هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۷
#1
نام : ربکا
جنسیت : مونث
اصالت : ایتالیایی
تولد : 3 دسامبر
رنگ چشم :آبی
مو :قهوه ای تیره
گروه : ریونکلاو
پاترونوس: روباه
چوبدستی : چوب درخت افرا با رگ اژدهای سیاه هیبریدی
جارو:آذرخش
ویژگی های اخلاقی : مهربون، بشدت شوخ طبع ولی در مواقعی که لازمه خیلی جدیه.
مادر پدر : هر دو جادوگر

زندگی نامه :
در خانواده ای جادوگر بدنیا آمده بودواز همان ابتدا و دوران بچگی به کتاب های مختلف مخصوصا سحر و جادو روی آورده و اطلاعات زیادی کسب کرده بود خانواده او اورا بخاطر داشتن هوش زیاد تحسین میکردند اما از آنجایی که خود اسلیترینی بودند انتظار داشتند فرزندان نیز مانند آنها به گروهی ملحق شود که نسل اندر نسل آنان در آن حضور داشتند.ربکا دختری بود که کسب علم را دوست داشت واین علاقه اورا به سمت ریونکلاو جذب میکرد اما همچنان نمیخواست مادر پدر خود را ناامید کند. سالهای عمر او گذشت تا روزی نامه هاگوارتز به دستش رسید و این نشان از شروع دوره جدیدی از زندگی او بود.به کمک خانواده برای رفتن به هاگوارتز آماده شد وطبق معمول بهترین ها گرانترین ها را برای او میخریدند تا غرور خانواده شان حفظ شود .روز اول حضور او در هاگوارتز فرا رسید، تصمیم گرفت برای گروهبندی خود را کلاه گروهبندی بسپارد. اسم اورا خواندند، جلو رفت کلاه را روی سرش گذاشتند وسکوت همه جارا فرا گرفت که ناگهان کلاه داد زد:ریونکلاو.بلند شد و به سمت میز ریونکلاو رفت که اعضای آن با تحسین برایش دست میزدند نگاهی به میز اسلیترین انداخت که برخی بی احساس و برخی با چش غره به او نگاه میکردند. خوشحال بود اما هر گاه به مادر پدرش فکر میکرد همه ی خوشحالیش از بین میرفت .دیگر اهمیتی نداشت مهم این بود که او به هاگوارتز پا گذاشته بود و قرار بود زندگی جدیدی شروع کند.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۱۵ ۲۲:۱۶:۱۰

من نمیتونم همه کارهای خوبی که این دنیا نیاز داره رو انجام بدم ...
اما این دنیا به تموم کار های خوبی که از دست من برمیاد نیاز داره .


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
#2
نام : ربکا
جنسیت : مونث
اصالت : ایتالیایی
تولد : 3 دسامبر
رنگ چشم :آبی
مو :قهوه ای تیره
گروه : ریونکلاو
پاترونوس: روباه
چوبدستی : چوب درخت افرا با رگ اژدهای سیاه هیبریدی
جارو:آذرخش
ویژگی های اخلاقی : مهربون، بشدت شوخ طبع ولی در مواقعی که لازمه خیلی جدیه.
مادر پدر : هر دو جادوگر

