هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
#1
نقل قول:

هری پاتر نوشته:
با عرض سلام و درود!

میخواستم بگم که میدونم قوانین مهم هستن و تبعیت از اون ها اصل مهمیه ولی خب بعضی از قوانین یکم سخت گیرانه هستن. مطلع هستم که به دلیل زده شدن پست کوییدیچ توسط فرد اشتباهی قانون نقض شده ولی خب به نظرم 35 امتیاز کمی سختگیرانست! این امتیاز از تیمی که پست نزده هم کم شده یعنی تفاوتی بین این 2 عمل نیست؟ پست نزدن با زده شدن پست توسط فرد اشتباهی اون هم وقتی در اصل پست تفاوتی نیست، فرقی ندارن؟ پرسیوال گریوز کاپیتان تیم تو روز آخر و روز قبلش به دلیل مشکلاتی که واسش پیش اومده بود آن نشد و نتونست پست رو بزنه بنابراین کتی بل به نیابت از ایشون پست رو زد.

خب به هر حال تصمیم با شماست ولی به نظرم این حرکت یکم بیش از حد سخت گیرانه بود.

با تشکر!


من تایید میکنم حرف ایشون رو. یه بلایی سرم اومده بود و الانم با بدبختی اومدم. خوب بود رمز اکانتم رو میدادم ملت جای من بزنن؟ تقلب محسوب نمیشد اونوقت؟! انصاف داشته باشید خب.
چی بگم؟

حقیقی ها:
پرسیوال گریوز(کاپیتان)، (مدافع)

تام ریدل، (جستجوگر)

آنجلینا جانسون، (مهاجم)

کتی بل (مهاجم)

مجازی ها:
ترامپ (مدافع)، مون (مهاجم)، کلاه گروهبندی (دروازه بان)

داور: مرلین کبیر

من معذرت می‌خوام از همه. مخصوصاً گریفیندوریای عزیز که دارن چوب مشکلات من رو میخورن... شرمنده.


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۱ ۲۳:۱۳:۲۰
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۱ ۲۳:۱۳:۵۲
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۱ ۲۳:۱۴:۵۱

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "پرسیوال گریوز"
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶
#2
پاسخ وزير آينده، پرسيوال گريوز، به هواداران كلّه چاكِ () خود

خب، مثل اينكه بالاخره يه انسان غير خودم اومده اينجا!
سلام پاتر.

نقل قول:
راستش به نظر من شخصیت شما برای وزارت یه شخصیت فوق العادست از لحاظ ایفایی یعنی کلا یه شخصیت شدیدا سیاسی و جذابه( جذاب از نظر این‌که یه شخصیت آنتاگونیسته ).

نميشه گفت.
البته منم سياسي بودن گريوز رو قبول دارم و اينكه مي‌تونه سوژه‌سازى خوبى از اين جهت داشته باشه، اما صادقانه بگم؛ واقعيت اينه كه متأسفانه تعريف جذابيت از ديدگاه خيلي از اعضاي سايت متفاوته... احتمالاً خيليا كاري به پتانسيل‌هاي سوژه‌سازي كاراكترها نداشته باشن و از گريوز متنفر باشن حتي.

و البته قيد مي‌كنم كه آنتاگونيست هم باباته! اون گريندلوالد بود!

نقل قول:
جدا از این قضیه، سوال اولیم که از همه میپرسم نزدیک ترین وزارت به وزارتی که می‌خوای ارائه بدی کدوم وزارت بوده؟

منظورت از اين سوال رو دقيق متوجه نشدم. نزديك‌ترين؟ قاعدتاً طرح‌هايي كه من در ذهن دارم شباهت‌هايي به بعضي وزارت‌هاي قبل داره و در عين حال باهاشون متفاوته. نمي‌دونم از ديدگاه تو معيار دوري و نزديكي چيه.

