فلش بک
مرگخوارانی که تازه مرخص شده بودن، جلوی در خانه بزرگ ریدل ایستاده بودن. رودولف چوبدستیش رو تکون میده و در باز میشه. بلافاصله مرگخواران وارد میشن.
-آخیش.. هیچ جا خونه خود آدم نمیشه.
-ارباب کجا هستن؟ دلم تنگ شده براشون
-ارباب؟...ارباب؟
مرگخواران درحالی که ارباب رو صدا می زنن وارد اتاقش میشن و با یک صحنه عجیب روبرو میشن، روی تخت بزرگ لرد سیاه مردی نشسته که قیافه اش عین دلقک های سیرکه و لبخندی به لب داره. کت و شلوار بنفش پوشیده و روی صورتش کلی زخمه.
-خوش آمدید یاران ما!
مرگخواران تعجب می کنن. این شخص کیه که جای ارباب عزیزشون رو گرفته؟! آرسینوس میگه:
-تو دیگه کی هستی؟
-گلرت گریندل والد
-خو؟
-اومدم بگم اون یارو کچله رو فراموش کنید به من بپیوندین تا باهم برای منافع مهم تر بحنگیم و جادوگران بر نژادهای پست تر حاکم کنیم
مرگخواران اول بهم نگاهی میندازن، بعدش همه باهم فریاد می زنن:
-جانم فدای ارباب!
و تا کتک میخوره گلرت رو میزنن لت و پار می کنن تا دیگه کسی جرئت نکنه جای ارباب رو بگیره.
رودولف میگه:
-وینکی بیا این یارو رو بردار ببر همون دار المجانین!
پایان فلش بک
لردولدمورت رو میارن اتاق شماره 3.
ولدنورت در حالی که روی تخت دراز کشیده نگاهی به مریض تخت کناریش میندازه. هیکل بزرگ مردی رو میبینه که با کمربند محکم به تختش بسته شده.
لرد فریاد می زنه:
-ما رو از اینجا بیارین بیرون وگرنه همه شما گندزاده ها رو می کشیم!
-پاشو باهم بریم
ولدمورت به مریض تخت بغلی نگاه میکنه که صورتش رو شبیه دلقک ها گریم کرده و زخم بزرگی روی لباش به شکل لبخنده
مریض میگه:
-اول منو آزاد کن.
ولدمورت به سمتش میره و کمربندها رو باز می کنه. گلرت از تخت می پره و خودش رو میندازه روی ولدمورت. هردو روی زمین پخش میشن
لرد میگه:
-به چه جرئتی ما رو...
گلرت با تکون دستش لردسیاهو به سکوت دعوت می کنه و میگه:
-هیس آروم باش حواست باشه نگهبان های بالای برج ما رو نبینن.
بعد با دستش به سقف اشاره می کنه. ولدمورت به سقف نگاه می کنه، جایی که قراره برج و نگهبان باشه اما هیچی جز سقف سفید ساختمون نمی بینه. اون خبر نداره مریضی که قراره فراریش بده گلرت گریندل والده که همین چند ساعت پیش مرگخوارها آوردنش و قطعا کسی که سالها توی نورمنگارد و آزکابان بوده و با دیوانه ساز ها درد و دل می کرده عقل درست و حسابی نداره که!
ویرایش شده توسط گلرت گریندلوالد در تاریخ ۱۳۹۶/۱/۴ ۱۵:۱۱:۳۰