمت رو به این شکل نوشتی... و واقعا خیلی سخت قابل خوندنه. خیلی خیلی سخت!
باید به این شکل نوشته بشه:

- ترول ،وزغم.
- برو بیرون بچه،هیچ وزغی اینجانیست.

نویل در حالی که با هول های اون پسره گنده داشت از کوپه پرت میشد بیرون شنید که یکی دیگه از اونا گفت:
- از وزغا متنفرم،اونا فقط به این درد میخورن که خونشونوبریزی توی یه معجون حال به هم زن.

نویل بعد ازشنیدن این حرف بغضش گرفت.


حله؟

از علائم سوال و تعجب هم یکبار استفاده کنی کافیه.

به امید اینکه با ورود به ایفای نقش پیشرفت کنی، تایید شد!

مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱۰ ۱۱:۳۱:۰۴
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱۰ ۱۱:۳۲:۲۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.