تصویر شماره شش
...................................................................................
او بین دوراهی بزرگی مانده از یک طرف پدرش و اعتباری از سوی ارباب تاریکی و از طرفی هرماینی و رقابت او با رون.......
نالان به سوی روشویی طبقه پنجم پناه می آورد.
میرتل مثل همیشه نالان ظاهر میشود اما تا چشمش به اشک های دراکو می افتد دست از ناله بر می دارد.
به او خیره میشود سعی دارد پی ببرد......
دراکو متوجه او میشود اشک هایش را پاک میکند.
میرتل گریان: می تونم کمکت کنم؟
-نه من خوبم.
-تا این لحظه کسی توی این طبقه به جز من گریه نکرده بود. و البته به جز یه دختر به نام....
-هرماینی
-درسته!
-نکنه یه نفر به تو گفته از خود راضی هستی؟
-نه اما نکنه به این دلیل از من بدشون میاد؟
-نه.از نظر من تو یکم غرور داری و به همین دلیل در بعضی مواقع تو رو به سمت کار هایی که دوست نداری میکشونه....
ناگهان اشک در چشمان دراکو حلقه میزند با اراده و صدایی رسا میگوید:متشکرم!متشکرم!
دراکو تصمیمش را گرفته.او میخواهد بدون غرور با این مساله مواجه بشه.
رویش را بر میگرداند پشت سر او هرماینی بود.
با دستپاچگی میگوید:آ...آ...تو شنیدی؟؟؟؟؟
هرماینی با آرامش میگوید:غرور اگر به جا باشه خوبه.......
دراکو بسیار خوشحال میشود که ناگهان هرماینی میگوید:مثلا رون که غرور به جایی داره...
او با خنده دور میشود و دراکو نیز میرود.........
جالب بود، هرچند که شخصیت ها یکم از حد خودشون خارج شده بودن.
توصیفاتت یه مقدار حالت تیتر وار داشت که خب این چندان خوب نیست. توصیفات و حتی خود دیالوگ ها باید بتونن احساس و حال و هوای صحنه و شخصیت رو برسونن. اینجا متاسفانه همچین اتفاقی نیفتاده بود.
یه مسئله دیگه هم اینه که علائم نگارشی مثل علامت تعجب، علامت سوال و حتی سه نقطه، به تعداد باشه کافیه. مثلاً یک علامت تعجب و یک علامت سوال کاملا منظور رو میرسونه و تعداد بیشترش دیگه درست نیست. سه نقطه هم همینطوره. بیست تا نقطه بذاری باعث نمیشه مطلب کش دار تر بشه.
با وجود اینها، امیدوارم که بتونی در ایفای نقش، با نقد شدن پیشرفت کنی.
تایید شد!
مرحله بعد: گروهبندی!