هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۰ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶
#1
**لطفا جایگزین بشه**
=============

نام : تینا گلداشتاین

گروه: هافلپاف

نژاد: دورگه

شغل: کارمند کنگرهٔ جادویی ایالات متحدهٔ آمریکا (ماکوزا)

پاترونوس: شیطان جهنده

چوبدستی: چوب درخت لیمو و مغز پر مرغ طوفان 13 اینچ


ویژگی اخلاقی:

اعتقاد داره که همیشه حق برنده ست، حساسه و اگر کسی باهاش موافقت نکنه، کمی لجباز میشه. زیاد خشن نیست اما موقع عصبانیت، هیچ چیز جلو دارش نیست. با خواهرش کویینی رابطه نزدیکی داره و خیلی به قانون و اجرای درستش اهمیت میده.


ویژگی ظاهری:

موهای چتری سیاه رنگ که با چشمای سیاهش همخونی زیبایی دارن. هیکل و قد متوسطی داره؛ سفید پوسته و رنگ چهره ش کمی به زردی میزنه. معمولا یه بارونی طوسی میپوشه و غالبا کلاهش رو هم میذاره. من رو مشاهده کنید!



انجام شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۵ ۱۲:۳۸:۲۱



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶
#2
نقل قول:
یک رول بنویسید که با مرگ پوشه رو به رو شدید. مهم نیست که کجا و توی چه منطقه ای و به رو شدید. تنها چیزی که برای من مهمه اینکه شخصیت خودتون باشه و صحنه سازیتون خوب باشه. (30 امتیاز)

***

دو-سه هفته ای پیش، توی دفترم نشسته بودم و به اطرافم نگاه میکردم که نا خودآگاه، یاد حرف نیوت، پسر عجیبی که این اواخر به آمریکا اومده بود، افتادم. راجب یه موجودات عجیبی به اسم "مرگ پوشه" هیچوقت فکر نمیکردم یکیشونو از نزدیک ببینم، تا اینکه...

دیروز که با خواهرم کویینی، توی خیابونای نیویورک قدم میزدیم، کویینی به سمت یه شیرینی فروشی رفت. چون تقریبا میتونستم حدس بزنم چرا هر روز میره اونجا، اهمیتی ندادم و به راهم ادامه دادم.

توی کوچه خلوتی پیچیدم و یهو، با دیدن جسد مردها و زن های جادوگر و بی جادو، شوکه شدم و آروم آروم عقب رفتم. درحالیکه با ناباوری به صحنه نگاه میکردم، متوجه حرکتی پشت سرم شدم. نمیخواستم برگردم و باهاش مواجه بشم، اما خب... مجبور بودم دیگه!

رومو برگردوندم و دیدم... خودشه! مرگ پوشه! جونوری که بدن شنل مانند داشت و...
"یه لحظه صبر کن"

نیوت بهم گفته بود که اون موجود، وقتی سراغ قربانی میره که طرف به خواب عمیقی فرو رفته باشه... من از هرچی مطمئن نبودم، ازاین مطمئن بودم که خواب نیستم!

چوبدستیمو جلوش گرفتم و هرجور طلسمی که به ذهنم میومد اجرا کردم، حتی آلوهومورا! همینطور که طلسمای مختلف رو اجرا میکردم و میدیدم که اون جونور، نه تنها عقب نمیره، بلکه جلوتر میاد... یهو ناخودآگاه گفتم:" اکسپکتو پاترونوم!"
و پاترونوسم - شیطان جهنده- جونمو نجات داد و موجود رو در هوا ناپدید کرد.

با احساسی حاکی از ترس و هیجان، پاترونوسم رو به وزارتخونه فرستادم تا بیان و یه طوری قضیه این جسدا رو جمع و جور کنن و از ته دل از خدا میخواستم که کمک کنه تا دیگه هیچوقت یکی از این مرگ پوشه ها رو نبینم!




