♫ رودولف اومده! ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ!
♫ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ؟ ﭼﺮﺍ ﺧﻨﺪﻭﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ؟
رودولف کلاً همیشه با قیافهی پکر برمیگشت خونه. از همون روز اولی که ولدمورت براش آستین بالا زد و زورکی دستشو گذاشت توی دست بلاتریکس.
امّا...
اون روز اوضاع فرق میکرد.
قیافهی رودولف نهتنها پکر نبود، بلکه نیشش تا فرق سرش باز بود!
ظاهراً تک و تنها به خونه برنگشته بود...
♫ اون ﮐﯿﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ؟ ﭼﻪ پُفکردهس ﺍﻭﻥ لُپاش!
♫ رودولف میخنده باهاش، ﺩﺳﺖ ﺍﻭﻧﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﺵ!
این صحنه از دیدرسِ بچههای رودولف دور نمیمونه و همگی میرن سراغ مامانشون، یعنی بلاتریکس، و بهش میگن:
♫ - ﻣﺎﻣﺎ ﺑﯿﺎ، ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ، بابای ﻣﺎ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ!

بلاتریکس آب دستشه، میذاره زمین و فوراً خودشو به رودولف میرسونه و با دیدنِ زنی که همراه رودولفه، چشماش چهارتا میشه!
- رودولـــــف! ﺍﯾﻦ ﺯﻧﯿﮑﻪ ﮐﯿﻪ؟ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﭼﯽ ﭼﯿﻪ؟!

رودولف سینهشو سِپَر میکنه و میگه:
♫ - ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻨﻪ! صیغهی ﻣﻨﻪ!
♫ ﺧﺎﻧﻮﻡِ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﺸﻮﻧﻪ!

ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ هم رودولف رو بغل میکنه و خودشو معرفی میکنه:
♫ - اسمم ﺷَﻤﺴﯿﻪ، نسبتم با رودولف رسمیه!

و اینجاست که دیگه فنرِ دستگاهِ تحملشمارِ بلاتریکس میزنه بیرون!
♫ ﻏﻮﻏﺎﯾﯽ ﻣﯿﺸﻪ، ﺑﻠﻮﺍﯾﯽ ﻣﯿﺸﻪ!
♫ ﺧﺮ ﺗﻮ ﺧﺮ ﻣﯿﺸﻪ، کتککاری میشه!
♫ بلاتریکس میاد، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻼﻗﻪ میاد!
♫ چوبدستی میکشه، ﺳﺮ رودولف میزنه!
بلاتریکس ﻣﯿﮕﻪ:
♫ - ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ...
♫ ﯾﺎ ﺟﺎﯼ ﻣﻨﻪ!
♫ ﯾﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻧﻪ!

بچههای رودولف هم خودشون رو سر باباشون خالی میکنن:
♫ - ﻣﺎ بچهها، ﻣﯿﮕﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎ
♫ ﻣﺎﻣﺎﻥِ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ
♫ ﻣﺎ ﺷﻤﺴﯽ نمیخوایم، ﺯﻥ ﺻﯿﻐﻪ نمیخوایم
♫ ﻣﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ میخوایم

♫ رودولف سراغ بچهها میاد، با کمربندش میاد
♫ اونا در میرن، ﻫﻤﮕﯽ ﺗﻮی ﺣﯿﺎﺕ
و وسط همین اوضاع قاراشمیش، بلاتریکس متوجه میشه که حواس رودولف کاملاً سرگرم کتککاری و سیاه و کبود کردن بچههاشه.
و شمسی تنها مونده!
پس...
♫ بلاتریکس میاد، ﭼﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﮐﻤﺮ میاد
♫ ﺑﺎ ﺟﺎﺭﻭ میاد، ﺳﺮﺍﻍ ﺷﻤﺴﯽ میاد
بلاتریکس، شمسی رو میگیره و تا میخوره، میزنتش و سیاه و کبودش میکنه و با اردنگی میندازتش بیرون.
رودولف جیغی میکشه و بیخیال کتکزدنِ بچههاش میشه و به سمت درِ خونه حملهور میشه تا شمسیِ طرد شده رو دوباره برگردونه، امّا بلاتریکس جلوش رو میگیره و درِ خونه رو قفل میکنه و کلیدش رو هم میبلعه و یه قهقههی شیطونی هم میزنه و با شیلنگ میفته دنبال رودولف و تا میخوره، میزنتش و سیاه و کبودش میکنه!
بچههای رودولف بالای جنازهی رودولف وایمیستن و نچنچ میکنن و میگن:
- ﺑﺎﺑﺎ رودولف، ﭼﺮﺍ ﺻﯿﻐﻪ ﮐﺮﺩﯼ؟ درس عبرت بشی برا بقیه!

بعد هرکدوم یه دَف و طبل در میارن و میخونن:
♫ رودولف ﺍﻭﻣﺪﻩ، ﻣﺎﻣﺎﻥ خفهش کن! خفهش کن! خفهش کـــــن!
♫ شمسی ﺍﻭﻣﺪﻩ، ﻣﺎﻣﺎﻥ خفهش کن! خفهش کن! خفهش کـــــن!
♫ خفهش کــــــــــن!
