هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
#1
رون و هری سوار اتوموبیل پرنده برفراز هاگوارتز پرواز می کردند.هری دیوانه ساز ها را با پاترونوس دور می کرد.هوا تاریک بود و هوا هم سرد بود.

_رون من خسته شدم دیوانه ساز هارو دور کنم.

_تو هری پاتری ها.

_زده به سرت من فقط از دست ولدمورت زنده موندم.

_وای داریم سقوط می کنیم!
ماشین در جنگل ممنوعه سقوط کردند.ولی زنده ماندند.آن ها به قلعه حر کت کردند پروفسور مک گوناگل آن ها را دید و به دفترش آورد.مک گوناگل با ناراحتی گفت:توی روز نامه نوشته شما پرواز کردین و من نمی دونم.... یک فرصت دیگه می دم ولی تکرار نشه

_چشم
صدای هری بود. آن ها رفتند شام بخورند و لبخند زدند.

درود چندباره فرزندم.

به طرز عجیبی میبینم که هنوزم متنت تبدیل به یه داستان قابل قبول نشده. درواقع هنوزم هم کلی کلی سوژه سریع پیش رفته. یعنی حتی همون قسمت پروازشونم میتونست خیلی بیشتر بهش پرداخته بشه. حسشون. موقعیتشون. حرفای بیشتری که میتونست رد و بدل بشه.

راستش چون که این حرف ها رو دوباره دارم تکرار میکنم فکر میکنم که بهتره که بری داستان هایی که تایید کردم رو بخونی. توصیفاتشون رو ببینی و ببینی که چطور سوژه رو پرورش میدن.

و حتما حتما به نکاتی که گفتم دقت کن.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۶ ۳:۳۲:۱۰
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۶ ۳:۳۷:۱۸


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
#2
هری و اسنیپ در کلاس معجون سازی بودند و هیچ کس در کلاس نبود.کلاس سرد بود.اسنیپ لبخندی زد و گفت:بابات اینقدر خر بود .

_بابام خر نبود تو خری.

_پاتر چی گفتی؟اگه به دامبلدور نگفتم.
هری چوبدستی خود را برداشت اسنیپ خیلی عصبانی شد.

_بفراموش!

_من داشتم چی می گفتم
؟

_داشتین درباره ی خر های پرنده حرف می زدین.



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
#3
پسری بود به نام تام جانسون پسری بود قد بلند چشم های سیاه. در مدرسه ی هاگوارتز بود.مراسم گروه بندی.
_تام جانسون.
تام با نگرانی رفت پیش کلاه گروه بندی. نفس عمیقی کشید ولی احساس بدی می کرد نمی خواست در اسلایترین بیفتد.هنوز با اینکه نگران بود.تام کلاه را در سر گذاشت.
-گریفندور!
تام با خوشحالی کلاه را برداشت.چرا نگران بود؟خودش دیگر یک گریفندور بود.
_استفانی وارنر!
رفت پیش کلاه کلاه را در سر گذاشت.
_اممم.ریونکلاو.
به نظر می رسید که او باهوش است.
_بیل پترسون
بیل هم رفت با نگران به کلاه نگاه کرد
_تو به نظر مغرور میای و تو دوست داریبری اسلایترین درسته؟اسلایترین
بعد از گروهبندی شدن تام دوستی خوب پیدا کرد.

درود سه باره بر تو فرزندم.

همچنان به اون حد لازم برای تایید شدن نرسیدی. ولی یکم بهتر شد.
روی توصیفاتت اینبار بیشتر کار کن. فضا رو توصیف کن. احساسات شخصیت ها رو، همه چیز رو توصیف کن. اینطوری خواننده خیلی بهتر با پستت ارتباط برقرار میکنه. و اما در مورد ظاهر پستت، باید به این شکل مینوشتی:
نقل قول:
تام کلاه را در سر گذاشت.
-گریفندور!
تام با خوشحالی کلاه را برداشت.چرا نگران بود؟خودش دیگر یک گریفندور بود.

