هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




تصویر شماره ۱۱
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ سه شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۸
#1
داشتم از استرس میمردم. نمیدونستم توی کودوم گروه قراره بیفتم و این بیشتر از همه از درون داشت من رو نابود میکرد.
وقتی پرفوسور اسمم رو خوند، همه نگاه ها به سمتم برگشت
_هرماینی گرنجر
از استرس درونم چیزی کم نشده بود
به هری و رون که تازه تو قطار بااشون اشنا شده بودم، نگاه کردم
اروم زیر لب گفتم
_ اروم باش هرماینی چیزی نیست
و اروم روی صندلی نشستم و کلاه انتخاب روی سرم اومد.
زیر لب چیزایی میگفت
_ تو کودوم گروه بزارمت؟!
_ هوشت خوبه .
_اوه اوه چه درسخونی
_ اوممممم گریفندور
با خوشحالی نفسمو فوت کردم بیرون و سر میز گریفندور رفتم
با همه دست دادم و کتاب قوانین هاگوارتز رو روی میز گذاشتم
حواسم به دور و اطرافمم بود ولی اول میخواستم برای یک دور دیگه این کتاب رو بخونم
وقتی همه گروه بندی شدن و فهمیدم هری و رون هم توی گریفندور افتادن، خیلی خوشحال شدم
بالاخره هری بچه معروف مدرسه بودو رون هم یه خل و چل
بعد از صرف شام و رفتن به خوابگاه ها ، به این فکر میکردم که از پدر و مادر ماگل(ادم های عادی) چجوری ممکنه من جادوگر باشم
و بعد مثل همیشه وقتم رو گذاشتمای حفظ کردن کتاب های درسیم تا توی طول سال بتونم ۱۰دور بخونمشون.
با لبخند به کتاب هام نگاه میکردم و میخوندم
ساعت ۳نصفه شب بود که به بیرون قلعه نگاه کردم
باورم نمیشد توی مدرسه هاگوارتز باشم
باور نکردنیه.


خیلی سریع داستانو پیش بردی و انتظار می‌رفت یکم بیشتر داستانتو پرورش بدی. با این حال اینجا متوقفت نمی‌کنم. راستی! "بذار" درسته. جملاتت رو هم بدون نقطه رها نکن. پایان جمله باید با علائم نگارشی همراه باشه.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۵ ۲۱:۳۸:۳۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.