نقل قول:
چه سوابق مدیریتی تو جادو یا غیر اون داشتی که درخشیدی؟

يه وبلاگ داشتم قديما، حسابه؟

سابقه‌ي مديريتي و نظارتي نداشتم هيچوقت، اما هميشه در پشت صحنه با ناظران و بعضى مديران سابق به عنوان [شايد بشه گفت] مشاور در ارتباط بودم و هستم. استارت چندتا طرح توى اين سايت رو من زدم و چندتا طرح هم از ايده‌هاى من منشأ گرفتن كه ترجيح ميدم تا بيانيه‌هاى بعدیم اسم نبرم!

به خاطر همين درسته كه خودم شخصاً مدير و ناظر نبودم، اما كاملاً در جريان امور نظارتي-وزارتي قرار دارم و از صفر مطلق پا نشدم بيام كانديدا بشم.

نقل قول:
کابینت چطوریه و چجور افرادی رو ترجیح میدی و اگه بخوای کابینه ببندی کیا رو درش قرار میدی؟
«كابينت»؟

آقا من اعتراض دارم به تو اصلاً! تو اومدي از حرفايي كه من مي‌خواستم تو بيانيه‌هاي بعديم مطرح كنم سوال طرح كردي، جوابت رو بدم بيانيه‌م اسپويل (!) ميشه و ندم... خب جوابت ناقص مي مونه!

اما مي‌تونم اينقدر بگم كه ترجيح ميدم اولاً بعضي از كانديداهاي فعلي در كابينت من () حضور داشته باشن. چون به هر حال اينا كسايي هستن كه هم برنامه هايي براي يكسال آينده‌ي سايت دارن و هم توان اجراي برنامه‌هاشون رو در خودشون ديدن، پس ميشه از خودشون و ايده‌هاشون براي داشتن يه وزارت پرثمر استفاده كرد.

دوماً معاون اول و دست راست من كه بعداً ازش رونمايي خواهم كرد علاوه بر‌ اينكه از دوستان جادوگراني منه و باهاش راحتم، از اعضاي پرسابقه و فعال سايت هم هست.
در نتيجه با اطمينان مي‌تونم بگم كه كابينت پري دارم و دست خالي نيومدم به ميدون!

اما يه حرف كلي؛
مي‌دونم جواب هام به سوالات نصفه و نيمه موند. متأسفم اما در موردشون قرار بود (و هست) در بيانيه‌هاي بعديم حرف بزنم، به خاطر همين نمي‌شد كه بيشتر از اين توضيح بدم.

ضمن اينكه اگر سوالي بود در خدمتم!

نقل قول:
در پناه زخمم.



ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۸:۳۶:۲۸

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "پرسیوال گریوز"
پیام زده شده در: ۱۰:۰۶ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶
#3
پاسخ وزیر آینده، پرسیوال گریوز، به هواداران سینه‌ چاک خود:

نقل قول:
به نظر فنگ، آقای گریوز پرستیژ لازم برای وزارتخونه رو ندارن، برای نخست وزیری باید نام نویسی می کردند.

بادیگارد نیمه غولم به نیابت و وکالت از من این کار رو کرد دیگه!

نقل قول:
من فقط یه سوالی دارم که یه زمانی ویو لاتی ازت پرسیده بود و دوست داشتم جوابشو بشنوم:
نقل قول:

گری. از وختی پست آینه‌تو خوندم، ینی همون لحظه‌ی اول، واسم یه سؤال مطرح شد فقط: «تو از خودت خوشت میاد؟»


میاد؟

جواب ساده‌ای داره:
نه.

نقل قول:
من نسخه درمانی این بشر رو که مبینم برای تو، فقط این سکانس برام تداعی میشه. اصن خود تویی.

خب اشتباه یاد من میفتی. البته طبیعیه که اشتباه یاد کسی بیفتی... گفته بودم قبلاً، از عوارض هاریه.

نفر بعد!
(حاشیه: راستی، فکر می‌کنی پرزیدنت از خودش خوشش میاد؟ من که میگم حتی خودشم نه! )


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۱۰:۱۲:۴۱

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "پرسیوال گریوز"
پیام زده شده در: ۸:۰۸ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶
#4
تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


بیانیه‌ی دوم
شرح برنامه‌های وزیر آینده، پرسیوال گریوز، برای موزه‌ی وزارتخانه



به نام روشنایی، به یاد مرلین و با اجازه‌ی پرزیدنت!

