هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶
#1
نام: لوسیوس مالفوی
گروه: اسلیترین
چوبدستی: چوب نارون و ریسه قلب اژدها

مو : بلند و طلایی رنگ

قد : 180 سانتی متر ( 1 متر و 80 سانتی متر )

چشم : سبز روشن ( روشن تر از چشمان هری پاتر )

ظاهر : مردی قد بلند ، با موهای بلند و طلایی رنگ که آن ها را گوشه ای از سرش جمع میکند ، با چشمانی سبز و نافذ ، و با ردای پر پیچ و تاب

ویژگی : همیشه عصای بلندی در دست دارد که در راس آن یک افعی با دهان باز جا خوش کرده است .

تخصص : رام کردن وزرای  سحر و جادو

شغل : رئیس یکی از بخش های تصمیم گیری برای فعالیت های وزارت سحر و جادو

محل زندگی : در کاخ های شخصی خود در ویلی اشتاینر و دیگر مکان ها

لوسیوس مالفوی جادوگر 45 ساله ای است که همسر نارسیسا بلک است و یک فرزند پسر به نام دراکو دارد . لوسیوس یکی از جادوگران پر قدرت و داراي نفوذ در وزارت سحر و جادو است،  توانسته با کوه های پولی که به وزارت می پردازد بسیار در بین آنان نفوذ داشته باشد و حرفش به قول معروف خریدار داشته باشد  . همچنین صاحب مدال مرلین درجه یک میباشد که توانسته با کوه های گالیونی که به وزارت سحر و جادو کمک میکند ، آن را به دست آورد ؛ مدالی که برای شجاعت و کارهای بزرگی که افراد میکنند باید به آنان اعطا شود ، نه به میزان و وجب پول هایی که میپردازند .

او یکی از یاران وفادار به لرد سیاه است که برای ملاقات او در صف اول ملاقات کنندگان جا میگیرد ، او یکی از مرگخوار های لرد است ، یکی از افرادی که سالها پیش به جرگه مرگخواران پیوند خورده و برای لرد فعالیت میکند . علی رقم اینکه او بعد از نابود شدن لرد تاریکی جهت پیدا کردن ارباب خود برنیامد ولی در بسیاری از جنگ ها و فعالیت ها شرکت نموده و فعالیت های او در این زمینه شایان تقدیر است ، البته همین که جزو یاران وفادار لرد باشد و نشان سیاه لرد تاریکی بر روی بازوان دستش خود نمایی کند  برایش کافی است .

نمونه ای از فعالیت های او به دستور لرد سیاه این بوده که در سال پنجمی که هری پاتر در مدرسه جادوگری هاگوارتز به تحصیل علم میپرداخته و قرار بوده است که با ترفندی هری را به وزارتخانه بکشانند  ، به همراه تعدادی از مرگخواران به وزارت جادو رفت و هری را اسیر کرد ، بالاخره بعد از کشمکش های فراوان و جنگ با جرگه محفل قننوس و سپیدی نا موفق ماند .

محل زندگی او کاخ های شخصی ای است که با مال و منال بسیار آنان را خریده است و مدام به هر یک از آنها سر میزند ، آخرین آمارگیری ها نشان میدهد که لوسیوس صاحب 7 کاخ بزرگ و شاهی در مناطقی از جمله ویلی اشتاینر ، لندن و ... است ، او نیز به عنوان یکی از ثروتمند ترین جادوگران نیز انتخاب شده است که ثروتش بالغ بر 6 میلیارد و ... است .

همچنین او مانند سایر انسان ها علایقی دارد ، او از به سخره گرفتن افراد فقیر و ندار و تحقیر نمودن آنان در مقابل دیگران مسرور میشود  و به این کار خود علاقه وافری نشان میدهد ، او در تمام طول زندگی 45 ساله اش ، با دوز و کلک فعالیت نموده و فکر میکند همه چیز را میتوان با پول خرید . نمونه ای از تحقیر افراد توسط او در اوایل سال دوم هاگوارتز در کوچه دیاگون اتفاق افتاد که در یکی از مغازه های کتاب فروشی به تحقیر آرتور ویزلی یکی از جادوگران وزارت خانه که از وضعیت رفاهی چندانی بهره مند نبود اکتفا کرد .

بخشی از فعالیت عمده او سر در آوردن از فعالیت های محفل و آلبوس دامبلدور است ، تا بتواند او و اطرافیانش را تحویل مامورین وزارت بدهد و به فعالیت سپیدی خاتمه !

نمونه ای از فعالیت های او برای گرفتار کردن سپیدی گرفتن حکم اعدام هیپوگریفی با نام کج منقار در سال سوم و همچنین انداختن روبیوس هاگرید به زندان آزکابان در سال دوم است که با ترساندن مامورین وزارت و رئسای بخش های مختلف نفوذ خود را بیشتر کرد و خود را هر طور که بود به خواسته خود رساند ، ولی در آخر هر دو بی نتیجه ماند که از تمثیل پیروزی خوبی بر بدی است .

