هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸
#1
نام: سارا کمپستون
جنسیت: مونث
تاریخ تولد: 6 جولای
گروه: ریونکلاو
چوبدستی: چوب درخت کاج، هسته ی پر ققنوس، 25 سانتی متر
پاترونوس: سنجاب
بوگارت: دمنتور

موهاش بلنده و رنگش بلونده، دوست داره موهاش به شکل های مختلف ببنده، چشماش قهوه ایه، قدش 160 سانتی متره، پوستش روشنه، همیشه لباسای تیره میپوشه.

خیلی شیطونه، همیشه خونسرده و لبخند میزنه، شوخ طبع و پر انرژیه، کلا الکی خوشه، خیلی بیخیاله، حقه باز و دروغگوئه، باهوشه، یکم کم داره.
به شدت دوست داره برای بقیه دردسر درست کنه، شیفته ی مرگخواراس و همیشه دوست داشت مرگخوار بشه.

اصیل زادس ولی از روزی که چشم باز کرد پیش ماگلا بود و ازشون بدش میاد چون معتقده خیلی کسل کنندن. یازده سالگی رفت هاگوارتز و از ریونکلاو سر در آورد. تنها دلیلی که از هاگوارتز ننداختنش بیرون اینه که درسش خیلی خوبه. میگن یه بار نزدیک بود ریش دامبلدور آتیش بزنه!
طفلک همیشه تنها بوده، یه سنجاب داره که همیشه باهاشه و اسم اونم ساراس. خودش میگه میتونه با سنجابش حرف بزنه ولی بقیه میگن انقدر تنها بوده رد داده.


تایید شد.
خوش اومدی!


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۲۸ ۱۸:۱۶:۳۸


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸
#2
سلام کلاه
میشه خواهشا منو گروهبندی کنی؟ ویژگی قابل توجهی ندارم که بگم؛ اگه انتخاب خودم بود دوست داشتم برم گریفندور یا ریونکلاو ولی حالا هر جا صلاح میبینی منو بذار
با تشکر


ویرایش شده توسط tina_j در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۲۸ ۱۶:۲۳:۰۸


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۴:۲۴ سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸
#3
تصویر شماره 12

رون در حالی که داشت با فرمون ماشین کلنجار میرفت سعی داشت تا ماشین پرنده را کنترل کرده و از مرگ خود و هری جلوگیری کند؛ به سختی از میان برج های هاگوارتز رد میشد و هری هم سعی میکرد رون را راهنمایی کند.
- مواظب باش... برو اونور... برو چپ، برو راست، برو هر وری دلت خواس...
- میشه خفه شی؟
- یادت نرفته الان بخاطر توی احمق اینجاییم!

«فلش بک»
رون ویزلی دیگر بیست سالش شده بود به همین دلیل میخواست گواهینامه بگیرد تا با هرماینی به ماه عسل برود بنابراین همانند باب اسفنجی وارد ماشین شد و منتظر شد کسی بیاید و ازش آزمون بگیرد که ناگهان هری وارد شد. رون با حیرت گفت:
- عه، هررری! تو اینجا چیکار میکنی؟

هری در جواب رون گفت:
- میخواستم با خواهرت ازدواج کنم ولی ننه باباتون گفتن دخترمون به پسری که کار نداره نمیدیم برای همین اومدم اینجا یه شغل گرفتم که بقیه میان بهم سواری مجانی میدن منم بهشون گواهینامه میدم!
- عالیه.

رون خیلی خوشحال شده بود که دوست صمییمی اش معلم رانندگی اش شده شده؛ حالا گرفتن گواهینامه مانند آب خوردن بود.

- خب، کمربندتو ببند و ماشینو روشن کن.
- باشه.

رون کمربند شلوارش را باز کرد و سپس مجددا آن را بست.
- خب این از این.
-

«پایان فلش بک»

رون و هری آنقدر در حین رانندگی با یکدیگر بحث کردن که رون از کوره در رفت و گند زد به ماشین و ماشین پرواز کرد! به همین سادگی!
ماشین سر و ته شده بود و زیگزاگی حرکت میکرد و رنگ هری و رون دیگر سبز شده بود و هر آن ممکن که بود در ماشین شکوفه بزنند.
رون به سختی دنده را عوض کرد و گفت:
- باید فرود بیایم.
- ولی کجا؟
- نمیدونم، هرجا!

هری کمی فکر کرد سپس گفت:
- دماغ اسنیپ چطوره؟
- عالیه.

رون ماشین را به سمت دفتر اسنیپ روند؛ آنجا پنجره نداشت بنابراین با سرعت به سمت دیوار رفت و بعد... بوم! دیوار دراثر برخورد ماشین سوراخ شد و رون موفق شد ماشین را روی دماغ اسنیپ فرود آورد. با اینکه صورت اسنیپ با خاک کوچه بقلی یکی شده بود اما صدایش شنیده میشد که میگوید:
- پنجاه امتیاز از گریفندور کم و به اسلیترین اضافه میشه!



اگه بده ببخشید دیگه تازه کارم، قول میدم پیشرفت کنم



مطمئنی قبلا تو سایت فعالیتی نداشتی؟
آخه به سبک جادوگران نوشته بودی و اینتر ها رو هم رعایت کردی! اگر قبلا بودی، اطلاع بده که مستقیم بری برای معرفی شخصیت.
حرف دیگه ای نمی مونه جز اینکه، تایید شد!

مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۲۸ ۱۰:۰۹:۰۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.