راحت حرف میزنم!
به نظر من، با وجود تمام تاریخچه‌ها و آرشیوهای ثبت شده در موزه، هنوز هم یک کمبود در این انجمن احساس میشه. از نظر من، مشکل موزه اینجاست که عضو تازه وارد ما نمی‌تونه به راحتی از طریق این انجمن با تاریخ سایت آشنا بشه.

درسته که ما در «بنیاد مورخان» نتایج ترین‌ها رو آرشیو کردیم، درسته که ما نتایج تمام ادوار مسابقات کوییدیچ رو در «تاریخچه‌ی مسابقات گروهی ایفای نقش» جمع‌آوری کردیم... اما به نظر من الان مفیدترین تاپیک اون انجمن، با احترام به زحماتی که برای بقیه‌ی تاپیک‌ها کشیده شده، «تاریخچه‌ی انتخابات وزارتخانه» هستش.

چرا؟ چون تنها تاپیکیه که خوندنش می‌تونه اطلاعات نسبتاً کامل و جامعی در مورد بخشی از تاریخ این سایت - همون انتخابات‌ها - به هر فرد علاقمندی بده. و الا دونستن اینکه کی چندتا نقد انجام داده یا کی چه رنکی گرفته، درسته که مهمه اما نمی‌تونه تصویری از تاریخ سایت به مخاطب بده.

الان اگر عضوی بخواد در مورد کوتای دوران وزارت گانت یا پایان دیکتاتورمآبانه‌ی وزارت شیری بدونه کدوم یک از تاپیک‌ها جوابگوئن؟ اگر هم باشه، من که ندیدم همچه تاپیکی!

حالا راه چاره از نظر من چیه؟
به نظرم باید در یکی از تاپیک‌ها (من «تقویم جادویی» رو در نظر دارم.) تاریخ این سایت به صورت ماهانه، با لحنی ساده و خوندنی و البته بی‌طرفانه روایت بشه. در نگارش تاریخ ماهانه‌ی سایت، شرح وقایع کلی و حتی جزئی سایت به صورت منظم ثبت خواهد شد.

به این شکل:
نقل قول:
پست چهاردهم: سال 1396

ویرایش اول: شرح وقایع فروردین ماه: در اینجا با لحنی خوندنی و روان، شرح وقایع سایت در این ماه، از کودتا مودتا (!) و انتخابات‌ها بگیرید تا مأموریت‌های گروهی، سوژه‌های جالبی که در این ماه اتفاق افتادن (ماجرای دروغ سیزده لرد ولدمورت مثلاً ) و کلاً هرچیزی که ارزش ثبت شدن رو داشته باشه نوشته میشن!
+ لینک نتایج ترین‌ها: ترین‌های کلی سایت - گریفیندور - هافلپاف - ریونکلاو - اسلیترین - خانه‌ی ریدل - محفل ققنوس (به بنیاد مورخان و... لینک میشن اینا.)

ویرایش دوم: شرح وقایع اردیبهشت ماه: ~~~~


شاید به نظر شما این طرح لزوم چندانی نداشته باشه، اما اگر وزارت بتونه استارت این کار رو بزنه و خشت اولش رو درست بذاره، با ادامه پیدا کردن این طرح، آثارش در بلند مدت نمایان میشه! در نظر بگیرید که پنج سال بعد، یه عضو تازه وارد علاقمند میتونه به راحتی با یه اسکرول کردن ساده از تاریخ ایفای نقش جادوگران مطلع بشه.

همچنین در فاز دوم این طرح، سعی خواهیم کرد تا با کمک اعضای قدیمی و مطلع و همچنین مورخانی که داریم، علاوه بر ثبت ماهانه‌ی تاریخ فعلی، سراغ گذشته هم بریم و سعی کنیم روایتی از تاریخ سالهای قبل این سایت رو هم بنویسیم. (در نقل قول بالا می‌بینید نوشتم «پست چهاردهم»)

در نهایت، میدونم که با این وضع افتضاح توضیح دادنم چیزی دستگیرتون نشده، اما به هرحال با توجه به «گریوزی‌طبا» بودن اینجانب هرکسی به جز من وزیر بشه (هرچند بعیده که کسی من رو بذاره و به کس دیگه‌ای رأی بده!)، من این طرح رو بهش پیشنهاد خواهم داد!

