هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
#1
١-هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!
برای اولین بار میخوام عضو شم


2- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چيست؟
فرقشون اینه که دامبلدور دوست داره بگه من همه چیو میدونم ولی لرد ادعا نداره


4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.
رون:احمق خود خواه


5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
اینکه یه هیپوگریف رو شکار کنن و بپزنش



٦-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
اول اینقدر بهش کروشیو بزنی که تا سر حد مرگ بره بعد بانو نجینی رو بزاریم تا ازش تغذیه کنه:


7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
سعی میکنم هر روز غذا براش بیارم و هر محفلی ای که گیرم اومد بعد از کروشیو برای بانو میارمش



8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟
فکر کنم وقتی هری پاترو زد ولی نمرد همه موهاش ریخت


9-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.
میتونیم بچینیم اونارو و برای زمستان بانو نجینی باهاش بافتنی درست کنیم یا شاید یه دستکش برای لرد



سلام استوارت!

هيپوگريف؟... شكار؟... محفل؟!

استوارت چه بلايى به سر علائم نگارشى انتهاى جملاتتون اومده؟

الان رفتم پست هاتون رو خوندم. سه تا پست مراحل ورود به ايفا، دو پست ايفا، دو يا سه پست تالار خصوصى و بقيه تكاليف هاگ.
تكاليف هاگ معيار خوبى براى تصميم گيرى نيستن.
لطفا بريد و كمى فعاليت كنين. تو ايفا باشيد. شخصيت هارو بشناسيد.
نقد ها خيلى كمك ميكنن كه تو هر زمانى، بفهميم تا الان چيكار كرديم و چقدر پيشرفت داشتيم. پس بنويسيد و درخواست نقد بدين و با توجه به نكانى كه گفته ميشه، باز بنويسيد. مطمئنم موفق خواهيد بود.


فعلا تاييد نشد.





ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۴ ۲۳:۴۷:۳۹

استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#2
بنظرم منم آملیا درست میگه.رز خیلی برامون زحمت میکشه بیچاره انگار غذاشم تو اینتر نت دانلود میکنهمیخوره هر موقع ببینی آنلاینه پس منم رای میدم به رز زلر. در ضمن رز امید وارم اینطوری که پیش میری تا سال دیگه کور نشی.


استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#3
بنظرم منم آملیا درست میگه.رز خیلی برامون زحمت میکشه بیچاره انگار غذاشم تو اینتر نت دانلود میکنهمیخوره هر موقع ببینی آنلاینه پس منم رای میدم به رز زلر. در ضمن رز امید وارم اینطوری که پیش میری تا سال دیگه کور نشی.


استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۰:۲۱ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶
#4
با کی؟

بلاتریکس


استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
#5
اسم
سروش

جنسيت

به نظرت دخترم؟ ناموسن چه فكري ميكني؟

سن
چهارده سالمه

شهر محل تولد
خرمشهر

محل زندگي

تهران(از حدودا سه سالگي تهران بودم)

تحصيلات

كلاس هشتم

شغل

به نظرت بايد مثلا بگم چي خب دانش آموزم ديگه

فعاليت هاي جانبي

گيتار ميزنم ميخوابم كلاس پيانو ميرم (فردا هم دومين جلسه كلاسمه) همينا ديگه البته بازم ميخوابم

نحوه آشنايي با هري پاتر و ميزان علاقه

من راستش برادر بزرگ بزرگم عاشق هري پاتر بود حتي در حالتي كه هر كتابي از سري هاي هري پاتر و دنياي جادوگرا مي اومدنصفش اول تو خونه ما بود منم كتاب خوندن دوست دارمو هرچي كتاب داشت داداشم برداشتم خوندم و بايد بگم من ديوونه اين دنياي جادوگرا هستم.

كتاب هايي كه مطالعه كرديد

من كتاباي زيادي خوندم ولي از بين كتابايي كه داشم مجموعه سرزمين اشباح كه دوازده تا كتاب بود رو دوست داشتم.و نويسنده اين مجموعه كه اسمش دارن شانه يه مجموعه كتابه ديگه هم داره به اسم مبارزه با شياطين كه من فقط جلد اولشو دوست دارم.بعدشم كتاباي هري پاتر آتش دزد و وقتي هم بچه بودم هنري زلزله و جودي دمدمي.


استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: چرا ولدمورت جادوگر سیاه شد با اینکه می تونست یک جادوگر سفید خوب باشد
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶
#6
همه اینایی که گفتید درسته و دیگه جای حرفی باقی نمی مونه ولی من می خوام یه خورده حرفه جسیکارو نقد کنم این ربطی به کمبود نداره اگه به کمبود باشه خب هری پاترم کمبود های زیادی داشته ولی یه جادوگر سفید شد.به نظرم باید می گفتی این ربط داره به طرز فکرش.نظر من همینه.


استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۱ سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶
#7
1. با استفاده از وِردهایِ مشهوری که بلاهای عجیب و جالب به سرِ بقیه می‌آرن، یا با استفاده از وردهای شخصیِ خودتون، یک موقعیت «شوخیِ عملی» رو برای یک شخص طراحی کنید و اون رو در یک رول شرح بدید. (30 امتیاز)

یه روز سخت.یکی از اون روزای لعنتی.از اون روزایی که حوصله هیچ کسی رو نداری.و دقیقا یه سری ها میان تا بغل گوشت ویز ویز کنن.

_استوارت یادته اون موقع که وینکی هنوز وزیر نبود.اون موقع که پرسیوالو رودولف هم می خواستن وزیر شن.

_آره یادمه دورا، حالا می ذاری بخوابم؟

آره بخواب من چیکارت دارم.راستی یادته یه زمانی از کلاه خواهش می کردیم تا گروهمونو اونی که دوست داشتیم مشخص کنه؟

_آره یادمه دورا.

_یا مثلا یادته یه زمانی.......داری چی کار میکنی؟چرا چوبدستی تو آوردی بالا؟

_می دونی دورا من هم چیزو یادمه ولی از الان دیگه تو یادت نمیاد.

_یعنی چی؟! میخوای چی کار می کنی؟

_الان می بینی آبلیویت.

و استوارت با خیال راحت خوابید.خیلی راحت.

_هی استوارت.

_بله هکتور.

_مثله اینکه دورا هیچیو یادش نمیاد.

-آره درسته،آخه می دونی یه عوضی خاطراتشو پاک کرده.

_خب می خوای یه معجون بهش بدم تا همه چیزو یادش بیاد؟

_ولی معجونای تو آخه..........آره چرا که نه اون خاطراتشو خیلی دوست داره.

_باشه الان می برمش دفترم و بهش معجونو می دم.

_آخ جون،نه وایسا ببینم اگه خاطراتش یادش بیاد که بیچاره می شم.البته میخواد معجونای هکتورو بخوره عمرا درست کار کنه.

دو ساعت بعد

_استوارت مک کینلی توی بد دردسری افتادی،حالا خاطرات منو پاک می کنی؟

_عه نکنه........وای اینبار که نباید معجوناش کار کنه کار کرد.میشه منو ببخشی؟

_می کشمت،خیلی بیشعوری.



استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۶
#8
خودتون رو بذارید به جای یه خاکسترگردان و از تولد تا مرگتون رو شرح بدید. (۲۵ امتیاز)


_آتش اولین چیزی که میدیدم بود.و مطمعنا آخرین چیزی هم که می دیدم آتش بود.چند روزی است که تا سر حال می آیم یک عدد چوب جلویم حاظر می شود و من را گیج می کند.امروز روز پنجم است که من دارم زندگی میکنم و آماده تخم گذاری ام. اما نمی توانم حتی درست جایی را ببینم.تا این که الان سرحال شدم ولی اون چوب نیامد .بالاخره دیدیدم که کجا دارم زندگی می کنم.جای بسیار بزرگی بودو من روی یک بلندی ایستاده بودم.می خواستم به پایین بیام که صدایی از پشت در آمد.

_هی،نمی دونی اگه این موجود تخم بزاره و ما اونو بفروشیم چه سودی کردیم که.

_واقعا پول توشه!؟

_آره ،حالا بزار اول درو باز کنم ببینیش.

اما خاکستر گردان نمی خواست اون ها تخمش را بفروشند.برای همین فرار کرد به سمت کابینت و چون در کابینت باز بود سریع پرید توش.

_حالا بزار الان میبینی.عه کوش!

_هههههه،مارو گرفتی نکنه خواب دیدی؟

_نه بابا الان اینجا بود،پس کجا رفت؟

و از شانس بد خاکستر گردان در کابینت پر ادویه بود و مخصوصا فلفل. وقتی خاکستر گردان به سمت فلفل آمد یه بو که کشید عطسه ای جانانه کرد و بعدش بوووووووووووووووووووووووم.متاسفانه خاکستر گردان مرد.

_ای بابا این تو کابینت چی کارمی کرد؟

_من چمی دونم.

_اشکالی نداره عوضش تخمشو گذاشت.حالا وقت پولدار شدنه.


