- بله ما یک لیست تهیه کردیم و شما هم به ما که جادوگر بزرگ و شناخته شدهای هستیم همه رو به ما میدید.

- یه لیست؟ گفتیم یه جایزه...
- آزادش میکنیم ها!
لرد دوباره طناب دور گردن مارخام رو ذرهای شل کرد و در این بین آروم زیر لب به مارخام گفت:
- یکم از ابهت ما یاد بگیر و وحشتناک باش. شهرت چندین سالهی ما به عنوان لرد سیاه را به باد میدی!
مارخام یه بار به خودش لرزید و تلاش کرد مثل اربابش با ابهت باشه.
- من لرد سیاه و ترسناکم! اگه این طناب نبود همتون رو میکشتم. موهاهاها!
دیدن تلاش مارخام برای وحشتناک بودن؛ باعث شد لرد فکر کنه که شاید بهتر بود ملکشو به وزارتخونه میداد اما انقدر نامش خدشه دار نمیشد.
اما خوش بختانه مامورها از همین حرکت مارخام هم ترسیده بودن و لرد نفس راحتی کشید. البته که آموزش رعب و وحشت به مرگخواران رو توی اولویت هاش قرار داد.
- تورومرلین اون طناب رو ول نکنین. داشتین میگفتین یه لیست؟
- بله. مرگخوارانِ...
مارخام اون لیست خواسته های ما رو بیارید.
مرگخواران یه نگاه بهم دیگه کردن، لرد سیاه اصلا لیست خواستهها نداشت.
- ارباب... نه یعنی... جناب جادوگر بزرگ و شناخته شده، شما که اصلا لیست خواستهها ندارین.
- سریع یک لیست آماده کنین!