زیاده عرضی نیست...
تمتّ!

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۸:۱۴:۱۱
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۸:۲۱:۰۴
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۸:۳۳:۲۵

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "پرسیوال گریوز"
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶
#5
تصویر کوچک شده

آغاز به کار رسمی
ستاد انتخاباتی پرسیوال گریوز


بیانیه‌ی یکم
به نام روشنایی، به یاد مرلین و با اجازه‌ی پرزیدنت!

مردم شریف بریتانیای کبیر!
بدانید و آگاه باشید که پرسیوال گریوز، نواده‌ی گُندالف، برخلاف تمام شایعات مطرح شده، به خواست و اختیار خودش آمده است تا به دوران طولانی و ننگین حکومت وزیران نالایق خاتمه دهد. مردم انگلستان بعد تجربه‌ی وزارت‌های ناموفقی که یکی پس از دیگری دیکتاتوری و رکود و فلاکت برای کشورشان به بار آوردند می‌دانند که وزارتخانه‌ی این کشور نیازمند یک «سیاستمدار واقعی و باتجربه» است!

تاریخ این کشور را که ورق می‌زنیم، به صفحات ننگینی چون دولت دیکتاتورمآب بگمن، دولت مخدرآلوده‌ی گانت، دولتی پر از اختلافات بنیادین مثل «دولت ائتلافی» و دولت بی‌سوادان شیری بر می‌خوریم... مردم این کشور از ناکارآمدی دولت‌ها خسته‌اند!

و اینجاست که پرسیوال گریوز، یک سیاستمدار واقعی و مردمی، برای پایان دادن به این اوضاع اسف بار پا به عرصه‌ی انتخابات می‌گذارد!

تصویر کوچک شده


پرسیوال گریوز، با تجربه‌ی سالها حضور موثر در عرصه‌ی سیاست توسعه یافته‌ترین کشور جهان [ایالات متحده] و در محضر برجسته‌ترین سیاستمدار جهان [پرزیدنت ترامپ] هم اینک اینجاست تا با پشتوانه‌ی رأی شما از بریتانیای امروز، کشوری توسعه یافته و «جهان اولی» بسازد.

مردم!
رأی شما به وزیر آینده‌ی این کشور؛ پرسیوال گریوز، رأی به آبادانی و احیای دموکراسی و دیپلماسی کشور است!

ستاد انتخاباتی گریوز با شعار «زنده باد مخالف من!» پذیرای خبرنگاران، منتقدان و مردمی که خواهان مطرح کردن سوالات خود از وزیر آینده‌ی این کشورند می‌باشد.
همچنین به زودی، شرح برنامه‌ها و تصمیمات بلندنظرانه‌ی وی برای وزارت توانمند و اصلاحگرش در این مکان منتشر خواهد شد.

زنده باد دیپلماسی! زنده باد دموکراسی! زنده باد آبادانی!


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۲ ۱۵:۱۷:۵۱


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۸:۲۹ دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶
#6
تصویر کوچک شده

١- از همین نقطه رول من رو ادامه بدید و سعی کنید این ماجرا رو درست کنید... با نجات دادن سه برادر... یا اینکه خودتون رو بذارید جاشون تا مرگ بیاد سراغتون. در مورد پایانش و اینکه چه اتفاقی میفته و حتی مراحل درست شدن این ماجرا خودتون رو محدود به مثال های من نکنید. خلاقیت به خرج بدید و راحت بنویسید! (30 نمره)

...
دانش‌آموزان يكصدا گفتند:
- گند زديم پروفسور!

آرسينوس نقاب خوابش را با يك نقاب طرح ريلكس جابجا كرد و با خونسردي گفت:
- عيبي نداره... همه چي درست ميشه... همه چي خود‌به‌خود درست ميشه.