اینجا دیالوگ برای کلاه بود، نه برای تام. در نتیجه باید دوتا اینتر میزدی. و وقتی هم که دیالوگ ها تموم میشن و میخوای بری توصیف کنی، باید دوتا اینتر بزنی. به این شکل:
تام کلاه را در سر گذاشت.

-گریفندور!

تام با خوشحالی کلاه را برداشت.چرا نگران بود؟خودش دیگر یک گریفندور بود.


فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۵ ۱۸:۳۵:۱۳
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۵ ۱۸:۳۶:۰۱


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۹ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
#4
هری در تختش بود و خوابیده بود و ناگهان دابی امد و هری را از خواب بیدار کرد. هری که می خواست دوباره بخوابد ناگهان دابی را دید دابی با چشم های بزرگش که مثل توپ بسکتبال بود هری ترساند و هری یقهی لباس سفیدش را کشید و گفت:دابی؟تو اینجا.....
هری حرفش را نیمه تمام گذاشت دابی گفت:دابی می خواد از هری پاتر مراقبت کنه. تو سال دیگه نباید بری هاگوارتز!
هری عصبانی شد و گفت اینجا خونمه دابی چرا باید سال دیگه برم پیشه چند تا نامرد؟
دابی با صدای جیغ بنفش مانندی گفت:نه هری پاتر نباید بره! اینجا خطر ناکه!
هری که طاقت دابی را نداشت از تختش بلند شد و رفت صبحانه بخورد.



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷
#5
هاگرید و هری در کوچه ی دیاگون قدم می زدند. هری فکر می کرد چه نامی برای جغد سفیدش بگذارد.هری به جغد لبخندی زد وبعد به هاگرید.هاگرید غول بزرگی بود بودوی ریشش لابد نمی گذاشت به خوبی حرف بزند.ریشش مثل بابابرفی بود.هری به تابلوی مغازه نگاه کرد و از هاگرید پرسید که کوییدیچ چیه هاگرید؟
هاگرید لبخندی زد و گفت که کوییدیچ یکی از بازی محبوب جادوگراس و من امیدوارم که تو بتونی توی مدرسه بازی کوییدیچ انجام بدین.هری به جای اسمی برای جغدش انتخاب کند به کوییدیچ فکر رد. مردم به هری نگاه می کردندمی گتند هری پسری که زنده موند.

درود دوباره بر تو فرزندم.


اول از همه... چرا اصلا به نقدی که نوشتم توی پست قبلیت توجه نکردی؟

متنی که نوشتی، چندان به یک داستان شباهت نداره. بیشتر شبیه به یک خاطره هست که با تمام سرعت و عجله تعریفش کردی و رفتی.
داستان باید طوری باشه که خواننده بتونه با صحنه ها و شخصیت ها ارتباط برقرار کنه.
و اما یک نکته از نظر ظاهر پستت بگم.
نقل قول:
هری به تابلوی مغازه نگاه کرد و از هاگرید پرسید که کوییدیچ چیه هاگرید؟
هاگرید لبخندی زد و گفت که کوییدیچ یکی از بازی محبوب جادوگراس و من امیدوارم که تو بتونی توی مدرسه بازی کوییدیچ انجام بدین.

این قسمت باید به این شکل نوشته میشد برای مثال:
هری به تابلوی مغازه نگاه کرد و از هاگرید پرسید:
- کوییدیچ چیه هاگرید؟

هاگرید لبخندی زد و گفت:
- کوییدیچ یکی از بازی های محبوب جادوگراس و من امیدوارم که تو بتونی توی مدرسه بازی کوییدیچ انجام بدی.


