هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۳۶ شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷
#1
سلام

اسمم الکس سایکسه

عضو گروه اسلیترین هستم.

چوبدستیم چهارده و یک سوّم اینچه و مغزی جادوییش از ریسه قلب اژدهاست و یا حداقل این چیزی هست که اولیوندر بهم گفته.

پاترونوسم هنوز شکل خاصی پیدا نکرده. حقیقتا در ساختنش با مشکل مواجه هستم. البته شاید یه روزی بتونم بسازمش.

عضو تیم کوییدیچ اسلیترین توی پست مدافع چپ هستم. در حقیقت تازه عضو تیم شدم و امیدوارم که بتونم با تیم قهرمان بشم. البته که جارو هم دارم. نیمبوس 2000 که شاید کمی قدیمی به نظر بیاد و به درد نخور، اما دست کم کار من رو راه می اندازه.

فکر کنم بتونید قیافه ام رو ببینید، موهام قهوه ای و چشمام هم همینطور... این تصویری که از خودم در سمت راست می بینید یک کمی دست کاری شده قیافه خودم معمولیه. قدم معمولیه معمولیه، نه کوتاهه و نه بلند. یه ردای دست دوّم دارم که به نظر خودم به هیچ وجه در شان یک عضو گروه اسلیترین نیست و توی تالار معذبم می کنه! راستش اگه مطمئن نبودم که لخت بودن معذب ترم می کنه، درش می آوردم.

سر پایینم رو خیلی ها دلیل بر خجالتی بودنم می دونن، اما قضیه یه چیز دیگه است. نمی دونم توی هاگوارتز بقیه چه قدر به کفش و چیزی که به پا دارن توجه می کنن. من این کار رو زیاد انجام می دم! خیلی وقت ها دلم می خواد با دمپایی راحتی این طرف و اون طرف برم اما خب تا حد زیادی نگران اینم که یهو از زیر ردا بزنه بیرون. یهو بد موقع! به خاطر همین کفش می پوشم. یه جفت کتونی که هنوز جون تو تنشون هست. راستش اون ها رو یه جورایی مایه افتخارم تو تالار خصوصی گروه می دونم و همینطور متاسفم از این بابت که کفش ها این قدر کم دیده می شن. فکر کنم به خاطر همین هم بودش که رفتم توی تیم کوییدیچ. آخه نمی دونم می دونید یا نه؟ چیز های زیادی توی تالار اسلیترین وجود نداره که یه مشنگ زاده بتونه بهشون افتخار کنه...

نمی دونستید؟ خب، آره. من یه مشنگ زاده ام که افتاده تو اسلیترین. علی رغم تلاش کلاه و حتی اعضای خود گروه که می خواستن از ورود به جمع دارایان خون پاک جلوگیری کنن، من پام رو توی یک کفش کردم و اومدم. دلیلش هم واضح بگم. گروهی جز اسلیترین لیاقت داشتن من رو نداره و حتی برعکس. من نه یه قلب پاک هافل پافی دارم و نه شجاعت گریفندوری، تعریف از خود نباشه مغز ریون کلاوی دارم اما راستش دلم نمی خواد تمام طول روزم رو به بحث راجع به ریاضیات جادویی و زاویه کوفتی ماه و چه می دونم... دُب اکبر سر کنم! از اینا هم که بگذریم ته قلبم وجود یه جونور رو حس می کنم! یه چیزی که تو تاریکی نشسته و لبخند پت و پهنی رو صورتشه. یه جونور، یه شیطان...

فکر می کنم همه چیز رو تا یه حدی گفته بشم. دست کم هر چیز مهمی رو. اگه نه که خب بازم بر می گردم و درستش می کنم. خب...؟

تاييد شد.
خوش اومدين.


ویرایش شده توسط oeboekoeboekoe45 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۳ ۱۱:۴۰:۱۸
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۳ ۱۵:۴۴:۱۵


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۳ دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۷
#2
من فرزند تو نیستم کلاه.

اولویت اولم: اسلیترین

اولویت دومم: اسلیترین



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ جمعه ۵ مرداد ۱۳۹۷
#3
فکر نکنم هیچ گروهی به جز اسلیترین شایستگی داشتن من رو داشته باشه.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۷
#4
تصویر شماره -9

شترق-پیتر پتی گرو نقش زمین شده بود و کتاب هایی را که محکم بغل کرده بود روی زمین پخش شدند. صدای قهقه کل حیاط را پر کرد. تقریبا همه دانش آموزان به او می خندیدند همه به جز اسنیپ که به دیوار تکیه داده بود و مشغول صحبت با لیلی اونزو بود ، با نفرتی که در طول این چندسال از پاتر و دار و دسته اش پیدا کرده بود به پیتر پتی گرو زل زد و بعد به جیمز پاتر:

-دیدی بهت گفتم ، حتی حاضر نیست به خاطر دوستش جلوی هرهر خنده اش رو بگیره.

