هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷
#1
۱.به سوالات زیر پاسخ دهید:
۱.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون+
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون
د)مهربانیتون

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی
ج)ابرچوبدستی+
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای+
د)شمیشر جواهر نشان

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور
ج)داوطلب شدن برای مبارزه+
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست(کم ظرفیت)

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت+
ب)در راه پیشرفت
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری+
ج)گرسنگی
د)تنهایی

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ +
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف
د)جام پر از مایع طلایی رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز+
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه+
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان+
د)مرگ یکی از دوستانتان



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۱۰ جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷
#2
نام: لیباتیوس بوریژ
(نام او از لغت "لایبیشن" به معنای تقدیم شراب به خدایان گرفته شده است.)

جنسیت: مذکر

گونه: انسان

چهره: در پروفایل بنده مشاهده می کنید.

زمان تولد: سال1909میلادی

محل تولد: آمریکای جنوبی

محل تحصیل: کستلوبروکسو (مدرسه جادوگری واقع در برزیل)

مهارت ها:
نویسندگی
معجون سازی

کتاب ها:
معجون سازی پیشرفته
پادزهر آسیایی
یک روز مقدس را در بطری برای خود داشته باشید
(که دو کتاب اول در مدرسه هاگوارتز تدریس می شوند.)

خلاصه: وی در جوانی موفق به کسب عنوان "یکی از مشهور ترین معجون ساز های دنیا" شد. با این وجود، سوروس اسنیپ، استاد معجون سازی هاگوارتز، به نظر ماهر تر می آید (رو دست لیباتیوس زده) زیرا در دوران تحصیل خود، نکات بسیاری در جهت اصلاح دستور العمل ها به صورت دست نویس به کتاب افزود.

اطلاعات دیگر در دسترس نمی باشد متاسفانه.چیز جدید فهمیدم ویرایش می کنم.
سپاس


تایید شد.
فقط معرفیت کمی کوتاهه. لطفا بعدا حتما برگرد و کاملش کن.


ویرایش شده توسط ErfaneJ در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۴ ۰:۱۵:۴۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۴ ۰:۴۵:۵۹


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷
#3
کلیییی مرسی کلاه عزیز.همینجا سوگند یاد می کنم به هرجا که رسیدم،حتی اگه لرد ولدمورت دوم هم شدم،این لطفت رو یادم نره! :nagini:
( ما چاکر لرد ولدمورتم هستیما.اصن غلط کردم شما رو مثال زدم قربان )
یکم تو انتخاب شخصیتم سردرگمم...امیدوارم بتونم درست انتخابش کنم...



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷
#4
سلام کلاه گروه بندی.در خودم بیشتر بلند پروازی و عطش قدرت می بینم و به دنبال آزادی عمل هستم تا بتونم خودم رو ثابت کنم.یک اصیل زاده هستم و برای خانوادم افت داره جایی جز اسلیترین :) برم.برای همین فکر می کنم اسلیترین برام مناسب باشه.
مطمئنم می تونم توی اسلیترین پیشرفت کنم و جز بهتریناشون شم.اولویت اول و دوم و سومم اسلیترینه.حس می کنم جایگاهم اونجاست.
البته به اندازه ای هم فکر می کنم هوش و پشتکار و شجاعت داشته باشم که به گروه های دیگه برم ولی خب بعد از خوندن تاریخچه گروه های دیگه فهمیدم علاقه ای به هیچکدومشون جز اسلیترین ندارم و ترجیحم اسلیترینه.مطمئنم توش جادوگر قدرتمندی می شم :)
درضمن از طرفداران پروپاقرص پروفسور اسنیپ هم هستم و یکی از دلایل اصرارم به اسلیترینم همینه که بدین وسیله راه ایشان را ادامه دهم.باشد که رستگار شوم:)

به هرحال تصمیم با توعه و هرچی باشه( ترجیحا اسلیترین )بهش احترام می ذارم.فقط دنبال اینم که ثابت کنم قدرتامو.پیشاپیش ممنون ازت.