دانش‌آموزان نگاهي به سه برادر كردند كه داشتند در رودخانه‌ي گرسنه، دست و پا‌ زنان به سمت افق‌هاي دوردست نزديك مي‌شدند. به نظر نمي‌رسيد هيچ چيز درست شود! پس يكبار ديگر به سمت آرسينوس و دستگاه سفر در زمانش خيره شدند... كه البته ديگر آن‌ها هم آن‌جا نبودند!

به جايش يك تابلوي چوبي نصب شده بود كه رويش نوشته‌ شده بود:
نقل قول:
تكليف عملي تاريخ: از همین نقطه حركت تاريخي من رو ادامه بدید و سعی کنید این ماجرا رو درست کنید... با نجات دادن سه برادر... یا اینکه خودتون رو بذارید جاشون تا مرگ بیاد سراغتون. در مورد پایانش هم بايد بگم اگر موفق نشيد نه تنها نمره‌اي نمي گيريد، بلكه با مرگ سه برادر، زمان عوض ميشه و وقتي برگرديد مي‌بينيد همه ي انسان‌ها تبديل به زامبي شدن!


بچه‌ها، در سكوت محض، بار ديگر به رودخانه نگاه كردند تا شايد اميدي براي نجات سه برادر باشد، آن‌ها هم ديگر نبودند. ظاهراً آخرين كورسوي نجات، ليني و رز بودند. ليني با ديدن نگاه‌هاي خيره‌ي دانش‌آموزان منوي آبي رنگش را بالا گرفت و فوراً گفت:
- خب ديگه، مثل اينكه تنها راهتون ساخت پل و احضار مرگه، من و رز هم همين الان يه قانون تصويب كرديم كه شركت در كلاس‌هاي عملي براي مديران هاگ ممنوعه. رووناحافظ، هزار سال بعد مي‌بينيمتون!

با غيب شدن رز و ليني، آخرين كورسوي نجات هم، «كور» شد.

در حالي كه حالا چشم اميد همه، دانش آموزان ريونكلاو و مغز فعالشان بود، گريوز از ميان جمعيت گفت:
- فكر كنم بايد پل بسازيم!
- خودت تنهايي به اين نتيجه رسيدي يا ترامپ هم كمكت كرد؟

گريوز لگد محبت‌آميز محكمي به دانش آموز گستاخ زد و گفت:
- عزيزم! كسي به جز من مي‌دونه چطور ميشه با جادو روي رودخونه‌اي به عرض بيست متر پل ظاهر كرد؟

طبيعتاً ظاهر كردن چنان پلي به معناي ظاهر كردن حداقل ده-پانزده تُن آهن و چوب بود كه خارج از توان هر جادوگري به جز سه برادر به نظر مي‌رسيد.
دانش‌آموزان گفتند:
- نه گريوز! چطور؟
- با طلسم فرمان!

گريوز آن قدر در زمينه ي پل سازي با جادو ماهر نبود كه بخواهد پُلي با آن عظمت را از آهن و چوب بسازد، اما آن قدر كاراگاه مستعد و خفن و ژانگولري بود كه توانسته باشد تا آن لحظه سي چهل تا از دانش‌آموزان را تحت فرمان خود در بياورد.

او رو به بقيه كرد و گفت:
- خب، من نمي‌دونم شما انيميشن InsideOut رو ديدين يا نه، منم نديدم البته. بهم ميخوره يا اين سنّم بشینم كارتون ببينم؟ به هر حال! در مدتي كه شما داشتيد توی سر و كلّه ي خودتون مي‌زديد اين بچه ها رو طلسم كردم و به اين نتيجه رسيدم كه بهترين و سريعترين روش ساخت پل...

گريوز با چوبدستي‌اش به دانش‌آموزان طلسم شده اشاره كرد. آن ها بي‌اختيار لب ساحل رودخانه رفتند. بعد در يك حركت ناگهاني، از سر و كول هم بالا و بالاتر رفتند تا يك ستون بـلـنـد و لرزان انساني تشكيل شد!
بعد ادامه داد:
- ساخت يه پل انسانيه!