- خب آره،ولی اون که مقصر نبود.تازه واقعا هم خنده دار بود.

- سردر نمی آرم چرا می خوایی از اون قول عینکی حمایت کنی.

- من از اون غ....آقای پاتر حمایت نمی کنم.

- اوهو! از کی تاحالا به اون خود پسند می گی آقای پاتر؟

سوروس چیزی را در چهره لیلی خوانده بود ، چوبدستیش را آرام از زیر ردا بیرون کشید. با تمام سرعتی که می توانست چرخید و چوب دستیش را بالا آورد اما قبل از این که صدایی از دهانش خارج بشه دوبار پشت سر هم فریاد های بلندی را شنید:

- اکسپلیارموس

- اکسپلیارموس

چوب خودش به هوا رفته بود و به سمت سیریوس بلک پرواز می کرد و چوب دستی بلک به سمت لیلی.خودش بی دفاع بود ، بدون چوبدستی هرکسی می توانست او را کتک بزند. روش رو به طرف لیلی برگردوند و با پرخاش گفت:

- یکی رو بده به من. زود باش.

- نه سوروس بزار همین جا تموم بشه.

- بهت گفتم اونو بده به من

و چوب دستی سیریوس را به زور از دست او بیرون کشید. به جست و جو در ذهنش پرداخت و چوب دستی را مستقیم به سمت صورت بلک گرفت. بلک خیلی آرام چوبدستیش را پایین آورد و نیشخند زد. کمتر از یک ثانیه بعد چوبش در هوا بود. چوبدستی لیلی هم همینطور. لوپین و پاتر غافل گیرشان کرده بودند و خدا می دانست چه بلایی قرار بود بر سر اسنیپ بیچاره بیاورند.

پاتر چند متر آن طرف تر ایستاده بود و چوب خودش و سیریوس را در یک دست گرفته بود و با دست دیگرش کتاب معجون های پیشرفته ی اسنیپ را جست و جو می کرد. رنگ اسنیپ مانند گچ سفید شده بود.جیمز پاتر بدون اینکه سرش را از کتاب بالابیاورد گفت:

- اونزو ، برو ما فقط با زرزروس کار داریم.

- تو حق نداری اونو آزار بدی پاتر مگه فکر می کنی کی هستی؟

- لیلی تو برو این پاتر هیچ غلطی نمی تونه بکنه.

آخرین جمله را سوروس گفته بود و پاتر را خشمگین کرده بود. جیمز پاتر بی معطلی چوب دستیش را بالا آورد و فریاد زد:

- اینسندیو

گوشه ی ردای اسنیپ آتش گرفته بود و هیچ کس به او کمک نمی کرد. لیلی اونزو گوشه ی حیات نشسته بود و گریه می کرد اسنیپ وقتی دید که دیگر نمی تواند ردایش را خاموش کند ، آن را در آورد و به گوشه ای پرتاب کرد. زیر ردا فقط زیر شلواری و پیراهنی نازک پوشیده بود. سیریوس ، لوپین و پاتر هرسه چوبدستی هایشان را بالا آوردند و همزمان فریاد زدند :

- استیوپفای

اسنیپ سه روز بعد در بیمارستان به هوش آمد. لیلی اونزو در کنار تختش نشسته بود و لبخند می زد. کنار میزش دست نوشته ای بود آن را برداشت و نگاه کرد از طرف پاتر بود:

کتاب معجون سازیت رو یه مدت نگه داشتم چیزای جالبی توش بود که بعدا باهم امتحانشون می کنیم

جیمز پاتر و رفقا همراه با عشق


اسنیپ یادداشت را به گوشه ای انداخت و زیر لب زمزمه کرد:

- پاترو می کشم . اون و همه ی رفقاش رو یکجا می کشم

درود فرزندم.

سوژه رو خوب پیش بردی و صحنه ها هم خوب بودن. اگرچه میشد یه کم بعضی جاها بیشتر توضیح بدی و توصیف کنی اما همین الانم رول بدی نبود.
حتی آخر رولت که درباره نفرت اسنیپ نوشتی هم جالب بود.

دیالوگ ها به جا سرگرم کننده بودن آفرین. اما جلوی بعضی دیالوگ ها فراموش کردی علامت بذاری، یادت باشه که هیچ وقت علامت رو فراموش نکنی و اون رو پایان جمله هات قرار بده.

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۳۱ ۴:۴۲:۴۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.