لوسیوس فرزند خاندان اصیل جادوگری مالفوی است ، که بعد ها با فشار خانواده خود برای ازدواج با فردی اصیل زاده ، به گرفتن نارسیسا که یکی از دختران خاندان اصیل بلک بود اکتفا نمود . او در زندگی به فرزند و همسرش عشق میورزد و همواره سعی نموده رفاه و امنیت را در خانواده خود پیاده کند که تا حدودی موفق بوده ، همچنین او با تلاش های فراوان خود پسرش دراکو را به سمت و سوی لرد سیاه و پیوستن به جرگه سیاهی سوق داد و یا منتقل کردن دفترچه خاطرات ریدل یکی از هورکراکسس های لر سیاه به جینی ویزلی که باعث شد او کمک های فراوانی برای قوی تر شدن لرد انجام دهد ؛ یکی از فعالیت های لوسیوس مالفوی است .

اینو از یک مقاله قدیمی تو همین سایت کپی کردم امیدوارم اشکالی نداشته باشه:)


 تایید شد.
نه، چه ایرادی داشته باشه؟معرفی شخصیت یکی از معدود جاهاییه که دستتون بازه. فی الوقع اگه نمی گفتید من متوجه نمی شدم. :)


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۰ ۲:۲۱:۲۳


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶
#2
سلام کلاه عزیز
من بهت اعتماد دارم پس هر گروهی که بفرستیم قبول می کنم
در مورد خودم این طور بگم که عاشق کتابم البته غیر درسی! کتاب رو با هیچی عوض نمی کنم از فیلم ترسناک هم خوشم میاد دانش آموز باهوشی نیستم خنگ هم نیستم کاملا متوسط و معمولی
گروه ها هم هر چهارتاشونو دوست دارم فرقی نداره کجا باشم ولی هر گروهی رو که بگی واسه موفقیتش تلاش می کنم پاترمور منو فرستاد اسلایترین ولی هرچی تو بگی :)))))))))))))))



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۳۳ جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶
#3
تصویر شماره 10


هری و هاگرید از گرینگوتز بانک جادویی بیرون اومدن هری خوشحال بود زیرا هرگز در تمام عمرش این همه پول در جیب نداشت هری از تصور واکنش دورسلی ها نسبت به این که میفهمدند چقدر پول دارد، خندید
هاگرید دست بزرگش رو سمت یکی از مغازه ها گرفت و گفت: یالا هری! وقتشه یه پاتیل درس حسابی واسه خودت بخری
هری پرسید: تو نمیای؟
هاگرید: نه من یعنی من راستش جایی کار دارم چند دقیقه دیگه جلو همین مغازه میبینمت
هری احساس می کرد هاگرید مضطرب است




چند دقیقه بعد هری خوشحال با پاتیل جدیدش از مغازه بیرون آمد هاگرید را سریعا پیدا کرد اما یک چشم بزرگ هاگرید کاملا کبود شده بود هری پرسید: هاگرید چی...؟
ولی هاگرید به هری اجازه صحبت نداد و گفت هیس الان نه بعدا مفصلا جریانو بذات تعریف میکنم بیا برگردیم پاتیل درزدار هری و هاگرید به طرف پاتیل درزدار رفتند که هاگرید به کوچه ای اشاره کرد و گفت هری اینجا کوچه ناکترنه هیچ وقت اینجا نمیای باشه؟
هری: چرا؟
هاگرید گفت: تمام معاملات و خرید فروشای غیر قانونی و جادوی سیاه اینحا انجام میشه یه اشتباه کوچیک کافیه تا توی دردسر بیفتی!
هری سر تکان داد. پس مدتی پیاده روی به پاتیل درز دار رسیدند و وارد اتاق شدند هاگرید گفت: هری میخوام یه چیز باحال نشونت بدم
هری: چی؟ هاگرید یک فلوت از جیبش در آورد و شروع کرد به فلوت زدن چند ثانیه بعد آن را کنار گذاشت و از کیسه ایی توله سگ کوچکی بیرون آورد. هری جیغ کشید چون توله سگ سه سر داشت هاگرید گفت قشنگه مگه نه؟ اسمش پشمالوئه
هری تعجب گرد و هاگرید قهقهه سر داد

درود فرزندم.

بد نبود. توصیفاتت به جا بودن گرچه میتونستی بیشتر توصیف کنی. روند سوژه هم یه ذره سریع بود، اگه هر صحنه رو بهتر شرح میدادی و از احساسات هری میگفتی بهتر میشد.

حواست به علامت گذاری ها باشه، جمله ها رو نمیتونیم بدون علامت های نگارشی ول کنیم. پاراگراف بندی هم توی یه رول نقش مهمی رو ایفا میکنه.
و همین طور دیالوگ ها رو این طوری بنویس و با دوتا اینتر از توصیفاتت جدا کن.

نقل قول:
هاگرید: نه من یعنی من راستش جایی کار دارم چند دقیقه دیگه جلو همین مغازه میبینمت
هری احساس می کرد هاگرید مضطرب است




چند دقیقه بعد هری خوشحال با پاتیل جدیدش از مغازه بیرون آمد هاگرید را سریعا پیدا کرد اما یک چشم بزرگ هاگرید کاملا کبود شده بود هری پرسید: هاگرید چی...؟


هاگرید گفت:
- نه، من... یعنی من راستش جایی کار دارم. چند دقیقه دیگه جلو همین مغازه میبینمت.

هری احساس می کرد هاگرید مضطرب است.
چند دقیقه بعد هری خوشحال با پاتیل جدیدش از مغازه بیرون آمد؛ هاگرید را سریعا پیدا کرد اما یک چشم بزرگ هاگرید کاملا کبود شده بود. هری پرسید:
- هاگرید چی...؟


با امید رفع این اشکالات تو فضای ایفای نقش...

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۹ ۱۳:۰۶:۰۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.