زندگی نامه :
در خانواده ای جادوگر بدنیا آمده بودواز همان ابتدا و دوران بچگی به کتاب های مختلف مخصوصا سحر و جادو روی آورده و اطلاعات زیادی کسب کرده بود خانواده او اورا بخاطر داشتن هوش زیاد تحسین میکردند اما از آنجایی که خود اسلیترینی بودند انتظار داشتند فرزندان نیز مانند آنها به گروهی ملحق شود که نسل اندر نسل آنان در آن حضور داشتند.ربکا دختری بود که کسب علم را دوست داشت واین اورا به سمت ریونکلاو جذب میکرد اما همچنان نمیخواست مادر پدر خود را ناامید کند. سالهای عمر او گذشت تا روزی نامه هاگوارتز به دستش رسید و این نشان از شروع دوره جدیدی از زندگی او بود.به کمک خانواده برای رفتن آماده شد وطبق معمول بهترین ها گرانترین ها را برای او میخریدند تا غرور خانواده شان حفظ شود .روز اول حضور او در هاگوارتز فرا رسید، تصمیم گرفت برای گروهبندی خود را کلاه گروهبندی بسپارد. اسم اورا خواندند، جلو رفت کلاه را روی سرش گذاشتند وسکوت همه جارا فرا گرفت که ناگهان کلاه داد زد:ریونکلاو.بلند شد و به سمت میز ریونکلاو رفت که اعضای آن با تحسین برایش دست میزدند نگاهی به میز اسلیترین انداخت که برخی بی احساس و برخی با چش غره به او نگاه میکردند. خوشحال بود اما هر گاه به مادر پدرش فکر میکرد همه ی خوشحالیش از بین میرفت .دیگر اهمیتی نداشت مهم این بود که او به هاگوارتز پا گذاشته بود و قرار بود زندگی جدیدی شروع کند.

تایید شد.
خوش اومدین.


ویرایش شده توسط ربکا در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۲۲ ۲۳:۰۶:۲۴
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۲۲ ۲۳:۱۲:۱۸

من نمیتونم همه کارهای خوبی که این دنیا نیاز داره رو انجام بدم ...
اما این دنیا به تموم کار های خوبی که از دست من برمیاد نیاز داره .


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶
#3
من تو کدوم گروه میفتم؟ زیاد شجاع نیستم . اصلا پر تلاش نیستم. باهوش هستم یجورایی. جاه طلبی هم تو وجود همه هست.


من نمیتونم همه کارهای خوبی که این دنیا نیاز داره رو انجام بدم ...
اما این دنیا به تموم کار های خوبی که از دست من برمیاد نیاز داره .


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴ پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶
#4
تصویر شماره 5 کارگاه نمایشنامه نویسی



وارد سرسرا شدیم.....اینجا خیلی باحاله دقیقا همون توصیفای پدر حتی نمیتونم باور کنم بلاخره منم میتونم بیام هاگوارتز این عالیه اما..
من نمیخوام بیفتم اسلیترین
همه خانوادم اسلیترینی هستن احتمال اینکه تو گروهی غیر اسلیترین بیفتم خیلی کمه..من اینو نمیخوام
.
.
.
-دراکو مالفوی
خدای من ...صدام کردن. استرس داشتم نمیدونستم چی میشه.

کلاه گروهبندی رو گذاشتن رو سرم ... این چرا اینقدر بزرگه!

یهو صداشو شنیدم بدون معطلی گفت:اسلیترین

عصبانی شدم این بود همون کلاه معروف ...اصلا دید من چی دوست دارم.. حتی فکر هم نکرد... هه از یه کلاه انتظار دیگه ای ندارم

یکی اومد کلاه رو از روی سرم برداره اما.. کلاه داد زد :گریفیندور


میتونستم صدای همهمه رو بشنوم ، کلاه نظرش عوض شد؟! اما مگه میشه تو همین چند ثانیه... من چرا دارم غر میزنم ؟این همونی بود که میخواستم حالا بهش رسیدم تو دلم خطاب به کلاه گفتم :بابت حرفایی که زدم متاسفم و به سمت میزی که همه با تعجب نگام میکردن رفتم . نگاهشون برام مهم نیس ثابت میکنم لیاقتشو دارم.

درود بر تو فرزندم.

جالب بود... دراکوی جدیدی بود کلا... مرزهای کتاب رو جا به جا کردی.
بد نبود. ولی خیلی جای توصیف بیشتری داشت. خیلی. یکم بیشتر وقت بذاری روی نوشته هات، میتونی بهتر بنویسی حتی!
امیدوارم این مشکل با ورود به ایفا برطرف بشه...

تایید شد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۹ ۱۹:۳۸:۴۶

من نمیتونم همه کارهای خوبی که این دنیا نیاز داره رو انجام بدم ...
اما این دنیا به تموم کار های خوبی که از دست من برمیاد نیاز داره .






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.