با اشاره‌ي دوم گريوز، ستون انساني دانش‌آموزان به سمت ساحل ديگر قوس برداشت. كمي بيشتر لرزيد و بعد به شكل خطرناكي خم شد.

- آقاي گريوز!
- نگران نباشيد! فقط كافيه نفر بالايي بتونه خودش رو به ساحل اونوري برسونه، بعدش ديگه پل آماده‌س و حتماً مرگ احضار ميشه!

نفر زيرينِ ستون تلو‌تلو مي‌خورد و به سختي با چنان بارِ سنگيني تعادلش را حفظ كرده بود... ستون خميده و خميده‌تر ميشد و كم مانده بود ايده‌ي ديوانه‌وار گريوز عملي شود! اما ناگهان پاي نفر زيرين به يك تكه سنگ گير كرد و تعادلش را از دست داد و پل انساني قبل از آنكه درست شود؛ خراب شد!

با پرتاب شدن سي - چهل دانش‌آموز طلسم شده در رودخانه‌ي گرسنه، پيكري سياهپوش در برابر گريوز ظاهر شد.
- جل الخالق! جل الخالق! تو ديگه كي هستي؟! به جون تو من كه مرگم هم نمي‌تونستم اينهمه آدم رو با هم بكشم! فقط لب تر كن بگو چي ميخواي كه من نوكرتم اصن!

با ديدن اين صحنه، گريوز در حالي كه اصلاً به روي خودش نمي‌آورد كه گند زده و ناخواسته تعدادي دانش آموز - كه هيچكس دقيق نمي داند چرا همه‌شان به شكل عجيب و هماهنگي مرگخوار بودند! - را به كشتن داده، گفت:
- مي‌دونستم كه اينجوري همه چيز درست ميشه! اگه زحمتي نيست يه سنگ مرده‌زنده‌كن و يه شنل نامرئي و يه ابر‌چوبدستي بده ما بريم!

و اين چنين بود كه يك گند زدن، توانست گند زدن ديگري را درست كند!


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۲ ۱۳:۱۲:۵۷
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۲ ۱۵:۲۲:۳۸


پاسخ به: دنیای وارونه
پیام زده شده در: ۶:۵۲ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
#7
خلاصه:
جيمزسيريوس و آلبوس سورس پاتر، به خاطر فقر شديد محفل ققنوس، فريب مرگخواران رو خوردن و از خانه ي گريمولد رفتن.

حالا هري محفلي ها رو جمع كرده تا بتونن راهي براي ثروتمند شدن محفل پيدا كنن و هر كسي يه پيشنهاد ميده. ماندانگاس پيشنهاد فروش عتيقه هاي گريمولد، پروتي پيشنهاد فروش موهاي جادوييش و مالي پيشنهاد فروش سوپهاش رو ميده!

ادامه:

گريوز در ميان اينهمه پيشنهادات بدردنخور و بلبشو هاي خانوادگي محفلي ها، از پشت ميز بلند شد، گلويش را صاف كرد و با صداي بلندي گفت:
- با فروش اين چيز و اون چيز به جايي نميرسيم دوستان! پروتي! اي «فانتين» بينواي محفل! فكر مي كني با فروش موهات محفل ثروتمند ميشه؟ نه دختر جان... پس فردا مجبور خواهي شد دوتا دندون جلوييت رو هم بفروشي! و بعدش هم... اجازه بديد نگم ديگه چه اتفاقات شومي در انتظارته!

اشك در چشمان اعضاي محفل ققنوس حلقه زد. گريوز ادامه داد:
- و تو، مالي! گيرم كه مي پزي، گيرم كه ميفروشي، با تمام شدن ناگزير پيازها چه مي كني؟

اينجا بود كه بغض محفلي ها تركيد و همه شروع به ضجه زدن كردند!
پروفسور دامبلدور از سر ميز، فين ممتدي در دستمالش كرد و گفت:
- گريوز، خادم و فرزند روشنايي! پس راهكار تو براي حل معضل فقر چيه فرزندم؟

گريوز با چند سرفه ي كوتاه، مجدداً گلويش را صاف كرد و گفت:
- پيشنهاد من، همون راهكاريه كه اعلي حضرت پرزيدنت در كشورم داره اجرا ميكنه؛ اشتغالزايي!
- اشتغال زايي؟!
- بله پروفسور! هر كدوم از اعضاي محفل بايد جداگانه، ببينن چه توانايي هايي دارن و بعد با توجه به استعدادها، توانايي ها و تخصص هاشون، هر كدوم يه شغل براي خودشون انتخاب كنن! اين راه حل رفع فقره، نه فروش آت و آشغالهاي عتيقه يا اعضاي بدنمون!

