هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۸
#1
نام:جوآن کریج (مذکر)

سن: 17 سال

گروه: ریون کلاو

گروه خونی: دورگه

چوبدستی: ریشه بلوط سفید با مغزی پر دم ققنوس

پاترونوم: عقاب

ویژگی های اخلاقی و ظاهری:
مو های مشکی، چشم های قهوه ای
پوست سبزه، نسبتا درشت هیکل
خیلی گیجه ولی به جزییات کارهاش دقت میکنه
تنبله ولی همیشه کارهاش رو تا اخر انجام میده
به ارمان هاش وفاداره و ازشون دفاع میکنه

زندگینامه:
پدرم جادوگری ماهری بود ولی عقیده داشت ماگل ها جامعه ی پستی هستند و باید توسط جادوگران اداره بشن؛ همین باعث شد از جامعه جادوگری ترد بشه و مجبور بشه کنار ماگل ها زندگی کنه. در اونجا عاشق یه ماگل میشه و باهاش ازدواج میکنه و در حومه شهر یه مغازه قنادی باز میکنه به خوبی خوشی زندگی میکنه تا اینکه یه روز یه قاتل فراری پیدا میشه و پدر و مادرم رو میکشه. همونجا متوجه شدم که جامعه ی ماگل ها نیازمند سلطه ی جامعه ای برتر (مثل جادوگران) داره.



جایگزین شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۱۰ ۰:۲۴:۵۸

Only Raven


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۰۰ دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
#2
نام: جوآن کریج

گروه: ریونکلاو

سن: ۱۷

گروه خونی: دورگه(پدر و مادر ماگل)

چوب دستی: ریشه بلوط سفید با مغزی دم پر ققنوس

جارو: آذرخش

پاترونوم: عقاب

علایق: علاقه مند به عضویت در تیم کوییدیچ، درس دفاع در برابر جادوی سیاه

ویژگی های اخلاقی و ظاهری:
موهای مشکی، پوست سبزه، هیکل درشت (مثل ورزشکار ها)،
باهوش و زیرکه اما خیلی گیجه و بی دقت
جادوگر قدرتمندی نیست اما همیشه تمرین میکنه تا موفق باشه
به دوستاش وفاداره
تنبله ولی هر کاری که شرو کرده رو تا اخرش انجام میده

زندگینامه:
خوب من همیشه بین ماگل ها بودم و از این راضیم، ولی هر وقت از دست کسی عصبانی می شدم باعث میشد اتفاق بدی براش بیفته.
تا اینکه نامه ای از هاگوارتز گرفتم که فهمیدم جادوگرم. پدر مادرم باورشون نشد ولی وقتی نامه ی دوم رو دیدند باور کردند. اونها با اینکه تو هاگوارتز درس بخونم مشکلی ندارن و خیلی ازم حمایت کردن.
حالا دارم سعی می کنم عضو محفل ققنوس و تیم کوییدیچ ریونکلاو بشم.


تایید شد.


ویرایش شده توسط mmk0859 در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۳۰ ۰:۰۴:۳۷
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۳۰ ۰:۳۹:۴۳

Only Raven


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
#3
کلاه جون سلام. من دلم می خواست تو گروه گریفیندور باشم ولی خب گفتی فعلا پره.
اولویت دومم ریونکلاو هست.

اگه راه داره منو بفرست تو گریفیندور ولی اگه نه ریونکلاو هم خوبه.


Only Raven


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
#4
http://www.jadoogaran.org/uploads/images/img578a30172d0d9.jpg

هری آب دهانش را قورت داد، ترس تمام وجودش را فرا گرقته بود؛ به چشمان سرخ و تشنه به خون ولدمورت خیره شد؛ نفس زنان و بریده بریده گفت:
-تو...بازم تو!
-هری پاتر! تو ضعیفی! در برابر من هیچی نیستی، زانو بزن، به من ملحق شو! تا زنگیت رو ببخ...
هری میان حرف ولدمورت با صدای بلند گفت: هرگز!
ترسش را فرو خورد، محکم ایستاد و چوبش را به سوی ولدمورت گرفت.
لرد تاریک که به نظر می رسید غافلگیر نشده لبخندی زد و چوبش را به سوی هری گرفت؛به نظر می رسید هر دو اماده دوئل بودند که ناگهان صدایی از دور فریاد زد: استیوپفای
دامبلدور وارد شد تا از هری محافظت کند؛ هری می توانست نفسی راحت بکشد اما نه! او بیشتر از خود نگران دامبلدور پیر بود. ولدمورت همیشه از دامبلدور هراس داشت اما حالا انقدر قدرتمند شده بود که به خود جرئت مقابله با البوس دامبلدور، کسی که نامش لرزه به اندام مرگ خواهان می اندازد میکرد. هری خواست دا دخالت کند اما دامبلدور گفت: نه هری عقب بمـ..
ولدمورت با یک حرکت دامبلدور را به عقب پرتاب کرد. و با همان لحجه ی شوم گفت: هری پاتر! من موندم و تو! پیشنهاد سخاوتمندانه ی من رو بپذیر یا بمیر!

هری چوبدستی اش را بالا اورد و با یک حرکت سریع گفت: اِکسپِلیارموس و پناه گرفت.
ولدمورت که هیچ اسیبی ندیده بود بلند می خندید و تکرار: تو ضعیفی! دوستات ضعیفند! به من ملحق شو!
هری دیگر نمی دانست چه کار کند. اخر چه کسی می توانست با کسی که بر دامبلدور غلبه کرده مقابله کند؟
ناگهان صدایی به گوش رسید: هری...! ما کنارتیم! هری...
اری؛ صدای هرمیون بود. هری نگاه کرد. هرمیون، رون، نویل، لونا، سیریوس و چند نفر از اعضای محفل ققنوس انجا بودند.
دامبلدور ایستاد و گفت: هری! بلند شو و بایست در کنار هم اون هیچ شانسی نداره.
هری در کنا دوستانش و دامبلدور ایستاد.
هری گفت:
-من ضعیف نیستم، ولدمورت. من دوستانم رو دارم؛ این تویی که ضعیفی چون هیچ وقت معنی عشق و دوستی رونمی فهمی.

ولدمورت که نمی دانست چه کار کند در کمترین زمان ممکن، خود را از انجا دور کرد.
هری می توانست نفسی تازه کند، اما زخمش شروع به سوزش کرد و صدایی در سرش گفت:
هنوز تموم نشده پاتر! تو پیشنهاد من رو رد کردی و این به قیمت جون تو و دوستانت تموم خواهد شد!


خوب بود فقط حتما بعد از نوشتن پستت حتما یه دور از روش بخون تا متوجه اشکالات تایپی و نگارشی بشی و بتونی رفعشون کنی.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط mmk0859 در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۹ ۱۴:۲۹:۳۵
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۹ ۱۵:۰۲:۳۱

Only Raven






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.