2. به نظرتون لیسا چجوری از دست پیوز فرار کرد؟ (۵ امتیاز)

لیسا پشتش را به در سلول کرده بود و همش یه چیزی را آهسته می گفت.
_قهرم قهرم قهرم.

_هی لیسا کمک می خوای؟

_پیوز!چرا اینکارو کردی اولا قهرم دوما حالا اگه دوست داری کمکم کن.

_عه قهری،خوب منم کمک نمی کنم.

و پیوز در حالی که روی هوا شناور بود و به بیرون از زندان می رفت هر هر می خندید.و بعد کس دیگری برای کمک اومد و اون کسی نبود جز هکتور.
_هی لیسا بیا اینو بگیر.

_این چی هست؟

_معجون لاغر کننده اول خیلی لاغرت می کنه بعد می تونی از لای میله ها رد شی.

لیسا معجونو گرفت و خورد ولی.....

-وای چقدر زشت شدم حالا وقت فراره.عه چرا از میله رد نمی شم؟نامرد هم زشتم کردی هم نمی تونم رد شم.
و لیسا با تمام قدرت از پشت میله با کفش هایش به هکتور حمله کرد و در همان زمان که می خواست هکتور را ناکار کند پاشنه کفشش به میله ها می خورد و در آخر که خسته شد دید در بین میله ها سوراخی بزرگ درست کرده.سوراخی به اندازه خودش.

_ببین باهات قهرما.

_باشه فقط با من کاری نداشته باش.


ویرایش شده توسط استوارت مک کینلی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۳ ۱۷:۰۷:۱۷

استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: باغ وحش هاگزميد
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۶
#9
_اه چه بوی متعفنی می دهد این موجود،گفتید اسمش چه بود؟

_اسب آبی قربان.

_آه چطور می شود اسب باشد و آبی هم باشد ها؟این که رنگش آبی نیست.

_قربان چون تو آب زندگی می کنه بهش می گن اسب آبی.

_خب این موجود به چه دردی می خورد؟

_قربان برای ما به هیچ دردی نمی خورد.

_وای چه دندان های زشت و کجی دارد.حالمان بهم خورد.

_قربان می شه از قفس این موجود بریم بیرون؟

-خیر، کمی از این موجود خوشمان آمده. این چیست در ته حلق او بگذار با دست درش بیاوریم.

و در همین حین بود که اسب آبی نه گذاشت نه برداشت دهنشو بست.

_وای دستمان......... دستمان را نجات دهید.

_گفتید مؤنثه؟خب پس برید کنار که من اومدم.سلام چه اسب آبی قشنگی،به به میشه یکشنبه باهم قرار بذاریم بریم کافه؟

_رودولف احمق،آخه مگه این حیوان نفهم می فهمد قرار چیست؟اگر چیزی می فهمید الان دست لرد سیها را گاز نمی گرفت.

_ولی قربان

_ببند دهانت را، آهای اسب زشت بگیر اواداکداورا


استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......


پاسخ به: محله پریوت درایو
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
#10
لرد دورسلی:آه،این جسم زیادی سنگینه و در زمن این دماغ مزخرف جلوی دیدنمان را گرفته.رودولف،رودولف بیا یه کاری بکن لطفا این بینی اذیتمان می کند.

_قربان متاسفانه نمی تونم فعلا براتون کاری کنم ببخشید. من الان دارم نقش مامانتون رو بازی می کنم.

_ای وای احساس می کنیم یه کیلو وزن دماغ این موجود حال بهم زن است.بگذار ببینیم ما در این موجود زشت چه شکلی شده ایم؟

رودولف سریع جلوی لرد سیاه رو گرفت.

_قربان اگه خودتون رو ببنید احتمال داره به سمت آینه اوادا بزنید و اون باز تاب بشه به خودوتون.

_راست می گی؟ باشه.

_قربان مهمون داریم.

_کی هستند؟

_محفلی ها.

_ها؟سریع شما ها برید قایم شید.

و وقتی که محفلی ها وارد شدند در ها به صورت خود کار بسته شده و لرد سیاه به سمت ولدمورت رفت

_بالاخره شما را دیدیم پروفسور حالا بگیر اواداکداورا

و یکی از اعضای محفل برگشت و گفت

_لرد نباید اینکارو می کردید ما که محفلی ها نیستیم ما فقط با معجون مرکب به شکل محفلی ها در آمدیم و الان شما یکی از اعضای خودمون رو کشتید.

_ای بابا حیف شد ولی شد.


عه چرا داستان اینجوری تمام شد قاعده میگفت نباید این اتفاق بیفته ولی شد دیگه ببخشید وقتتون هدر شد


استعداد رو باید از اول داشت.....استعداد خریدنی نیست......






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.