ویرایش شده توسط ErfaneJ در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۱۸:۳۹:۱۱
ویرایش شده توسط ErfaneJ در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۱۸:۴۲:۵۸
ویرایش شده توسط ErfaneJ در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۲۰:۰۵:۳۶
ویرایش شده توسط ErfaneJ در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۲۰:۱۸:۴۶


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷
#5
اسنیپ و آینه نفاق انگیز
-پاتر!

هری خشکش زد با لکنت گفت:
-پروفسور!

-فکر می کردم لااقل سال آخر حضورت در هاگوارتز، بخوای به قوانین احترام بزاری.

-می خوام پروفسور. ولی شما نمی دونید که...

-من نمی دونم؟کافیه پاتر برگرد به تالار تا...

هری حرف او را قطع کرد و خودش با لحنی عصبی ادامه داد:
-تا چی؟ تا اخراجم نکردید؟ پس بدونید که منم فکر می کردم لااقل سال آخر حضورم تو اینجا یکم رفتارتون باهام بهتر بشه. شب بخیر پروفسور.

سپس رویش را برگرداند و با سرعت به سمت انتهای راهرو رفت.
اسنیپ که گویی جا خورده بود، لحظاتی ایستاد و سپس در تاریکی به سمت اتاقش رفت.
به نظر می آمد در افکارش غرق شده.به مسیر ادامه داد ناگهان با رسیدن به بن بست به خودش آمد.نگاهی به اطراف انداخت و دریافت که مسیر را اشتباه آمده.رویش را برگرداند تا به سمت در برود که ناگهان نگاهش به سایه روی زمین افتاد.در جای خود ایستاد و مسیر سایه را با چشم دنبال کرد..."آینه نفاق انگیز".
برای لحظاتی خیره و ثابت ماند و سپس آرام آرام به سمت آینه رفت. پارچه ای که نصف آن را پوشانده بود از رویش کشید.چشمانش را بست و پس از کمی تامل، با اکراه سرش را بالا آورد و به تصویر درون آینه نگاه کرد.
لبخندی کوتاه ولی دردناک زد؛همان تصویر همیشگی، بدون حتی ذره ای تغییر.
نگاهش را کمی پایین تر برد.به چهره کودک لاغر اندام با مو های پرکلاغی که از پشت شیشه گرد عینکش به او نگاه می کرد، خیره شد.دوباره نگاهش را بالاتر برد.زنی با مو های قرمز و چشمانی سبز رنگ که کاملا شبیه چشمان پسرک بود، با لبخندی شیرین بر لب، یک دستش روی سینه اسنیپ گذاشته بود و دست دیگرش را دور گردن پسرک.
کمی جلو تر رفت و دستش را روی صورت خیالی لی لی کشید و سپس به پسرک که معصومانه به او نگاه می کرد لبخند زد.ناگهان رویش را برگرداند تا به سرعت از آنجا دور شود ولی پس از چند قدم دوباره ایستاد.خاطرات هفده سال پیش بار دیگر در ذهنش مرور می شد.گردنش را به سمت راست و چپ حرکت می داد. گویی سعی می کرد جلوی یک اتفاق حتمی را بگیرد.بار دیگر رویش را به سمت آینه برگرداند و با قدم های بلند و سریع، به سمت آن حرکت کرد و ناگهان در یک قدمی آن به زمین افتاد.دو دستش را روی زمین گذاشت و به قطرات اشکی که بدون اختیارِ او، زمین را خیس می کردند نگاه کرد. آری، حتی سرسخت ترین استاد هاگوارتز،پروفسور اسنیپ هم نتوانسته بود جلوی این اتفاق تکراری؛این گریه های بی امان بعد از دیدن خانواده ای که هرگز تحقق نمی یابد را بگیرد...اسنیپ و آینه نفاق انگیز

___________________

داستان خوبی بود. تایید شد!


ویرایش شده توسط ErfaneJ در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۱۶:۰۴:۲۲
ویرایش شده توسط ErfaneJ در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۱۶:۲۴:۱۹
ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۱۷:۳۳:۱۵
ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۳ ۱۷:۳۳:۴۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.