۱.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون
د)مهربانیتون✔

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی✔
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای
د)شمیشر جواهر نشان✔

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور
ج)داوطلب شدن برای مبارزه✔
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرفت
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران✔

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت✔
ب)خواری
ج)گرسنگی
د)تنهایی

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ✔
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ
د)جام پر از مایع طلایی رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز✔
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید✔
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان
د)مرگ یکی از دوستانتان✔

نتونستم لی لی و اسنیپ رو پیدا کنم
میدونم ولدمورته ولی چون متنو کپی کرده بودم حواسم نبود تصحیحش نکردم
راستی بابت تصحیحت هم ممنون

سلام گفته بودید معرفیمو کامل کنم الانم واسه همین اومدم
نام شخصيت انتخابي:لی لی اوانز پاتر
گروه :گریفندور

ویژگی های ظاهری

رنگ چشم: سبز روشن و به شکل الماس، مانند پسرش.
رنگ مو: قرمز تیره، بلند و پرپشت.
خصوصیت برجسته: بسیار زیبا.

خانواده و دوستان

تبار: مشنگ زاده
مادر: مشنگ، وفات قبل از سال 1981.
پدر: مشنگ، وفات قبل از سال 1981.
همسر: جیمز پاتر، کشته شده در تاریخ 31 اکتبر 1981 به دست لرد ولده مورت در گودریکز هالو. لیلی و جیمز در زمانی بین تابستان 1978 و زمستان 1979 ازدواج کردند. ساقدوش آنها سیریوس بلک بود.
خواهر یا برادر: یک خواهر بزرگتر، پتونیا (اونز) دورسلی
مکان خانه دوران کودکي: در نزدیکی بن بست اسپینر، یک منطقه صنعتی متروکه در شمال انگلیس.
دوران کودکي: به گفته پتونیا، پدر و مادر آنها وقتی فهمیدند لی لی یک ساحره است بسیار خوشحال شدند.
عضویت ها: محفل ققنوس، انجمن اسلاگ

هاگوارتز

تاریخ حضور: 1971-1978
امتیازات در مدرسه: سرپرست دختران در سال هفتم هاگوارتز.

مهارت ها، وسایل جادویی، غیره

چوبدستی: از جنس چوب بید، 21 سانتی متر، حرکت سریع (مناسب برای سحر و افسون)
مهارت جادویی: احتمالاً افسون ها، و معجون ها (به گفته هوریس اسلاگهورن)
توانایی های غیر معمول: یکی از معدود اعضای محفل ققنوس که سه بار ولده مورت را به مبارزه طلبید و زنده ماند.
خزانه گرینگوتز: 687 (فیلم سنگ جادو)
پاترونوس:آهو

معرفی زندگی

لی لی و پتونیا: والدین آنها مشنگ بودند ولی وقتی فهمیدند که دخترشان ساحره است خوشحال شدند و او را به هاگوارتز فرستادند. لیلی و خواهرش پتونیا خیلی به هم نزدیک بودند، به همین دلیل وقتی لی لی شروع به بروز دادن علامت های ساحرگی کرد پتونیا وحشت کرد؛ وقتی لی لی به هاگوارتز دعوت شد، پتونیا آنقدر از جدا شدن از خواهرش ناراحت بود که نامه ای به دامبلدور نوشت و پرسید آیا او هم می تواند با خواهرش برود (که البته نمی توانست). وقتی لی لی و جیمز کشته شدند، تنهایی و ناامیدی پتونیا به حسادت و نفرت شدید از جادو تبدیل شد و عقده هایش را بر سر تنها پسر لی لی، هری خالی کرد.

یک دانش آموز ممتاز: لیلی در هاگوارتز یک دانش آموز بسیار با استعداد بود و بالاخره در آخرین سال تحصیلش سرپرست دختران شد. استاد معجون های سابقش هوریس اسلاگهورن خاطرات خوبی از او دارد: «لی لی اونز. یکی از باهوش ترین کسانی بود که بهش درس دادم. مرتب بهش می گفتم که باید توی گروه من می افتاد. البته جواب های تندی هم ازش می شنیدم.اسلاگهورن می گوید که لی لی در درس معجون ها بسیار خوب بوده است؛ چوبش هم نشان می دهد که در درس افسون ها قوی بوده است.