محفلي ها با هم تكرار كردند:
- استعداد؟ توانايي؟ تخصص؟

شايد پيشنهاد چندان بدي هم نبود!


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۱ ۶:۵۶:۴۲

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ جمعه ۹ تیر ۱۳۹۶
#8
كجا؟ توى انجمن كنكورى هاى كلّه زخمى!


تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۷:۴۶ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶
#9
حال ولدمورت خراب بود و كنارش، هكتور زير پاتيلش را روشن كرده بود و با سرعت دورش مي دويد. او مصمم بود تا با معجون ضد ميكروب اربابش را نجات دهد.

چند دقيقه بعد، هكتور يك ملاقه از معجونش را برداشت، جمعيت مرگخواراني كه دور ولدمورت جمع شده بودند را به سختي كنار زد و قبل از اينكه كسي بفهمد چه شده، محتوايش را در دهان ولدمورت ريخت!

مرگخواران يكصدا فرياد زدند:
- تو چه غلطي كردي هكتور؟!

تشنج ولدمورت قطع شد و چشمانش را باز كرد. بعد در حالي كه صداي خرخر عجيبي از گلويش مي آمد، شروع كرد به كوچكتر شدن!
- چه بلايي سر ما داره مياد هكتور؟

ولدمورت همچنان كوچك و كوچكتر ميشد! كم كم به اندازه ي ليني رسيد، اما اين فرآيند اينجا هم متوقف نشد... آنقدر كوچك شد كه ديگر قابل ديدن نبود! معجون ضد ميكروب هكتور، خود اربابش را تبديل به يك ميكروب كرده بود!

مرگخواران تكرار كردند:
- تو چه غلطي كردي هكتور؟

اما ناگهان، صداي ولدمورت از جايي كه قبلاً بدنش آنجا بود به گوش مرگخواران و محفليان شوكه و حتي پوكرفيس رسيد:
- شماها به چه جرئتي اينقدر بزرگ شديد كه ... اين باد ديگه چيه كه داره ما رو با خودش ميبره؟ ... نه! نفس عميق نكش دامبلدور، ما هيچ علاقه به ورود به دماغت نداريم!

اما ديگر دير شده بود و قبل از آنكه كاري از دست كسي بر بيايد «لرد ميكرومورت» وارد مجاري تنفسي دامبلدور شد!


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۸ ۷:۵۳:۵۵

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶
#10
ناگهان درب هاي مركز ثبت نام از جا كنده شدند و يك نيمه غول به همراه تعدادي از كارمندان وزارت قبلي سحر و جادو وارد شدند و يك گوني و دو چمدان را وسط سالن پرتاب كردند!
نيمه غول ناشناس (!) تكه كيكي را بلعيد تا خستگي ناشي از حمل گوني را فراموش كند. سپس گفت:
- چمدوناشو بسته بود مي خواس در بره، اما كور خونده بود! گرفتيمش كت بسته آورديمش خدمت شوما!

صدايي از گوني بلند شد:
- اومممم ممم نممنممم آم!

ليني و رز از عمق جان پوكرفيس مانده بودند! ليني پرسيد:
- اين ديگه كيه؟
- ديدم سيتاد ثبت نام خلوته، كانديدا آوردم واس شوما! البت اولش يه خورده مقاومت به خرج مي داد ها، ولي مال اين حرفا نبود!

رز گلبرگ هايش را كه بر اثر شوك ريخته بودند را جمع كرد و سر جايشان چسباند. بعد با لكنت گفت:
- ئه... خب... حالا چند وقته عضو ايفاس كانديداتون؟

نيمه غول لگدي از سر لطف به گوني زد و پرسيد
- گريوز دادا چن وقته عضو ايفايي؟
- اومممنن مومم نام!
- فك كنم ميگه سه چار سال!!

رز ادامه داد:
- تو وزارت هاي قبلي اي، جايي خدمات ارائه داده؟
- آممن ممم ميومم!
- هاااا، ميگه كه توي وزارت مورفين كارآگاه ارشد بوده يه مدت، مسئوليت كاراگاهان وزارت جيگرم اولش با اين بوده و البته ايده ي «دسته ي اوباش هاگزميد» رو هم اين داده بوده اون زمان!

ليني تند و تند اطلاعات را يادداشت مي كرد. رز پرسيد:
- سوابق برجسته ي نظارتي مديريتي چي؟ داشته؟
- آااااامممم!!
- والا گمونم ميگه كه تا حالا چن بار بهش پيشنهاد نظارت دادن كه در كمال فروتني قبول نكرده. البت پارتيش اونقدرا كلفت نبوده كه پيشنهاد مديريت بش بدن كه بخواد قبول بكنه يا نكنه!

در زماني كه ليني حرفهاي نيمه غول را مي نوشت، او هم تكه ي بعدي كيكش را بلعيد. بعد از اندكي درنگ، رز سوال بعدي را مطرح كرد:
- حالا برنامه هاش چيه كانديداتون؟

با لگد مجدد نيمه غول، صداي جيغ عجيبي از گوني بلند شد.
- كاملاً مشخصه كه داره ميگه برنامه هاي زيادي براي وزارت سحر و جادو داره! با توجه به سابقه ي زيادش در ديپارتومان هاي زير مجموعه ي دولت، حداقل دو تا ديپارتومان رو فعال مي كنه... و البت براي اينكه در ايفا جو رقابت سالم و هيجاني به وجود بياد اين ديپارتومانا گروه هاي رقيب غيردولتي خواهند داشت كه باهاشون رقابت كنن! همچنين برگزاري موسابقات جذابي رو در دستور كار داره كه بعداً در سيتادش اعلام خواهد كرد تا ملت كف كنن!
همچنين در راستاي گسترش فرهنگ همرزني خواهد كوشيد و نخواهد گذاشت كه اين پتانسيل بالاي چكش هاي سايت هدر بره و مردم به استفاده از اين همر ساده اكتفا كنن! بيبينم، مگه همر نجيني چشه كه اينطور بلااستفاده مونده؟!
همچنين معتقده كه دنياي امروز دنياي گوفتمانه، نه گاز فنگ! كه يعني قرارداد توافق با سايت دمنتور و واردات اعضاي جديد از گاتيفا رو به صورت جدي پيگيري خواهد كرد!

ليني كه اين بار هيچكدام از حرفهاي نيمه غول را نفهميده بود، سقلمه اي به رز زد تا هر چه زودتر سوال آخر را بپرسد:
- ميگم كه... شعارش چي هست حالا؟

از گوني كه بعد از لگد آخر نيمه غول بي حركت مانده بود صدايي بلند نشد. معلوم نبود فرد داخلش مرده يا هنوز زنده است.
- فك كونم سكوتش يعني اهل شوعار موعار نيست... شما همون «عملكرد ما، خودْ شعار ماست!» رو بزن به حسابش! ما رفتيم ديگه خدافس!

با تكميل شدن فرم ثبت نام گريوز، نيمه غول بار ديگر گوني را بر شانه اش گذاشت و از مركز ثبت نام خارج شد.
ليني و رز:

.
.
.
(و در تمام اين مدت، تنها چيزي كه گريوز از داخل گوني مي گفت اين بود: «كـمـــك! من رو به زور آوردن اينجا! » به مولا. )


ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۶ ۲۲:۲۳:۰۰
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۶ ۲۲:۲۵:۱۸
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۶ ۲۲:۲۸:۱۱
ویرایش شده توسط پرسیوال گریوز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۶ ۲۳:۰۲:۴۴

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.