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶
#3
نام: پورپنتینا گلد اشتاین

گروه: هافلپاف

پاترونوس: سگ خالدار

چوبدستی: چوب درخت و مغز پر مرغ طوفان 13 اینچ

معرفی کوتاه:
ساحره‌ای منطقی و معقول که کارمند کنگرهٔ جادویی ایالات متحدهٔ آمریکا (ماکوزا) است و همیشه دوست دارد طرف حق را بگیرد. او قبلاً کارآگاه بوده اما حالا به دفتری بسیار پایین‌تر از حد مهارتش تنزل رتبه یافته است.کارمندی پرتلاش در کنگره‌ ی جادویی ایالات متحده آمریکا که با نیوت ملاقات می کند. او اعتقاد دارد باید برای چیزی که درست است جنگید. به جهت اعتقاداتش، او را به اداره ای پایین تر از سطح مهارت هایش منتقل کردند.

خانواده:
کویینی گلدشتاین: خواهر


بعدا میتونی برگردی و معرفی شخصیتت رو تکمیل کنی...
خوش اومدی.
تایید شد!


ویرایش شده توسط هانا در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۸:۵۶:۵۳
ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۸:۵۸:۳۴



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶
#4
سلام کلاه عزیز! ميخواستم بگم که برام فرقی نداره برم چه گروهی... اما ترجیح ميدم ریون نباشه... البته باشه هم فرقی نداره.
من زیاد باهوش نیستم، یعنی هستم ولی نه اونقدرا
اونقدرام شجاع نیستم
یا سخت کوش و پر تلاش
یا زیرک
اصیل نیستم، دورگه م
انتخاب خودته منتظرم




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۰ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶
#5


=================


با استرس به کلاه گروهبندی نگاه میکردم؛ نمیدونستم قراره چی بشه... من یه مشنگ زاده بودم که حتی نمیدونستم "مشنگ زاده" یعنی چی؟! اصلا نمیدونستم قراره چی بشه.. اصلا این گروهبندی که ازش حرف میزنن چی هست؟؟

وقتی اون پروفسور صورت چروکیده با کلاه کجش و ردای سبزش صدام زد، دست و پاهام شروع به لرزش کردن... نمیدونستم چیکار کنم...

با تردید از پله ها تا کنار صندلی بالا رفتم؛ پروفسور مک گوناگال کلاه رو روی سرم گذاشت و صدایی نسبتا بلند توی گوشم پیچید :
- آه... بله... یک مشنگ زاده جدید... تو نمیتونی اسلایترینی باشی...

به محض اینکه این فکر از ذهنم گذشت که "اسلایترین چیه؟"، کلاه، مثل اینکه مستقیما با خودش صحبت کرده بودم، گفت:
-اسلایترین؟ اسلایترین گروهیه که اعضاش همه اصیل هستن و زیرک... که تو نه اصیلی نه زیرک!

با حرف کلاه کمی نا امید شدم و با خودم میگفتم که این اسلایترین، عجب گروه خوبیه! که من امکان نداره عضوش بشم!

کلاه بعد از کمی مکث ادامه داد:
-باهوش هستی اما نه اونقدر که ریونکلاو بپذیرت...

دیگه داشتم نا امید میشدم... بعدش چی؟

- میبینم که میل زیادی به استراحت و خواب طولانی داری... پس نمیتونی متعلق به هافلپاف هم باشی... البته! عضویت توی هر گروه ویژگیهای دیگه ای هم داره، که فعلا فقط ویژگیهای گریفندور رو در تو دیدم... شجاعت و...

حرفش را تمام نکرد و با صدای بلند گفت:
-گریفندور!

بلند شدم و کلاه را به پروفسور مک گوناگال پس دادم... با حالتی مبهم به اطراف نگاه کردم، نمیدونستم حالا باید چیکار کنم، که با اشاره پروفسور مک گوناگال، به سمت میز گریفندور، که اعضاش تشویقم میکردن رفتم... شاید بتونم بگم...

اون روز بهترین روز زندگیم بود...


درود فرزندم

رول خوبی بود؛ توصیفات و دیالوگ ها کاملا مناسب بودن. ظاهر پستم طوریه که خواننده خسته نمیشه.

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۵:۵۲:۴۶







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.