لی لی و جیمز: در هاگوارتز، لی لی با جیمز پاتر آشنا شد، یک دانش آموز بسیار محبوب و بااستعداد که همه فکر می کردند «خیلی بانمک» است، البته بجز لی لی که فکر می کرد خیلی از خود راضی ست و از رفتار او در قبال اسنیپ متنفر بود. جیمز در پایان سال پنجم کاملا شیفته لی لی شده بود، ولی بالاخره در سال هفتم با درست کردن رفتارش توانست او را راضی کند که با او بیرون برود.

لیلی و جیمز بعد از تمام شدن تحصیلاتشان در هاگوارتز ازدواج کردند و به همراه سه نفر از نزدیکترین دوستان جیمز: سیریوس بلک،ریموس لوپین، و پیتر پتی گرو به محفل ققنوس پیوستند. لی لی و جیمز در نبرد اول با ولده مورت در میان وفادارترین هواداران دامبلدور بودند، تا جایی که شخصا سه بار با ولده مورت روبرو و هر بار، گرچه به سختی، موفق به فرار شدند. در زمان کوتاهی بعد از فارغ التحصیل شدن لی لی و جیمز، والدین هردو مردند و لی لی در چند سال آخر عمرش خواهرش پتونیا را ندید، هر چند بنظر می رسید چند تماس جزئی با هم داشته اند.


واو خیلیم تکمیل کردی. ولی اسنیپو فراموش کردی؟
راستی "ولدمورت" نوشته می‌شه. من اینو برات تو متن پروفایلت تصحیح کردم.

جایگزین شد.

سلام من می‌خوام شخصیت لی لی اوانز مادر هری پاتر انتخاب کنم
نام شخصيت انتخابي:لی لی اوانز پاتر
گروه :گریفندور
ویژگی های ظاهری:
رنگ چشم: سبز روشن و به شکل الماس، مانند پسرش.
رنگ مو: قرمز تیره، بلند و پرپشت.
خصوصیت برجسته: بسیار زیبا.
چوبدستی:از جنس چوب بید، 21 سانتی متر، حرکت سریع (مناسب برای سحر و افسون)
جارو:علاقه ای ندارد

معرفی کوتاه:والدین آنها مشنگ بودند ولی وقتی فهمیدند که دخترشان ساحره است خوشحال شدند و او را به هاگوارتز فرستادند. لیلی و خواهرش پتونیا خیلی به هم نزدیک بودند، به همین دلیل وقتی لی لی شروع به بروز دادن علامت های ساحرگی کرد پتونیا وحشت کرد؛ وقتی لی لی به هاگوارتز دعوت شد، پتونیا آنقدر از جدا شدن از خواهرش ناراحت بود که نامه ای به دامبلدور نوشت و پرسید آیا او هم می تواند با خواهرش برود (که البته نمی توانست). وقتی لی لی و جیمز کشته شدند، تنهایی و ناامیدی پتونیا به حسادت و نفرت شدید از جادو تبدیل شد و عقده هایش را بر سر تنها پسر لی لی، هری خالی کرد.


معرفی شخصیتت خیلی کوتاهه. ما اطلاعات زیادی در مورد لیلی داریم که انتظار می‌ره بهشون اشاره کنی. لطفا بعدا حتما برگرد و معرفیتو کامل کن.

تایید شد.

از شما خیلی ممنونم که به نظر من اهمیت گذاشتید واقعا ممنونم

سلام
ببخشید من یه سوال دارم اونم اینه که چیشد انتخابتون رفت سمت اسلایترین؟
البته من به نظر شما احترام میگذارم ولی اینم می‌خوام بدونم
اگه با خودم بود به نظر من گریفندور برای من مناسبه
شاید نتونستم کاملا خودمو معرفی کنم
و اینکه اولویت من فقط گریفندور بود ولی چون شما گفتید که دوتا گروه که اولویتمه رو بگم من به جز گریفندور اولویت دیکه ای نداشتم ولی خب چون شما کفتید دوتا گفتم دوتا بدم و فکر کردم کدوم رو دوست دارم که به اسلایترین رسیدم
البته شما محترمه
با تشکر

