پسری بود به نام تام جانسون پسری بود قد بلند چشم های سیاه. در مدرسه ی هاگوارتز بود.مراسم گروه بندی.
_تام جانسون.
تام با نگرانی رفت پیش کلاه گروه بندی. نفس عمیقی کشید ولی احساس بدی می کرد نمی خواست در اسلایترین بیفتد.هنوز با اینکه نگران بود.تام کلاه را در سر گذاشت.
-گریفندور!
تام با خوشحالی کلاه را برداشت.چرا نگران بود؟خودش دیگر یک گریفندور بود.
_استفانی وارنر!
رفت پیش کلاه کلاه را در سر گذاشت.
_اممم.ریونکلاو.
به نظر می رسید که او باهوش است.
_بیل پترسون
بیل هم رفت با نگران به کلاه نگاه کرد
_تو به نظر مغرور میای و تو دوست داریبری اسلایترین درسته؟اسلایترین
بعد از گروهبندی شدن تام دوستی خوب پیدا کرد.
درود سه باره بر تو فرزندم.
همچنان به اون حد لازم برای تایید شدن نرسیدی. ولی یکم بهتر شد.
روی توصیفاتت اینبار بیشتر کار کن. فضا رو توصیف کن. احساسات شخصیت ها رو، همه چیز رو توصیف کن. اینطوری خواننده خیلی بهتر با پستت ارتباط برقرار میکنه. و اما در مورد ظاهر پستت، باید به این شکل مینوشتی:
نقل قول:تام کلاه را در سر گذاشت.
-گریفندور!
تام با خوشحالی کلاه را برداشت.چرا نگران بود؟خودش دیگر یک گریفندور بود.
اینجا دیالوگ برای کلاه بود، نه برای تام. در نتیجه باید دوتا اینتر میزدی. و وقتی هم که دیالوگ ها تموم میشن و میخوای بری توصیف کنی، باید دوتا اینتر بزنی. به این شکل:
تام کلاه را در سر گذاشت.
-گریفندور!
تام با خوشحالی کلاه را برداشت.چرا نگران بود؟خودش دیگر یک گریفندور بود.
فعلا تایید نشد!