اینبار دیگه به این نکات توجه کن... خودت رو هم به کتاب محدود نکن، راحت بنویس و از خلاقیتت کمک بگیر. سعی کن خواننده راحت با داستانت ارتباط برقرار کنه.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۴ ۲۰:۳۱:۵۵


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۷ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷
#6
نقل قول:

joseph نوشته:
من دوست دارم به گریفندور و نمی گذارم مویی از سر خانواده و دوستانم. من حاضرم که هر کاری برای ان ها بکنم که صدمه نبینن



پاسخ به: راهنمایی برای نوشتن فن فیکیشن
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷
#7
کجا فن فیکشن بنویسم لطفا جوابمو زود بدید من احساس عجولی در وجودم هست.



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۰ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷
#8

joseph نوشته:
من دوست دارم به گریفندور باشم و نمی گذارم مویی از سر خانواده و دوستانم. من حاضرم که هر کاری برای ان ها بکنم که صدمه نبینن. نا امیدت نمی کنم کلاه من در گریفندور شادم من شجاعت بالایی دارم. سپاس ولی نظر خودته کلاه عزیز.



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۱۶ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷
#9
پیترپتی گرو و ریموس لوپین و سیریوس بلک و جیمز پاتر در حیاط مدرسه هاگوارتز قدم می زدند و درباره ی موضوع های مختلفی حرف می زدند.سوروس اسنیپ دشمن آن ها به لی لی اونز فکر می کرد و به جیمزحسودی می کرد زیرا جیمز رابطه ی خوبی با لی لی داشت. سوروس هم می توانست رابطه ای با لی لی داشته باشد ولی سوروس در تیم اسلایترین قرار داشت ولی لی لی در گریفندور بود. سوروس در حیاط مدرسه رفت جیمز را دید و با خشم وغضب گفت که چرا می خوای لی لی من رو از من دور کنی پاتر؟ جیمز که عینکش پایین رفته بود با انگشت اشاره اش ان را با بردو با خونسردی گفت که اسنیپ من و لی لی هم عقیده ایم و به میایم و تو از لی لی دور می مونی و من امیدوارم من و لی لی ازدواج خواهیم کرد.

درود بر تو فرزندم.

اول از همه... متنی که نوشتی، چندان به یک داستان شباهت نداره. بیشتر شبیه به یک خاطره هست که با تمام سرعت و عجله تعریفش کردی و رفتی.
داستان باید طوری باشه که خواننده بتونه با صحنه ها و شخصیت ها ارتباط برقرار کنه.
و اما یک نکته از نظر ظاهر پستت بگم.
نقل قول:
سوروس در حیاط مدرسه رفت جیمز را دید و با خشم وغضب گفت که چرا می خوای لی لی من رو از من دور کنی پاتر؟ جیمز که عینکش پایین رفته بود با انگشت اشاره اش ان را با بردو با خونسردی گفت که اسنیپ من و لی لی هم عقیده ایم و به میایم و تو از لی لی دور می مونی و من امیدوارم من و لی لی ازدواج خواهیم کرد.

این قسمت باید در واقع به این شکل نوشته بشه:
سوروس در حیاط مدرسه رفت جیمز را دید و با خشم وغضب گفت:
- چرا می خوای لی لی من رو از من دور کنی پاتر؟

جیمز که عینکش که پایین رفته بود را با انگشت اشاره بالا برد و با خونسردی گفت:
- اسنیپ، من و لی لی هم عقیده ایم و بهم میایم و تو از لی لی دور می مونی و من امیدوارم که لی لی ازدواج کنم.


و اینکه پیشنهاد میکنم یک نگاهی به داستان های قبلی هم بندازی... کمکت میکنن احتمالا.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۱ ۰:۳۸:۱۱


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۱۰ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷
#10
نام joseph moosavi

گروه گریفندور

پاترونوس اژدها

رنگ چشم قهوه ای
مهارت شجاعت

سلام و خوش اومدين.
لطفا اينجا و اينجا رو بخونين.

تاييد نشد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۱ ۱۴:۳۹:۵۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.