دلورس آمبریج،ریتا اسکیتر،پیتر پتیگرو

سلام مجدد
بهم گفته بودید که دوگروهی که از همه بیشتر دوسش دارم رو بهتون بگم
گریفندور،اسلایترین
اگه بخوای اولویت اولم رو بدونی اولویت اول من فقط گریفندوره
حالا اگه بخوام از خودم بگم
این حرفام تعریف از خود نیست و اغلب دوستانم بهم گفتن
هم اینکه از نظر خودم شجاع و نترس هم هستم
من عاشق همکاری کردن با دیگرانم
همکاری کردن حس خوبی بهم میده
و همینطور من عاشق پیدا کردن دوستای جدیدم
من عاشق تجربه کردنم
میشه گفت بیشتر مواقع به خطر فکر نمیکنم
شاید این توضیحات برات کافی باشه
با تشکر

سلام
من به گفت ی خیلی از دوستانم شجاع هستم و عاشق همکاری کردنم
اگه انتخاب منم در نظر بگیری لطفا من رو توی گریفندور بنداز
با تشکر

باورم نمیشد!
من به هاگوارتز اومده بودم!یه مدرسه ی جادوگری!
پدرم درباره هاگوراتز بهم گفته بود
حتی درباره ی گروه های مدرسه هم بهم گفته بود
گریفندور،اسلیترین،ریونکلا،هافلپاف
اگه قرار بود خودم انتخاب کنم گریفندور رو انتخاب میکردم!
چون همه ی خانواده ی من تو گریفندورن!
ناگهان صدایی رشته ی افکارمو پاره کرد
-دیگه بیاین بریم،گروه بندی داره شروع میشه!
اون مینروا مک گونگال رئیس گروه گریفندور بود
با ترس و لرز وارد سراسری بزرگ شدم
وقتی وارد سراسری شدم با چشمای بهت زدم همه جارو از نظر گذروندم!
با صف جلو رفتیم
اون جلو یه صندلی قرار داشت که کلاه قدیمی روی اون بود!
پروفسور مک گونگال گفت
-اسم هرکس رو میخونم بیاد جلو و کلاه رو روی سرش بزارم
همه به پرفسور مک گونگال خیره شده بودند که بدونن میخواد اسم چه کسی رو بخونه
-آرنیکا اندرسون
نفسم رو تو سینم حبس کردم!
چرا اول من؟!
با ترس لرز رفتم روی صندلی نشستم و کلاه گروه بندی رو روی سرم گذاشتم!
کلاه گفت
-خب بزار ببینم تو رو کجا بندازم...
چند لحظه بعد فریاد زد
-گریفندور
از خوشحالی توی پوست خودم نمی گنجیدم!
دانش آموزانی گریفندور هورائی کشیدن و من رفتم کنار دانش آموزانی گریفندور نشستم
-هرمیون گرنجر
دختری با موهای فرفری و قهوه ای جلو رفت و کلاه رو روی سرش گذاشت
کلاه پس از چندین لحظه فریاد زد
-گریفندور
دانش آموزای گریفندور بازم فریادی سر دادن
-دراکو مالفوی
پسری با موهای بور جلو رفت و کلاه را روی سرش گذاشت
-اسلیترین
این بار نوبت دانش آموزای اسلیترین بود که هورائی بکشت
-رون ویزلی
کلاه بدون تاملی فریاد زد
-گریفندور
پرفسور مک گونگال گفت
-سوزان بونز
دختری جلو رفت و کلاه را روی سر خودش گذاشت
-هافلپاف
دانش آموزان هافلپافی هورائی سر دادن
-تری بوت
-ریونکلا
دانش آموزان ریونکلایی هورائی کشیدن
-هری پاتر
سکوتی سالن رو در برگرفت
پسری با موهای سیاه نامرتب جلو رفت
او زیر لب چیزهایی می‌گفت
کلا پس از چند دقیقه فریاد زد
-گریفندور
دانش آموزان گریفندوری فریادی شادمانه ی بلندتری سر دادن
عالی شد!


اگه بخش گروهبندی خودت و احساساتی که اون لحظه داشتی رو می‌نوشتی خیلی بهتر می‌شد. چون سریع از اون بخش گذشتی. با این حال دلیلی نمی‌بینم تو این مرحله متوقفت کنم. فقط انتهای جملات علائم نگارشی فراموش نشه.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی